من از مدتها قبل از این که حتی اولین دوربینم را بخرم، همیشه به موضوع روانشناسی علاقه داشتم. درک برخی از دلایل رفتار انسان ها در بسیاری از زمینه های زندگی ما مفید است. هنگامی که من به طور جدی تر عکاسی را شروع کردم، کم کم متوجه شدم که چطور می توان از این دو مبحث در کنار هم برای ایجاد تصاویر قدرتمندتر استفاده کرد.
من به جای این که تنها از مدل بخواهم طوری بایستد که انگار منتظر یک اتوبوس است، از دانشی که در زمینه موضوعات روانشناسی مانند زبان بدن و آرکه تایپ ها (نمونه های اولیه) یاد گرفته بودم برای کمک به انتقال پیام در روایت هایم استفاده می کردم. حتی اگر بعضی از بینندگان دلایل پشت انتخاب های مرا درک نمی کردند، احتمال زیادی داشت که ناخودآگاه بر احساس آنها در مورد این کار تاثیر بگذارد. برای من، همیشه مهم بوده است که هر جزئیاتی، هر چقدر هم کوچک، به جای کاستن کیفیت تصویر، آن را تحسین برانگیزتر کند.
تا به امروز من هنوز هم از بسیاری از این مفاهیم در کارهای فاین آرتم استفاده می کنم و دائما مقالات زیادی در مورد تمام چیزهای مربوط به روانشناسی می خوانم. به خاطر این عطش من نسبت به روانشناسی است که در حین خواندن «روانشناسی امروز» در مورد یک مطالعه جالب در زمینه سلف پرتره ها یاد گرفتم. آناستازیا ماکانوا، روانشناس دانشگاه ایالتی فلوریدا و همکارانش این فرضیه را آزمایش کردند که افراد هنگام گرفتن سلفی به عنوان یک استراتژی مدیریت اثرگذاری، زاویه دوربین خود را دستکاری می کنند. به زبان ساده، این بدین معنی است که بسته به این که مخاطبان مورد نظر تصاویر چه کسانی هستند، زاویه ای که هر دو سوژه زن و مرد برای گرفتن عکس استفاده می کنند، به طور چشمگیری تغییر می کند.
آنچه که ماکانوا و تیمش به طور صحیح نظریه پردازی کردند به شرح زیر بود:
- سوژه های مرد از زاویه پایین سلفی می گیرند، زمانی که مخاطبشان مردان دیگر باشند (تا احساس بلندتر و غالب تر بودن را منتقل کنند).
- سوژه های مرد مستقیم از روبرو سلفی می گیرند، زمانی که مخاطبانشان زنان باشند (تا ویژگی هایی مانند پشتیبانی/ قابلیت دسترسی را نشان دهند).
- سوژه های زن از بالا سلفی می گیرند، زمانی که مخاطبانشان مردان هستند (تا احساس کوچکتر، جوان تر، یا متواضع تر بودن را منتقل کنند).
- سوژه های زن مستقیم از روبرو سلفی می گیرند، زمانی که مخاطبانشان زنان دیگر هستند (تا ویژگی هایی مانند پشتیبانی/ قابلیت دسترسی را نشان دهند)
این مطالعه به همینجا ختم نشد و ماکانوا و تیمش از سوژه های زن و مرد از سه زاویه مختلف دوربین عکس گرفتند: بالا، مستقیم، و پایین. سپس از شرکت کنندگان مختلف خواستند تا به هر نسخه از تصویر امتیاز بدهند. جای تعجب نیست که نتایج این مطالعه دوم نشان داد که افراد عکس های گرفته شده با استفاده از همان ترکیب زوایای ذکر شده در بالا را ترجیح می دادند. احساس ما نسبت یک فرد در واقع تحت تاثیر این که از چه زاویه دوربینی برای عکس گرفتن از او استفاده شده است، قرار می گیرد.
اگرچه این یافته ها ممکن است برای بسیاری از ما چندان عجیب نباشد، اما چند عکاس واقعا از این مفاهیم به نفع خود استفاده می کنند؟ تنها از دیدگاه شخصی، اگر تصویر پروفایل شما شامل یک سلف پرتره باشد، آیا پیام درست را به کسانی که آن را می بینند، منتقل می کند؟ بسیاری از افراد از یک تصویر پروفایل یکسان برای تمام اکانت های آنلاین مختلف خود استفاده می کنند، اما با توجه به این که مخاطبان مورد نظر شما در هر موقعیت متفاوت خواهند بود، این ممکن است بهترین ایده نباشد. پیامی که شما می خواهید بر روی حساب لینکداین (Linkedin) خود نشان دهید احتمالا کاملا متفاوت با پیامی است که ممکن است برای” دوستیابی آنلاین یا برای راه اندازی یک کمپین در سایت کیک استارتر (Kickstarter) استفاده کنید.
حتی اگر اهمیت استفاده از این یافته ها را برای تصاویر پروفایل خود درک نمی کنید، واقعا باید مزیتی که هنگام عکس گرفتن از دیگران دارند را در نظر بگیرید. اینها چند نمونه از مواردی هستند که عکاس از زاویه دوربین درست برای یک زمینه خاص استفاده کرده است.
پرتره تجاری
زاویه دوربین کمی پایین تر و رو به بالا به سمت سوژه است. برای کسی که می خواهد احساس بلندتر و غالب تر بودن در دنیای تجارت را نشان دهد، این زاویه عالی است. احتمالا نمی خواهید از این پایین تر بروید چون می تواند ناخوشایند به نظر برسد. از آنجا که زاویه دوربین خیلی زیاد نیست، شما نه تنها یک پیام غالب (برتر) بودن را منتقل می کنید، بلکه می توانید احساس پشتیبانی و قابلیت دسترسی را که مربوط به پرتره های گرفته شده از زاویه مستقیم است نیز حفظ کنید.
عکس سر و شانه (هدشات) خنثی
با نگاهی به انتخاب زاویه مورد استفاده در اینجا ما احساس پشتیبانی و قابلیت دسترسی را پیدا می کنیم. عکاس تصمیم گرفته است که این پرتره را از زاویه مستقیم ثبت کند، که انتخاب مناسبی برای مواردی مانند هدشات های حرفه ای است. اگر زاویه بسیار بالاتر بود و سوژه رو به بالا به سمت دوربین نگاه می کرد، ریسک انتقال حس مطیع بودن (تسلیم) وجود داشت که معمولا در این زمینه خاص مطلوب نیست.
زاویه قدرت
شبیه به پرتره تجاری، اما زاویه بسیار پایین تر با نگاه رو به بالا به سمت سوژه است. این زاویه احساس بلندتر و غالب تر بودن را منتقل می کند. بدیهی است که این مورد در زمینه کسب و کار مفید است، اما ابزار مهمی برای کمک به نشان دادن یک شخص قدرتمند در هر محیطی نیز هست.
لنزک: به عنوان تمرین، به پوستر فیلم ها نگاه کنید و زوایای استفاده شده را مورد بررسی قرار دهید.
لحن آسیب پذیر
اگر هدف تصویر این است که شخص آسیب پذیر یا شاید مطیع به نظر برسد، می توانید این پیام را یا با عکاسی از بالا انتقال دهید یا به سوژه بگویید رو به بالا به سمت دوربین نگاه کند. در نمونه ما، اگرچه زاویه دوربین مستقیم است، این واقعیت که مدل مانند یک پسر بچه محصل شیطان سرش را تقریبا رو به پایین خم کرده و به بالا نگاه می کند، حالت تصویر را تغییر می دهد. به نظر من، این یک حس قابلیت دسترسی و کمی آسیب پذیری به آن می دهد. این حالت که اغلب به طور چشمگیر در عکاسی مُد و فشن استفاده می شود، چیزی است که شما احتمالا نمی خواهید برای عکاسی از مدیر عامل یک شرکت قدرتمند استفاده کنید.
بنابراین مزیت های روانشناختی غریزی که ما از اجداد غارنشین خود به ارث برده ایم می توانند به طرز چشمگیری لحن یک پرتره را تغییر دهند. اگرچه این ایده ها نسبتا بدیهی هستند، اما تعجب آور است که هنوز هم گاهی عکاسانی را می بینید که از آنها به درستی استفاده نمی کنند. واقعا برای هر ترکیب زاویه دوربینی که بتوانید فکرش را بکنید، یک زمان و یک مکان مشخص وجود دارد. فقط مطمئن شوید که زمان و مکانی را انتخاب کنید که به کار شما کمک کند، به جای این که تصویر را از پیام کلی شما منحرف سازد.
شما در مورد این موضوع چه فکر می کنید؟ آیا این کاری است که شما به طور آگاهانه هنگام گرفتن پرتره انجام می دهید؟ نظرات خود را در قسمت دیدگاه ها مطرح نمایید.
نویسنده: پاول ادزهد (Paul Adshead)
لطفا نظرتان در مورد مطلب را در اینجا مطرح نمایید. اگر سوالی دارید، در بخش پرسش و پاسخ مطرح نمایید.