در عکس های منظره ای که می گیرم سعی نمی کنم به بیننده نشان دهم که این مکان ها چه شکلی هستند، بلکه سعی می کنم نشان دهم که چه حسی دارند. استفاده از نوردهی های طولانی برای رمزگذاری المان زمان در تصاویرم، کلید دستیابی به این هدف بوده است. وقتی از بینندگان می پرسم هنگام مشاهده تصاویر من چه کلماتی به ذهنتان خطور کرد؟ پاسخ های معمول شامل کلماتی مانند «آرام، آرامش بخش، آسودگی، و ذن» هستند.
من قبل از سپیده دم راهی ساحل می شوم. وقتی هوا هنوز تاریک است، بیدار شدن همیشه راحت نیست، اما من همیشه وقتی به خانه برمی گردم با خودم فکر می کنم که باید این کار را بیشتر انجام دهم.
برای چند ساعت عالی، ساحل متعلق به خودم است. یک روز، من در نور باشکوه صبح زود حمام آفتاب می گیرم و در روزی دیگر، ابرهای طوفانی را تماشا می کنم که از بالای سرم عبور می کنند یا در سکوت وهم آور یک مه صبحگاهی رازآلود می نشینم. هر روز، جدید و شگفت انگیز است. قابل درک نیست که من بتوانم چنین شکوهی را برای خودم داشته باشم.
مکان هایی که در آنها عکس می گیرم، جاهایی هستند که نسبت به آنها یک واکنش احساسی مثبت و قوی دارم. اغلب اوقات، اینها مکان هایی هستند که از طریق سکوت، وسعت، سادگی محض، یا در کنار هم قرار گرفتن اجسام ساخته دست بشر با طبیعت، یک حس تفکر و تعمق آرام را در انسان برمی انگیزند.
در طول دهه ۱۹۸۰ و اوایل ۱۹۹۰، من تقریبا به طور انحصاری در تاکستان مارتا، جزیره کوچکی در سواحل جنوب شرقی ماساچوست، جایی که والدینم یک خانه تابستانی داشتند، عکاسی می کردم. در آنجا بود که علاقه زیادی به عکاسی از اقیانوس پیدا کردم.
زمانی که برای اولین بار با دوربینم شروع به کار کردم، هدف من ایجاد تصاویری بود که همان احساساتی را که هنگام ثبت آنها داشتم، در بیننده برانگیزد. من نمی خواستم به بیننده نشان دهم که این مکان ها چه شکلی هستند، بلکه می خواستم به آنها نشان دهم که چه حسی دارند.
به مدت ۱۵ سال، من عکس های زیادی گرفتم که نتوانستند جوهره و ماهیت تجربه ام را به تصویر بکشند. با این حال، صرف بیرون رفتن و ثبت تصاویر خودش نوعی مراقبه و مدیتیشن بود. ریتمی در آن وجود داشت: سه پایه را برپا کن، دوربین را روی آن نصب کن، عکس را کادربندی کن، دوربین را فوکوس کن، شاتر را تنظیم کن، نگهدارنده فیلم را قرار بده، اسلاید تیره را بکِش، نوردهی کن، اسلاید تیره را دوباره وارد کن، نگهدارنده فیلم را بردار، دوربین را پایین بیار، سه پایه را جمع کن، و سپس به سمت پایین ساحل برو و تمام این کارها را دوباره تکرار کن.
یک روز، داشتم آخرین عکسم را ثبت می کردم. خورشید غروب کرده بود و نور کم نیاز به یک نوردهی طولانی ۴۵ ثانیه ای داشت. قسمت کوچکی در پیش زمینه تصویر وجود داشت که در آن آب در اطراف چند سنگ صاف به اندازه پرتقال در جریان بود. به دلیل طولانی بودن نوردهی، آب شبیه مه به نظر می رسید. و در آنجا، بالاخره به آن رسیدم – تصویری (یا قسمت کوچکی از آن) که دقیقا به همان شکلی که در لحظه ثبت احساس میشد، به نظر می رسید.
تجهیزات عکاسی من شامل دوربین چوبی قدیمی ام – یک Korona View 8×۱۰ که در سال ۱۹۲۹ ساخته شده و چند ورق فیلم است.
بسیاری از ما هر روز عکس می گیریم – معمولا با دوربینی که در گوشی های تلفن همراهمان تعبیه شده است. اغلب اوقات، برای ثبت تصویر فقط گوشی را به سمت صحنه مورد نظر می گیریم و کلیک می کنیم. و در بیشتر مواقع، نتایج نسبتا رضایت بخشی به دست می آوریم.
ما باید از این بابت از مهندسان دوربین تشکر کنیم. به عنوان مثال، آنها می دانند که در صورت امکان، دوربین باید تصویر را در ۱/۶۰ ثانیه یا کمتر ثبت کند. علت آن این است که اکثر عکس ها توسط کسی گرفته می شوند که دوربین را در دستان خود نگه می دارد و نوردهی طولانی تر از ۱/۶۰ ثانیه منجر به یک تصویر تار می شود. مهندسان همچنین می دانند که اکثر افراد تصاویری را ترجیح می دهند که تار نباشند. با این حال، عکس های فوری که با سرعت شاترهای سریع گرفته می شوند، گاهی اوقات می توانند نتایج عجیب و غیرطبیعی ایجاد کنند.
خودتان را در حال قدم زدن در یک ساحل در لب آب تصور کنید. شما آرام هستید، به صدای امواج گوش می دهید، و از هوای تازه دریا لذت می برید. تصمیم می گیرید از آب زیبا و چند صخره جذاب عکس بگیرید.
شما به عکس خود نگاه می کنید و موجی ناهموار را می بینید که به صخره ها برخورد می کند. قطرات آب در هوا مانند پنجه یک غول فریز می شوند و شما با خود فکر می کنید «اوه، این چیزی نیست که من دیدم.» شما هیچ وقت ندیدید که قطرات آب در هوا معلق باشند. عکسی که شما گرفتید آن احساس آرامشی که هنگام خیره شدن به آب داشتید را به بیننده القا نمی کند.
چیزی که من از اولین نوردهی طولانی ۴۵ ثانیه ای که سال ها پیش انجام دادم یاد گرفتم این است که دوربین دنیایی متفاوت از دنیایی که ما تجربه می کنیم را ثبت می کند، زیرا احساسات را ثبت نمی کند – فقط دنیا را در برش های عجیب، مصنوعی و فریز شده از زمان می بیند.
ما باید احساساتمان را در نظر بگیریم. هیچ کس به صورت آنی عصبانی یا کسل نمی شود. این احساسات به مرور زمان در واکنش به آنچه که در اطراف ما می گذرد شکل می گیرند، همانطور که به مرور زمان تجربه می شوند. دنیای ما پیوسته و زنجیره وار است، نه مانند یک عکس فوری. بدن های ما به صورت تجمعی به دنیا واکنش نشان می دهند، و در طول زمان از تجارب ما میانگین می گیرند.
دیوید هاکنی گفته: «استمرار خودِ زندگی است، و عکس هیچ استمراری ندارد. همه عکس ها دارای یک نقص هستند: عدم وجود زمان.»
با استفاده از نوردهی های طولانی، من توانستم المان زمان را در چیزی که در غیر این صورت یک تصویر ایستا میشد رمزگذاری کنم، و بر اساس یک مقیاس زمانی طولانی تر، دنیایمان را آنگونه که «به نظر می رسد» به نمایش بگذارم. فرآیند عکاسی من مانند یک مترجم عمل می کند، دنیای «نامرئی» رویدادهای غیر آنی را به دنیای مرئی یک عکس چاپی ترجمه می کند.
در نوردهی های طولانی من از یک اقیانوس، هیچ گونه موج ناهموار و پنجه مانند، یا قطرات آب فریز شده در هوا وجود ندارد. تمام رویدادهای کوتاه مدت و موقتی (مانند موج ها و مرغان دریایی) از بین رفته اند. در عوض، آنچه نمایان می شود وسعت آب و ثبات و پایداری افق است. این المان های آرامش بخش هستند که بدن من به مرور زمان به آنها واکنش می دهد.
البته، هیچ کدام از این تصاویر – نه موج ناهموار فریز شده در میان هوا و نه اقیانوس صاف و بدون موج من – نمایش تصویری دقیقی از جهان نیستند. قطرات آب در هوا معلق نمی مانند، و شما هیچ وقت یک اقیانوس بدون موج نخواهید دید. با این حال، طبق تجربه من، نوردهی طولانی اقیانوس از نظر احساسی دقیق تر است.
و اگرچه هیچ وقت اقیانوس شبیه تصاویر من نیست، اما بینندگان هیچ مشکلی در پذیرش وجود این مکان ها و این که دارند به عکس آنها نگاه می کنند، ندارند. به نظر می رسد این نشان می دهد که مغز ما با باور این موضوع که این تصاویر نشان دهنده واقعیت هستند راحت است، چون یک حالت احساسی برای ما ایجاد می کند.
من هنر را ارتباط با یک ایده، فکر، یا احساس از طریق مهارت می دانم. خود من به شخصه سعی می کنم با استفاده از مهارت عکاسی، یک حس را منتقل کنم – حسی که هنگام ثبت تصویر داشتم.
وقتی من در مورد کارم صحبت می کنم، معمولا با نشان دادن ۱۰ تصویر بدون هیچ گونه مقدمه یا توضیحی شروع می کنم. سپس از حضار می پرسم: «هنگام مشاهده تصاویر من چه کلماتی به ذهنتان خطور کرد؟»
پاسخ های معمول شامل کلماتی مانند «آرام، آرامش بخش، آسودگی، و ذن» هستند، کلماتی که نشان دهنده احساسات انتزاعی می باشند. حتی یک بار هم کسی به چیزهایی که واقعا در تصاویر من دیده می شوند اشاره نکرده است – آب، آسمان، تیرهای چراغ برق، صخره ها، یا اقیانوس. سپس، یک تکه کاغذ از جیب پشتم بیرون می آورم، که روی آن همان کلماتی که حضار گفته بودند را تایپ کرده ام.
لنزک: حال که صحبت از مراقبه و ذن شد، از شما عزیزان برای مطالعه مقاله «چگونه به سبک مراقبه ذن عکاسی کنیم» دعوت می کنیم.
همانطور که در بالا اشاره کردم، من سعی نمی کنم به بیننده نشان دهم که این مکان ها چه شکلی هستند، بلکه سعی می کنم نشان دهم که چه حسی دارند. استفاده از نوردهی های طولانی برای رمزگذاری المان زمان در تصاویرم، کلید دستیابی به این هدف بوده است.
نویسنده: دیوید فوکوس (David Fokos)
دیوید فوکوس برای ۴۰ سال با یک دوربین Korona View 8×۱۰ عکاسی کرده و آثارش سوژه بیش از ۶۰ نمایشگاه انفرادی در آمریکا، اروپا و آسیا بوده است.
لطفا نظرتان در مورد مطلب را در اینجا مطرح نمایید. اگر سوالی دارید، در بخش پرسش و پاسخ مطرح نمایید.