هنری کارتیه برسون (Henri Cartier-Bresson) هنرمند فرانسوی متولد سال ۱۹۰۸ است که برای عکاسی خیابانی اش بسیار شناخته شده است. ژانری که اغلب احساس سرد و تقریبا بی روحی دارد. اما من فکر می کنم که عکس های کارتیه برسون، و عکاسی خیابانی اش، یک گرمای واقعی همراه با نگرانی برای بشریت دارند. در این مقاله لنزک نقل قول هایی از هنری کارتیه می خوانید و درس ها و نکاتی درباره عکاسی از او یاد می گیرید که ارزش شان کم تر از یک آموزش عکاسی مفید نیست.
من عاشق نگاه دقیق به کار عکاسان دیگر هستم. این که خودتان را در خلاقیت شخص دیگری غوطه ور کنید – تا ببینید ایده های آنها در درون شما چه جرقه ای می زند، چه چیزی شما را هیجان زده می کند، چه چیزی باعث می شود بنشینید و فکر کنید «واو، این واقعا عالی است!» – همه اینها محرک خوبی برای عکاسی خود شماست.
«عکس گرفتن به معنی هم تراز کردن سر، چشم و قلب است. این یک شیوه زندگی است.» – هنری کارتیه برسون
سوژه امروز من هنری کارتیه برسون است. او که در سال ۱۹۰۸ متولد شد، قبل از کشف عکاسی (و دوربین لایکا) در سن ۲۴ سالگی، ابتدا به سمت نقاشی جذب شد. بعد از یک شغل شگفت انگیز، در سن ۶۰ سالگی از عکاسی فاصله گرفت و بقیه عمر طولانی خود را بیشتر به تمرکز بر روی طراحی و نقاشی سپری کرد.
اگرچه من هیچ وقت نمی توانم دست کشیدن از عکاسی را تصور کنم، اما وقتی مردم چنین جهش های بزرگی در خلاقیت های خود می کنند، واقعا آن را تحسین می کنم. منظورم این است که او یک عکاس مشهور جهانی بود، و می توانست در سی سال بعدی زندگی خود به این موضوع فخر بفروشد، اما در عوض دوباره به سمت عشق اولش (نقاشی) برگشت. هدف من این است که در مورد تصمیماتم در زندگی همین قدر نترس باشم. فقط به دنبال چیزی باشم که به من انگیزه می دهد و مرا به حرکت وامی دارد، نه چیزی که منطقی تر به نظر می رسد.
چیزی که من در مورد عکاسی کارتیه برسون دوست دارم رویکرد ثابت و تقریبا علمی او در زمینه ترکیب بندی است. او شکل و فرم را به خوبی احساس می کرد و آنها را در کنار هم قرار می داد تا ترکیب بندی های جذاب ایجاد کند.
او برای عکاسی خیابانی اش بسیار شناخته شده است، که به عنوان یک ژانر، اغلب احساس سرد و تقریبا بی روحی دارد. اما من فکر می کنم که عکس های کارتیه برسون، و عکاسی خیابانی اش، یک گرمای واقعی همراه با نگرانی برای بشریت دارند.
اینها برخی از چیزهایی هستند که کارتیه برسون می تواند در مورد عکاسی به شما یاد بدهد:
صبر
می دانید چیزی که همه عکاسان خوب دارند چیست؟ صبر. می دانید چیزی که تقریبا هر شخصی که به کارگاه های من می آید بیشتر از همه نیاز دارد چیست؟ صبر.
شما باید بپذیرید که اگر می خواهید یک عکاس عالی باشید (یا حتی تقریبا عالی… یا در حد متوسط) به توانایی عجله نکردن در لحظه نیاز دارید. شما باید وارد لحظه ای شوید که در آن قرار دارید، کاملا آماده باشید، و اجازه دهید آنطور که خودش صلاح می داند، و با سرعت خودش پیش برود. دنیای اطراف خود را بدون هیچ انتظاری تماشا کنید، در مکانی که در آن قرار دارید درنگ کرده و با وسوسه ادامه دادن حرکت مقابله کنید.
«یک دقیقه صبر، ده سال آرامش.» – ضرب المثل یونانی
اگر تنها یک نکته در این مطلب وجود داشته باشد که عکاسی شما را فورا بهتر کند، این است: زمان نگاه کردن به سوژه خود را دو برابر حالت معمول کنید. با نیاز ذهن و بدن خود برای ادامه دادن حرکت بجنگید.
وقتی صحنه ای پیدا می کنید که شما را جذب می کند، آنجا بمانید. آن را کاوش کنید، بررسی کنید، منتظر بمانید تا چیزی اتفاق بیفتد. و به طور کلی: دو برابر همیشه آرام راه بروید و دو برابر زمان همیشگی بیرون بمانید و عکس بگیرید. و همانطور که جویس میر می گوید:
«صبر فقط منتظر ماندن برای چیزی نیست… بلکه مهم نحوه منتظر ماندن، یا دیدگاه شما در حین انتظار است.»
به عبارت دیگر: در صبر خود نیز صبور باشید.
حالت کامل و بی نقص سوژه خود را پیدا کنید
کارتیه برسون برای مطرح کردن اصطلاح «لحظه تعیین کننده (سرنوشت ساز)» معروف است. این اصطلاح در واقع از عنوان انگلیسی کتابش برگرفته شده است، که با نقل قول او از کاردینال درتز آغاز می شود:
«هیچ چیزی در این دنیا وجود ندارد که یک لحظه تعیین کننده نداشته باشد و شاهکار یک تصمیم خوب، شناختن و شکار کردن آن لحظه است.» – کاردینال درتز، قرن هفدهم
تفاسیر مختلفی از اصطلاح لحظه تعیین کننده وجود دارد. من این یکی را از یک مقاله عالی در مورد «لحظه تعیین کننده و مغز» دوست دارم:
«لحظه تعیین کننده به ثبت یک رویداد زودگذر و خودجوش اشاره دارد، که آن تصویر نمایانگر ماهیت و ذات خود آن رویداد است.»
وقتی اصطلاح لحظه تعیین کننده را می شنوید، ممکن است فکر کنید معنی آن این است که شما برای آن لحظه «عالی و بی نقص» منتظر می مانید، سپس یک عکس می گیرید، و پس از آن می روید. اما در واقع کارتیه برسون مانند اکثر ما بر روی صحنه کار می کرد: او عکس های زیادی می گرفت. و از بین آنها عکسی را انتخاب می کرد که ماهیت و ذات موقعیت را به طور دقیق تری ثبت کرده بود – لحظه ای که بیشترین اطلاعات و احساسات را در مورد سوژه به بیننده می دهد.
از شهود خود استفاده کنید
«چشم شما باید ترکیب بندی یا حالتی را ببیند که زندگی خودش آن را به شما ارائه می دهد، و شما با شهود خود باید بفهمید که چه موقع دکمه ثبت عکس را فشار دهید.» – هنری کارتیه برسون
این برای من باز هم به معنی خاموش کردن ذهن وراج، جدی، و کار محور خود و تلاش برای ورود و حضور در لحظه در هنگام ثبت تصاویر است. چیزهای زیادی وجود دارد که ما می بینیم اما احتمالا قدر نمی دانیم، چون مشغول گوش دادن به افکار بی پایان خود هستیم.
من احساس می کنم که شما باید از ذهن خود بیرون بیایید و به بدن خود برگردید – تا ببینید شهود شما بدون توجه به ذهن شلوغتان، در مورد جایی که در آن هستید چه چیزی متوجه می شود.
«عکاسی مستندسازی نیست، بلکه یک تجربه شهودی یا شاعرانه است. عکاسی یعنی خودتان را غرق کنید، خودتان را حل کنید، و سپس بو بکشید (استشمام کنید)، بو بکشید، بو بکشید – نسبت به رویداد حساس باشید. شما نمی توانید به دنبال آن بگردید؛ نمی توانید آن را بخواهید، و آن را به دست نمی آورید. اول باید خودتان را گم کنید. سپس اتفاق می افتد.» – هنری کارتیه برسون
من این قسمت را دوست دارم: شما باید خودتان را گم کنید. این دقیقا همان حسی است که من وقتی در «منطقه» یا «حالت جریان خلاق» هستم، دارم. من رد زمان و مکان را گم می کنم، و کاملا در سوژه خود غرق می شوم. این حالت هر بار که من عکس می گیرم اتفاق نمی افتد، اما می دانم که وقتی اتفاق می افتد یک چیز خیلی خاص به دست می آورم.
زیبایی شکل و فرم
کارتیه برسون خیلی به خطوط و اَشکال، سازماندهی و حفظ تعادل هندسه جهان علاقه داشت.
«برای معنا بخشیدن به جهان، باید اول خودتان را با آنچه که از میان منظره یاب کادربندی می کنید، یکی (درگیر) احساس کنید. این نگرش نیاز به تمرکز، انضباط ذهن، حساسیت، و یک حس هندسه دارد – این تا حد زیادی به معنی رسیدن به سادگی ابراز و نمایش است. همیشه باید با بیشترین احترام نسبت به سوژه و به خودتان عکس بگیرید.» – هنری کارتیه برسون
فکر می کنم همین نقل قول حق مطلب را ادا کرد. نیازی به توضیح بیشتر نیست.
برای نشان دادن سوژه خود وقت بگذارید
«سخت ترین کار برای من عکاسی پرتره است. شما باید سعی کنید دوربین خود را بین پوست یک شخص و پیراهنش قرار دهید.» – هنری کارتیه برسون
این نقل قول برای من آنچه که باید در هنگام گرفتن عکس یک شخص انجام داد را به خوبی بیان می کند. و این کار آسان نیست! گرفتن یک عکس پرتره برای من این است که سوژه شما چیزی را در مورد خودش یا تجربه اش آشکار کند.
این می تواند از طریق حرکت آنها، حالت چشم ها یا صورتشان اتفاق بیفتد – اما باید چیزی در مورد شخص یا موقعیتی که در آن قرار دارد به شما بگوید.
تقریبا همه (به استثنای کودکان خردسال) نقابی دارند که به دنیا ارائه می دهند، و این نقاب وقتی شما یک دوربین در مقابل آنها قرار می دهید، سخت می شود. مردم طوری برنامه ریزی شده اند که می خواهند یک تصویر خاص از خودشان نشان دهند – اما آن تصویر اغلب اوقات برای عکاسی کسل کننده است.
بنابراین آنچه که (باز هم) به آن می رسیم، زمان است: صرف وقت با سوژه یا تماشای سوژه به طوری که کم کم آرام شود و چیزی را درباره خودش نشان دهد. شما می خواهید که آنها از این حس که کسی به طور آگاهانه به آنها نگاه می کند به حس دیده شدن به طور ناخودآگاه برسند. چون حفظ آن نقاب سخت است، و افراد بعد از مدتی دوربین را فراموش می کنند.
و برای رسیدن به آن نقطه که افراد گارد خود را پایین گذاشته و شروع به نشان دادن چیز جالبی در مورد خودشان می کنند، شما باید آن حس ناراحتی که احتمالا در هنگام انتظار تجربه می کنید را پشت سر بگذارید.
نشانه گرفتن یک دوربین به سمت کسی که مدت زیادی نیست با او آشنا شده اید، به طرز عجیبی خودآگاهانه است. بنابراین باز هم، صبور باشید و ناراحتی خود را کنترل کنید.
ممکن است اینطور باشد که شما فقط عکس بگیرید، و سوژه کم کم به شما عادت کند. به تدریج این اتفاق خواهد افتاد. یا با آنها صحبت می کنید – یا اگر بی خبر از آنها عکس می گیرید، آنها را تماشا می کنید. منتظر آن تغییرات ناپایدار در صورت و چشم های آنها باشید. ببینید با دست هایشان چه می کنند، چشم هایشان به کدام سمت می چرخد وقتی که مشغولیت های ذهنی آنها برمی گردد تا دوباره ذهنشان را درگیر کند.
اما گاهی اوقات دیدن چیزی غیر از آنچه که من در مورد افراد فکر می کنم، یا چیزی خلاف دیدگاهم، و در عوض نظر آنها درباره خودشان و جهان جالب تر است.
نسبت به عکس های خود حس نوستالژیک (دلتنگی) نداشته باشید
«عکاسان با چیزهایی سر و کار دارند که دائما در حال ناپدید شدن هستند و زمانی که ناپدید شوند، هیچ تدبیری وجود ندارد که بتواند آنها را دوباره برگرداند.» – هنری کارتیه برسون
من فکر می کنم بسیاری از ما عکاسان نگران این هستیم که هیچ وقت قرار نیست یک عکس واقعا اصیل بگیریم. هنگامی که من از شهرهای جدید بازدید می کنم، مطمئنا نگران این مسئله می شوم. منظورم این است که عکاسان همه جا هستند! (این نویسنده تحقیق کرده است که «در هر دو دقیقه، انسان ها بیشتر از تمام عکس هایی که در کل ۱۵۰ سال گذشته وجود داشته، عکس می گیرند.»)
من فکر می کنم کمی نوستالژی در نیاز به عکس گرفتن وجود دارد. زندگی چنان عمل در حال جریان و توقف ناپذیری است که گرفتن یک عکس و متوقف کردن آن روند همیشه در حال تغییر و حرکت، به معنای به دست آوردن پنجره کوچکی از زمان برای ایستادن و تامل کردن است. به معنی داشتن فرصتی برای ایستادن و نفس کشیدن.
عکاسی دوگانگی عجیبی از حضور کامل و زندگی به شیوه ای پیوسته و بسیار غنی است، و این امر ریشه در گذشته دارد. در لحظات گذشته ای که ثبت کرده اید. اما کارتیه برسون کسی بود که دائما خودش را به جلو هل می داد و خیلی کم به عکس های قبلی خود فکر می کرد.
«عمل خلاقانه ماندگار می شود اما یک لحظه کوتاه، یک لحظه درخشانِ دادن و گرفتن، فقط به اندازه ای طول می کشد که بتوانید دوربین را تراز کنید و شکار زودگذر را در جعبه کوچک خود به دام بیاندازید.» – هنری کارتیه برسون
عکس های هنری کارتیه برسون
امیدوارم این مطلب الهام بخش شما باشد تا کار برسون را کمی عمیق تر بررسی کنید. یک جای خوب برای شروع بنیاد هنری کارتیه برسون است، که آن را با همسرش مارتین فرانک (یک عکاس عالی در نوع خودش)، و دخترش تاسیس کرد. و در حالی که یکی از بنیانگذاران مگنوم بود.
و «این گالری» که شماری از آثار تماشایی کارتیه برسون را به نمایش گذاشته است.
مثل همیشه، دوست داریم نظر شما را بشنویم، بنابراین اگر نظری در مورد کارتیه برسون دارید، لطفا در قسمت نظرات با ما به اشتراک بگذارید. از عکاسی لذت ببرید!
نویسنده: آنتونی ایپز (Anthony Epes)
لطفا نظرتان در مورد مطلب را در اینجا مطرح نمایید. اگر سوالی دارید، در بخش پرسش و پاسخ مطرح نمایید.