تا به حال برایتان پیش آمده که چهره هایی را در اشیای بی جان ببینید؟ شاید یک پیرمرد در یک ابر نرم و پنبه ای یا یک لبخند دندان نما که از عقب یک ماشین به شما لبخند می زند؟ اکثر افراد هرگز اسم پاریدولیا (Pareidolia) را نشنیده اند اما تقریبا همه آن را تجربه کرده اند. پاریدولیا یک پدیده فیزیولوژیکی است که در آن ذهن، تصویر یا صدایی را احساس می کند که در واقع وجود ندارد. یکی از رایج ترین علائم پاریدولیا دیدن چهره ها در اشیای بی جان است.
عکسی از یک رنده پنیر بسیار خندان. گاهی اوقات پاریدولیا در غیر منتظره ترین زمان ها و مکان ها رخ می دهد.
پاریدولیا چیست؟
یکی از سنت های اروپایی، شکل مردی است که بر روی سطح ماه نقش بسته، که یک کیسه بر روی پشت خود حمل می کند. در حالیکه داستان های زیادی از افسانه های آسیایی و اساطیر ازتک، حضور یک خرگوش روی ماه را به رسمیت می شناسند.
یک رویداد پاریدولیای مربوط به فضای دیگر زمانی رخ داد که یک عکس ماهواره ای از یک تپه بر روی مریخ «صورت روی مریخ» نامگذاری شد. این صورت به عنوان مدرکی برای زندگی ماورای زمینی بر روی این سیاره در نظر گرفته شد. بعدا معلوم شد که این شمایل یک صخره طبیعی است.
اما همیشه وقوع پاریدولیا در فضا اتفاق نمی افتد. صخره ها یا درختان ممکن است توسط آب و هوا و فرسایش شبیه ویژگی های صورت شوند. در یک مقیاس کوچکتر، اغلب گفته می شود که ماشین ها «چهره» هایی دارند، که از دو چراغ جلو به جای چشم ها تشکیل می شوند. اغلب هر چیزی که شامل چند حلقه و یک خط به عنوان دهان باشد، به چشم انسان می تواند شبیه یک چهره باشد.
یک چهره کوچک ناز شکل گرفته توسط سوراخ های یک تیرک مهار ترافیک
پنجره های یک خانه قدیمی، یک چهره کاملا آشنا را تشکیل می دهند.
چه چیزی باعث پاریدولیا می شود؟
محققان چند نظریه در مورد این که چرا پاریدولیا اتفاق می افتد دارند. بخشی از آن می تواند به دلیل میراث تکاملی ما باشد، حساسیتی که نسبت به تشخیص چهره ها برای ایمنی داریم. در حالیکه همچنین نشان داده شده است که پاریدولیا نتیجه سیستم پردازش اطلاعات مغز است.
مغز با وارسی دائمی خطوط، اشکال، سطوح، و رنگ های تصادفی سعی می کند ورودی را با خاطرات ذخیره شده در حافظه دانش بلند مدت ما جفت کند. این امر به اطلاعات بصری مبهمی منجر می شود که به عنوان چیزی تفسیر می شوند که ما راحت تر می توانیم درک کنیم.
پاریدولیا و عکاسی
آیا ذهنتان همیشه کنجکاو است، و در اشیای بی جان به دنبال چهره ها و اَشکال می گردد؟ زمانی که شما در حال خیال پردازی هستید، ذهن شما همچنان به سختی کار می کند تا اطراف میزبان خود را درک کند. این راه خوبی برای ریلکس کردن است و به طور طبیعی به شما الهام می بخشد.
گشتن به دنبال اَشکال و چهره ها در ابرهای بالای سر بازتابی از خلاقیت درونی شماست. بسیاری از هنرمندان از پاریدولیا به عنوان نوعی الهام و بینش استفاده می کنند. لئوناردو داوینچی پاریدولیا را به عنوان ابزاری برای نقاشان توصیف کرده و نوشت:
«اگر به هر دیواری با لکه های مختلف یا با ترکیبی از انواع سنگ های مختلف نگاه کنید، اگر بخواهید صحنه ای را ابداع کنید، می توانید شباهتی با چشم اندازهای مختلف مزین به کوه ها، رودخانه ها، صخره ها، درختان، دشت ها، دره های وسیع و تپه های مختلف در آن ببینید. همچنین می توانید نبردها و اَشکالی را در حرکت سریع ببینید، و حالات چهره و لباس های عجیب و غریب و بی نهایت چیزهایی که می توانید بعدا به صورت اَشکال جداگانه و قابل تشخیص درآورید.»
ما به عنوان عکاس اغلب به دنبال زیبایی در سوژه هایی هستیم که با نگاه معمولی دیده نمی شوند. بنابراین برای ما عادی است که به طور روزانه با پاریدولیا مواجه شویم. با اینکه سایه ها در شب و اَشکال سنگی عجیب می توانند کمی وحشتناک به نظر برسند، اما پاریدولیا فرصت خوبی برای مهار کردن پدیده ها برای ایجاد مجموعه کارهای روان شناختی و حتی طنز آمیز به ما می دهد.
تجربه مشترک پریدولیا نیز موضوع بحث بسیار خوبی است. جمع شدن افراد دور یک تصویر برای بحث و مقایسه آنچه که مشاهده می کنند، انرژی و ارتباطی بین تصویر و کسانی که آن را مشاهده می کنند، ایجاد می کند. بحث و مقایسه آنچه که بینندگان مختلف در یک شیء می بینند، گفتگوی پررنگ و پیوند بیشتری با یک تصویر عکاسی شده و همچنین سایر بینندگان ایجاد می کند.
لنزک: آقای مهدی پاسگر مجموعه عکسی با نام «چهره های پنهان» کار کرده اند که در آن می توانید نمونه های زیبایی از پاریدولیا را مشاهده نمایید.
آیا شما چهره ها را می بینید؟
این نوع ارتباطات شخصی با یک تصویر تجربیات طولانی و مداومی ایجاد می کند. بنابراین شما چطور؟ آیا شما پریدولیا را تجربه می کنید؟ چگونه بر شیوه عکاسی شما تاثیر گذاشته است؟
یک جفت چشم کوچک ناز و یک دهان دراز بر روی قاب آیفون من.
در حین آشپزی من به این مقطع پیاز نگاه کردم و صورت یک قورباغه را دیدم که به من زل زده بود!
نویسنده: مگان کندی (Megan Kennedy)
۱۴ آذر ۱۳۹۶
خیلی جالبه درواقع همیشه فکر میکردم این همون عکاسی از اشیا بی جانه و اسم تخصصی نداره و نهایتا همون جان بخشی که در ادبیات داریم رو بهش اطلاق می کنند . این مطلاب گاها از اموزش نحوه عکاسی هم بدرد بخور تره
مرسی از گروه لنزک
۱۴ آذر ۱۳۹۶
درود بر شما
بسیار ممنون که با دیدگاه ارزشمندتان به ما کمک می نمایید.
با آرزوی بهترین ها