گاهی با مشاهده عکس حرفه ای های اطرافمان، فکر می کنیم که آن ها با دوربین در یک دست و نورسنجی در دست دیگر متولد شده اند و حتی ناامید می شویم. اما آیا امکان ندارد که آن ها نیز روزی مثل ما متوسط بوده باشند؟ در ادامه این مطلب لنزک لیزا هالووی، که احتمالا با کار های او آشنا هستید، شروع عکاسیش را برایمان شرح خواهد داد و مقایسه ای بین کار های اولیه او با کار های کنونیش را مشاهده خواهید نمود.
سایت ۵۰۰px به تازگی بخش بسیار جالب Humble beginnings یا شروع های فروتنانه را راه اندازی کرده است که در آن با عکاسان برجسته مصاحبه کرده و از آن ها می خواهد داستان «شروع های فروتنانه» خود در عکاسی را به اشتراک گذارند. همچنین مقایسه ای بین شماری از عکس های اولیه آن ها با کار های کنونیشان انجام می دهد، بنابراین شما می توانید ببینید که آن ها از زمانی که دوربین در دست گرفته اند تا کنون چه پیشرفتی داشته اند.
ما نیز با انتشار این سری مطالب امیدواریم که شما انگیزه بیشتری پیدا کنید و ببینید که عکاسان حرفه ای که امروز حرف و کارهایشان بر سر زبان هاست، در ابتدا اینگونه نبوده اند و با تلاش و پشت کار فراوان خود به اینجا رسیده اند. در ادامه شما را به مطالعه گفتگوی ۵۰۰px با لیزا هالووی و شروع فروتنانه اش دعوت می کنیم.
عکس هایی که به حال تعلق دارند با «now» و عکس های ابتدایی لیزا با «then» مشخص شده اند.
من در تمام زندگی ام هنر را دوست داشتم. وقتی که دختر بچه بودم، ساعت های زیادی را به رنگ آمیزی و نقاشی می گذراندم. همیشه در مدرسه از زنگ هنر لذت می بردم و در آن بسیار خوب بودم. عکاسی همیشه مرا به خودش جذب میکرد. وقتی ۵ سالم بود، پدر و مادرم یک دوربین قدیمی فیلمی به من دادند که با آن از همه چیز عکس می گرفتم. عکس هایم را در آلبوم های کوچکی دسته بندی می کردم. در طول زندگی ام همیشه یک دوربین در کنارم داشته ام. وقتی که مادر شدم، علاقه ام به عکاسی جدی تر شد. نمی خواستم حتی یک لحظه از بزرگ شدن بچه هایم را از دست بدهم به همین خاطر همیشه یک دوربین با خودم داشتم. وقتی فرزند پنجم من در سال ۲۰۰۶ متولد شد، تصمیم گرفتم که این کافی نیست… می خواستم در عکاسی خوب باشم.
در آن زمان یک دوربین دیجیتال ۲ مگاپیکسلی ببین و بگیر المپیوس داشتم که امکان انجام تنظیمات دستی اولیه را فراهم می کرد. به همین دلیل یادگیری در مورد مثلث نوردهی و چگونگی اثرگذاری هرکدام از تغییرات در عکس نهایی را آغاز کردم. البته به سرعت این دوربین را ارتقا دادم. در فوریه سال ۲۰۰۸ توانستم با پول هایی که جمع کرده بودم اولین دوربین DSLR واقعی ام را خریداری کنم. اولین دوربین من یک کانن ۴۰D به همراه کیت لنزش بود. به عنوان یک خانواده جوان که تنها یک درآمد داشت و به تازگی ششمین فرزندشان متولد شده بود، این کار یک جهش و سرمایه گذاری بزرگ بر روی سرگرمی من بود.
من عاشق عکاسی شده بودم و هیچ راه برگشتی وجود نداشت! من در مورد امکانات جدید که این دوربین برایم فراهم می کرد، واقعا هیجان زده بودم. طولی نکشید که فهمیدم کیت لنزم با دریچه دیافراگم متغیری که داشت برطرف کننده نیازهایم نبود. لیست تجهیزاتی که می خواستم هر روز بیشتر می شد و دیگر شبیه لوازم سرگرمی نبود.
تصمیم گرفتم تا از طریق عکاسی کمی پول درآورم و از این طریق هزینه تجهیزات اضافی مورد نیازم را تامین کنم، به این ترتیب دیگر خانواده را تحت فشار قرار نمی دادم. در سال ۲۰۰۸ عکاسیLJHolloway را باز کردم.
من مانند خیلی ها خوش شانس نبودم که بتوانم راه صد ساله را یک شبه طی کنم! برای اینکه به اینجا برسم زمان خیلی زیادی را سخت کار کردم و حتی همین حالا هم کارهای بسیار زیادی باید انجام دهم.
در طول دوره کاریم، تمام کارهای کلیشه ای را که عکاسان مبتدی انجام می دهند تجربه کرده ام: از چشم های هسته ای تا رنگ های فوق اشباع و عکس هایی با رنگ انتخابی، همه این کارها را انجام داده ام. با این حال هر کدام از این کارها در زمان خودش جالب بود. در نهایت به نقطه ای رسیدم که متوجه شدم باید از تمام اینها عبور نموده و به دنبال چیز های بهتر و بزرگتری باشم. نگران نباشید، تعدادی از این الماس ها را برای شما گذاشته ام که بخندید 🙂
بهترین توصیه ای که به عنوان یک مبتدی به من شده بود و می خواهم به شما بگویم این است که برای خود ارزش قائل شوید. اگر برای وقت و کارتان ارزش قائل نشوید، هیچ کس دیگر هم ارزش قائل نخواهد شد.
این مساله شامل چند اشتباه مبتدیانه می شود که اولین آن قیمت پایین گذاشتن روی کارهایتان است. یک برنامه جامع برای تجارت خود در نظر بگیرید. قیمت ها را کمتر از چیزی که به عنوان دستمزد انتظار دارید قرار دهید و همه چیز از جمله هزینه ها، مالیات ها و زمان را حساب کنید.
مساله دوم این است که نه گفتن را یاد بگیرید. مجبور نیستید که تمام پروژه ها را قبول کنید. معلوم کنید که از انجام چه کاری لذت می برید و در چه کاری خوب هستید، سپس بر روی همان تمرکز نمایید. اگر به همه چیز جواب مثبت بدهید، طولی نمی کشد که خود را دستپاچه و ناراحت می یابید.
اخیرا تصمیم گرفته ام تعداد زیادی از مشتری هایم را رد کنم. عکاسی و کارهای مربوط به آن زمان با ارزش من با خانواده ام را می گرفت. حالا فقط یک جلسه در ماه قبول می کنم. این کار باعث شده تا تعادل به زندگی ام باز گردد.
منبع
برگرفته از: ۵۰۰px
۲۱ اسفند ۱۳۹۳
ممنون خیلی عالی بود
من میخوام یه دوربین بگیرم میشه یه دوربین خوب تا ١تومن بهم معرفی کنید؟؟
از این سبک عکسا خیلی خیلی خوشم میاد…
۱۹ اسفند ۱۳۹۳
ممنون از سایت خوبتون
۲۰ اسفند ۱۳۹۳
تشکر از شما،
موفق باشید
۱۹ اسفند ۱۳۹۳
بسیار عالی
۱۸ اسفند ۱۳۹۳
aksaye avalesham benazaram khoob boode vaghan