یکی از بخش های سایت ۵۰۰px، سایت فروش عکس با مجوز، «انتخاب ویراستارن یا سردبیران – editor’s choice» است. در این بخش سایت عکس های منتخب ویراستاران (مشخص شده توسط ۵۰۰px) نمایش داده می شوند. حضور در این بخش به معنی بیشتر دیده شدن و متمایز شدن اثر عکاس از میان هزاران عکس هم گروه خود است. به دلیل اهمیت این بخش و آشنایی بیشتر شما عزیزان با نگاه ویراستاران، تصمیم گرفتیم چند مطلب لنزک را به مصاحبه هایی که ۵۰۰ پیکسل با ویراستاران میهمانش انجام داده، اختصاص دهیم.
۵۰۰px: «ما بسیار علاقه مندیم ویراستاران میهمانمان را بشناسیم. بنابراین، هر ماه با آن ها نشستی خواهیم داشت و از آن ها سوالاتی را خواهیم پرسید: چه چیزی یک عکس فوق العاده را برای شما می سازد، به کدامیک از عکس هایی که گرفته اید علاقه بیشتری دارید و چرا، بهترین عکسی که به عنوان ویراستار تاکنون انتخاب کرده اید چه بوده است و چرا؟ امیدواریم که پاسخ های آنها بتواند به شما کمک کند تا عکس های بهتری بگیرید.»
ویراستاران میهمان ماه ژانویه گروه فوق العاده ای هستند که احتمالا با برخی از آن ها آشنایی دارید: اندی کربی (Andy Kirby) طراح گرافیک، دینا بلنکو (Dina Belenko) استاد عکاسی از اشیاء بی جان و مت کلاسکوفسکی (Matt Kloskowski) عکاس منظره فوق العاده. هر کدام از این عکاس ها دیدگاه متفاوتی در عکاسی دارند. ادامه مطلب را بخوانید تا چیزهای بیشتری در مورد عکاسی فوق العاده بیاموزید.
مت کلاسکوفسکی
مت کلاسکوفسکی یک عکاس منظره و اهل فلوریدا است. او خودش را اینگونه توصیف می کند: «فتوشاپ کار، مربی عکاسی و فتوشاپ و عکاس حرفه ای». او همچنین دارای کمربند مشکی دان ۲ در ورزش تکواندو است.
مت در وبلاگ خودش توصیه های خوبی برای عکاسان دارد، اما ما می خواستیم بدانیم که چه عواملی باعث می شوند تا او از یک عکس خوشش بیاید. بنابراین سوالات زیر را برایش ایمیل کردیم و منتظر شدیم تا جوابش را بدهد.
چه چیزی یک عکس خوب را می سازد؟ آیا می توانید مثالی در این مورد بزنید؟
مت کلاسکوفسکی: من یک عکاس منظره هستم به همین دلیل همیشه با داشتن این تم در ذهنم پیش میروم. وقتی صحبت از مناظر باشد، اولین چیزی که برایم اهمیت دارد رنگ است. من کار عکاسان سیاه و سفید را می ستایم و به آنها احترام می گذارم. اما برای من رنگ مهم است. این چیزی است که مرا به عکاسی از مناظر علاقمند کرده است و اولین چیزی است که دنبال آن می گردم. رنگ فوق العاده در آسمان، روی صخره ها، درختان، پیش زمینه عکس و در هرجای دیگر به دنبالش می گردم. رنگ همواره عاملی بوده که مرا به خودش جذب کرده است و احساس عکس را مشخص می کند.
مت ادامه می دهد: به این ترتیب باید بگویم که ابرها یکی از ملزومات عکاسی من از مناظر هستند. همیشه از آنها عکس نمی گیرم اما در بیشتر عکس های مورد علاقه من ابرها وجود دارند (ترجیحا به همراه رنگ که در بالا اشاره شد) 🙂
در نهایت، پیش زمینه برای من ضروری است. دوباره، من دورنما های فوق العاده زیادی از مناظر زیبا را از بالا می بینم. اما در عکس های منظره عاشق پیش زمینه هستم. این مساله کمک می کند تا فرد را در آن محل قرار دهید، به این ترتیب او می تواند احساس کند که درست در آنجا ایستاده است. وقتی به محل عکاسی می روم، اولین کاری که بعد از یافتن جهت عکاسی انجام می دهم (دوباره، بر اساس رنگ و از بالا)، یافتن یک پیش زمینه مناسب است. اینکه چه چیزی را می توانم در جلوی عکس قرار دهم تا واقعا مردم را داخل خود بکشد.
در آرشیو خودتان به کدام عکس علاقه بیشتری دارید؟ آیا ممکن است داستان آن را برایمان تعریف کنید؟
مت: عکس مورد علاقه من Flam Reflections در نروژ است. من عکس هایی دارم که در ۵۰۰px خیلی محبوب تر بودند، اما فکر می کنم از این یکی بیشتر خوشم می آید. فکر می کنم تا حدی به خاطر داستان این عکس است. در سفر نروژ به شهر زیبای Flam رسیده بودم. نمی دانستم از چه چیزی باید عکس بگیرم، به همین دلیل برای چند روز یک ماشین کرایه کردم و به راه افتادم تا چند نقطه مناسب برای عکاسی پیدا کنم. یک روز بعد از ظهر محلی را پیدا کردم که برای عکاسی فوق العاده بود. چند عکس خوب از آنجا گرفتم و سپس به اتاقم بازگشتم و ماشین را نیز در پارکینگ گذاشتم. به هیچ وجه متوجه تابلویی نشدم که روی آن نوشته بود: «پارکینگ تا ۷ صبح فردا باز نخواهد شد» در این وقت سال در نروژ خورشید در حدود ساعت ۴ صبح طلوع می کند. بنابراین وقتی که صبح روز بعد برای عکاسی از طلوع خورشید بیدار شدم، نمی توانستم ماشینم را از پارکینگ بیرون بیاورم، به همین دلیل مجبور شدم با پای پیاده حرکت کنم. تمام طول شهر را قدم زدم و از زیبایی های آن لذت بردم. این عکس را همانجا گرفتم.
مت ادامه می دهد: قسمت مورد علاقه من درباره این عکس چگونگی اتفاق افتادن آن است. اگر ماشین داشتم ممکن بود ساعت ۳ نصفه شب سوارش شوم و به هرجایی که قبلا پیدا کرده بودم بروم، در آن صورت هیچگاه نمی توانستم این نقطه را پیدا کنم. در نتیجه همه عکس هایم شبیه به هم می شد. اما در عوض آن روز صبح مجبور شدم ۹٫۶ کیلومتر پیاده روی کنم (۴٫۸ کیلومتر رفت و ۴٫۸ کیلومتر برگشت) و در طول این پیاده روی تعدادی از عکس های مورد علاقه ام را گرفتم. همه اینها فقط به این خاطر بود که ماشینم در پارکینگ گیر افتاده بود.
عکس مورد علاقه شما به عنوان یک ویراستار کدام است؟
مت: عکس «رو در رو – Face to Face» از Dylan Gehlken را خیلی دوست دارم.
مت ادامه می دهد: من به عکس هایی که ابعاد و مقیاس محل را نشان می دهند علاقه زیادی دارم و این یکی توانسته کارش را در این زمینه بسیار خوب انجام بدهد. او با آن تخته سنگ در پیش زمینه، شما را به درون عکس می برد. آنگاه می توانید آن کوهنورد با لباس قرمزش را در وسط عکس ببینید و بعد در دوردست با قله ای مجلل رو به رو می شوید. عاشقشم!
دینا بلنکو
دینا یک عکاس با استعداد روسی است که در شاخه عکاسی از اشیاء بی جان کار می کند. او دوست دارد در مورد سوژه های بی جانش که خودش هم آنها را میسازد، داستان تعریف کند. هر شیء داستان خودش را دارد، سر هم کردن این داستان ها و عکاسی از آن کاری است که دینا دوست دارد و خیلی هم خوب آن را انجام می دهد.
چه چیزی یک عکس خوب را میسازد؟ آیا می توانید یک مثال بزنید؟
دینا بلنکو: به نظر من یک عکس خوب باید داستان تعریف کند. حتی اگر از آدم ها عکس نمی گیرید، بلکه اشیاء بی جان را به تصویر می کشید، باز هم می توانید داستان تعریف کنید. آن ها هم می توانند به شما بگویند چه چیزی دیده اند، چه کسی آنها را در دست گرفته است، چه کسی به طور اتفاقی آنها را شکسته است، چه کسی با علاقه قطعاتشان را جمع کرده و دوباره سرهم کرده است.
برایم جالب است که یک هنرمند به غیر از ثبت واقعیت، داستان خودش را نیز بسازد. شما می توانید این عکس ها را مانند یک فیلم درک کنید. اتفاقی رخ داده است و شما نقطه اوج یا نتیجه آن را گرفته اید. نیازی نیست که یک قصه بلند تعریف کنید، این قصه می تواند یک تشبیه یا کنایه، یک یافته جالب یا یک بازی برای حدس زدن شباهت ها باشد، اما شما باید چیزی برای گفتن داشته باشید. به همین دلیل تمام کارهای هنرمندانی مثل پیتر لیپمن (Peter Lippmann) یا اولگ اوپریسکو (Oleg Oprisco) را دوست دارم. عکس هایی مثل این:
به کدامیک از عکس های آرشیو خود علاقه بیشتری دارید؟ آیا ممکن است داستان آن را برایمان تعریف کنید؟
دینا: در حال حاضر « Avoir la main verte – انگشتان سبز» است:
دینا ادامه می دهد: این عکس بخشی از یک پروژه است که خیلی آرام پیش می رود. نام این پروژه «۱۷ کلمه برای وس اندرسون – ۱۷ words for Wes Anderson» است. باید بگویم که او یکی از کارگردان های مورد علاقه من، واقعا فوق العاده و شگفت انگیز، است. دوست دارم تا یک مجموعه عکس مرتبط با کارهای او بسازم. ساختن این عکس کار واقعا سختی بود. باید مقدار زیادی جوانه پرورش می دادم، کسی که می تواند کاکتوس رو از گرسنگی بکشد، این کاملا یک چالش بود 🙂
عکس مورد علاقه شما به عنوان یک ویراستار کدام است؟
جواب دادن به این سوال کمی سخت است. فکر می کنم با انتخاب سه عکس به جای یکی و محدود کردن موضوع به اشیاء بی جان و معماری، کار کمی ساده تر شود. همیشه به عکس های اشیاء بی جان توجه کمتری می شود، مثلا در مقابل پرتره ها، پس بیایید کمی به آنها اعتبار دهیم.
اول، عکس «در» از آلفون نو – Alfon No:
من همه چیز این عکس را دوست دارم: افکت حرکت، سایه، انعطاف و شکل پله ها، عمق ابعادی، کنتراست رنگ. بیشتر از همه عاشق این هستم که می توانید در مورد این عکس فکر کنید و می توانید به سوال «این چه معنی ای دارد؟» پاسخ دهید. شاید جواب شما با تفکر صاحب اثر مطابق نباشد، اما هنوز مهم و ارزشمند است.
عکس بعدی «پس از شعله . . .» از کاترین مک براید (Catherine MacBride) است:
اینکه کاترین توانسته تنها با استفاده از کاغذ ساده این عکس را بگیرد، واقعا فوق العاده است. می توانم هوای آنجا را احساس کنم، گویی که آنجا بوده ام و البته اینکه داستانی در پشت این عکس وجود دارد. اتفاق هایی که قبل از آن (مشخصا بسیار ویران کننده) و پس از آن (احتمالا بسیار غم انگیز) رخ داده است و شما درست در میان آنها قرار دارید.
و در نهایت عکس بستنی با عنوان IceCreamSplat از داریل جونز – Darryll Jones:
معمولا غذاهای پخش شده جذاب نیستند. اما این بستنی از هم پاشیده فوق العاده است! شما می توانید فیزیک سقوط کردن را با وجود ثابت بودن سوژه درک کنید.
اندی کربی
اندی خودش را به عنوان یک «طراح گرافیکی و عکاسی که می خواهد توهمی باشد» توصیف می کند. البته قسمت می خواهم توهمی باشم فقط شوخیست.
او اهل محله Shoreditch در شرق لندن است و کارهایش شامل حوضه های معماری، اشیاء بی جان و عکاسی از محصولات که همگی آنها از نگاه او به عنوان یک طراح سرچشمه می گیرند.
چه چیزی باعث می شود که یک عکس خوب به نظر برسد؟ آیا می توانید یک مثال بزنید؟
اندی کربی: به نظر من یک عکس خوب باعث ایجاد نوعی عکس العمل لحظه ای در بیننده می شود. این اتفاق می تواند به دلیل وجود ترکیب بندی خوب در عکس، سوژه، نور یا فرایندی مبتکرانه باشد. معمولا یک عکس خوب شامل تمام این عوامل می شود.
من معمولا سعی می کنم تا از محیط اطرافم عکس هایی بگیرم که پر از تخیل باشند. همیشه عکاس های دیگری هم وجود دارند که از مکان هایی که من قبلا عکس گرفته ام، عکاسی می کنند. دوست دارم با جستجو در ۵۰۰px این عکسها را پیدا کنم و ببینم که دیگران چطور به همان سوژه نگاه می کنند.
با فتوشاپ زیاد کار می کنم و دوست دارم فرایند پردازش عکس ها را تا جایی که امکان داشته باشد، پیش ببرم. من به عنوان یک عکاس فقط به عکس گرفتن فکر نمی کنم، دلم می خواهد که تصاویر را بسازم و فرایند کاری و تجزیه تحلیل سایر عکاسان را مشاهده کنم و از آنها الهام بگیرم. عکس زیر نمونه ای از عکس های مورد علاقه من است. این عکس دارای ترکیب بندی فوق العاده، نور و پردازش خوبی است که از آن یک پرتره عالی ساخته است:
به کدامیک از عکس های آرشیو خود علاقه بیشتری دارید؟ داستان آن چیست؟
اندی: با اینکه اهل لندن هستم سالهای زیادی را مانند یک توریست گم شده، دوربین به دست، به تماشای خیابان های لندن سپری کرده ام. وسط سنگفرش خیابان می ایستادم و به بالا خیره میشدم.
اندی ادامه می دهد: به عنوان عکاسی که می خواهد توهمی باشد، نگاه کردن به بالا راه خوبی برای پنهان کردن بزرگترین مشکل من است: وقتی به عکاسی می رسم، ابتکار خیلی کمی دارم. برای دیدن زوایای خوب خیلی تلاش می کنم. به نظر میرسد که این کار برای بسیاری از عکاسانی که من می شناسم، کار ساده ای است.
بیشتر اوقات متوجه می شوم که از یک مکان بارها و بارها دیدن کرده ام و همیشه عکسی به ذهنم میرسد که قبلا مشابه آن را گرفته ام. این مشکل از قوه تخیل ضعیف من سرچشمه می گیرد. به همین دلیل خیلی ساده فقط به آسمان نگاه می کنم. گاهی از اوقات تصاویر جذابی وجود دارند، که منتظر ثبت شدن هستند! نمای خارجی ساختمان ها چشمان من را جذب می کنند، به همین دلیل معمولا افراد رهگذر مجبور می شوند برای جلوگیری از برخورد با من فرار کنند. بیشتر به نظر میرسد که عکس را دوست دارند، ولی عکاس را خیر!
عکس مورد علاقه شما به عنوان یک ویراستار کدام است؟ چرا؟
اندی: عکس مورد علاقه من «مرد با کلاه لبه دار – The Bowler man» اثر شان بیرن (Sean Byrne) است:
این عکس یکی از تصاویر جالبی است که در این نقطه معروف لندن گرفته شده. پردازش سیاه و سفید این عکس را دوست دارم. ترکیب سوژه با محل عکاسی، به عکس حسی فوق العاده از انزوا در یکی از شلوغ ترین و معروف ترین نقاط توریستی لندن را می دهد.
منبع
برگرفته از: ۵۰۰px
۱۶ اسفند ۱۳۹۳
perfect
tnx
۱۴ اسفند ۱۳۹۳
عالی بود