محمدرضا معصومی: « اساسا عکاسی به شما می آموزد تفاوتی بین دیدن و نگاه کردن وجود دارد. باید به پدیده ها نگاه کنیم. به شما نظام ذهنی می دهد. یک عکاس با تجربه، حافظه تصویری بهتری نسبت به گذشته خودش دارد. همچنین عکاسی یک زبان جدید به شما می آموزد. زبانی از هنر های تجسمی با لهجه ی عکاسی.» از شما عزیزان برای مطالعه مصاحبه لنزک با محمدرضا معصومی از عکاسان برجسته ایران در ادامه مطلب دعوت می کنیم.
کی و چطور شد که به عکاسی علاقه مند شدی؟ و آن را چگونه یاد گرفتی؟
خیلی اتفاقی بود، دوره دانشگاه دو واحد عکاسی مقدماتی داشتیم، استادش ابولقاسم قاسمی بود برادر بزرگتر و استاد مهدی قاسمی از عکاسان سرشناس خبری. من هم کارم گرافیک بود. فکر می کردم یاد گرفتن مباحث ترکیب بندی و رنگ در کارم کمکم می کند. دقیقتر شده بودم و کم کم فهمیدم دوستش دارم. چون به ویرایش مسلط بودم خیلی کمکم می کرد که خروجی کارم چشمگیرتر باشد.
با چه حد از ویرایش در عکس ها موافق هستید؟
موافقت یا مخالفت من اهمیتی ندارد. قاعده وجود دارد. برخی در ایران میگویند عکس خوب عکسی است که در فتوشاپ باز نشده باشد. این گروه قطعا عکس های خبری روز دنیا را در رویداد های معتبر ندیده اند. یا دیده اند و با این کلمات سرپوشی بر ضعف خود می گذارند. برای عکس بکارتی قایل هستند که نمیدانم از کجا آمده است. بعضی وقت ها که این حرف ها را می شنوم یاد سال هایی از عکاسی ام می افتم که عده ای می گفتند عکسی که با دوربین دیجیتال گرفته شود چون روی امولوسیونی از برومور نقره ثبت نبسته قابل قبول نیست!
در همه عکس ها و در همه ژانرها حتی در فتوژورنالیسم و عکاسی خبری ویرایش نقش مهمی دارد. البته حدودش مشخص است، اما هست، جدی هم هست. حتی در عکاسی کلاسیک (آنالوگ). هنرجو ها بروند کار های سالگادو را ببینند. باید قواعد را شناخت و مطابق أصول عمل کرد. این امر در فتوژورنالیسم مورد قبول نیست/ درست هم هست که نباید مخاطب به واقعیت بدبین شود. اما عکاسی هنری و مفهومی داستان دیگیری است.
برخی تصور می کنند ویرایش یعنی فقط کم و اضافه کردن عناصر به عکس. أصلا اینطور نیست. قبل از شروع هر کاری باید عکس را عاری از ایرادات کنیم٬ نویز و شارپنس عکس را برطرف کنیم. خطاهای رنگی و وایت بالانس را به حداقل برسانیم.
در کیف دوربین محمدرضا معصومی چه چیز هایی هست؟
دوربین و لنز (می خندد) یک دستمال عینک هم هست (می خندد) . و چند بادکنک (این را خیلی جدی می گوید)
بادکنک؟
هم بعضی وقت ها در عکس هایم استفاده می کنم و هم گاهی به بچه ها می دهم. معمولا در روستا ها.
با کلمات خودت سبک عکاسی را چگونه تعریف می کنی؟
با چنین مفهومی بیگانه ام. سبک و مکتب در هنر عکاسی بیشتر جنبه ی توصیفی یا دسته بندی دارد تا مکتب شناسی . سبک و تکنیک و مکتب در هنر های تجسمی دیگر کاربرد بیشتری دارد .نه فقط نقاشی و مجسمه سازی بلکه در ادبیات و سینما و موسیقی. حتی با مفهوم ژانر با شکل فعلی اش کاری ندارم. بسیاری از این ها دسته بندی اند. اساسا پرداختن بیش از اندازه به این حرف ها تلاشی است برای پیچیده کردن موضوعات.
یعنی شما سبک ندارید؟
ببینید یک مثال میزنم، سبک کوبیسم، شما را یاد پیکاسو و پیشگامانش می اندازد. فرم مشخص دارد، مانیفست دارد، تاریخ دارد، دلیل دارد و هزار و یک چیز دیگر. اما عکاسی موضوع دیگری است. عکاسی دارای سه نوع بیان است (البته من اینطور فکر می کنم). واقعیت این است که حتی در این رسالت ها نیز مرز ها مخدوش است. البته زیاد شنیده ام که فلان عکس امپرسیونیستی است و فلان یکی اکسپرسیونیستی است، اما واقعیت این است که باید اینجوری بیان شود: این عکس شبیه نقاشی های امپرسیونیسیتی است … اما به صورت شکلی می شود عکاسی را دسته بندی کرد: عکاسی خبری، حیات وحش، پرتره، لنداسکیپ، استودیویی، فتومونتاژ و هزار عنوان بیشتر…
به نظر شما سه نوع بیان عکاسی چه هستند؟
این نظر شخصی است. به نظر من عکاسی بر سه بیان استوار است. خبر٬ هنر و واسطه ی بیانی
می شود چنتا از عکس هایت را دید؟
بله برایت ارسال می کنم. سعی می کنم کمی از فضا های مختلف انتخاب کنم
چند تا از اولین عکس هایی که ثبت کردی را نشانمان می دهی؟
دیدن اتود ها و اولین تمرین ها کسل کننده خواهند بود. اما فکر کنم دو سه تا از عکس های قدیمی ام را دوست دارم شما هم ببینید.
دلیل این همه تنوع چیست؟
ذهنم همیشه این ور و آنور است. ببین مخاطب تو باید با خواندن این حرف ها چیزی گیرش بیاید. میخواهم بدون استاد نمایی برایت حرف بزنم. من فقط دو هدف از عکاسی دارم: پول و لذت. عاشق عکاسی منظره ام (لتداسکیپ). بهترین بهانه ام است برای پیچیدن به در و دشت و کوه و کمر. عاشق شکلی از عکاسی اجتماعی نیز هستم. شکلی است که با مستند اجتماعی مورد نظر عکاسان خبری و فتوژورنالیسم متفاوت است. فتومونتاژ هم کار کرده ام. از عکاسی استودیویی هم پول در می آورم. قدیم تر ها مدلینگ کار می کردم اما الان مشخصا آتلیه تخصصی کودک و نوزاد دارم. عکاسی شهری را هم خیلی دوست دارم. تک و توک عکاسی تاتر هم کرده ام. تجربه کردن حس خیلی باحالی است فکر میکنم نباید در قیرِ قالب ها افتاد.
یکی از کار هایت که خیلی دوستش داری؟ داستان پشت این اثر چیست؟
واقعیت اش این است که چنتایی شان را بیشتر دوست دارم. عکس اهورا یکی از آن هاست. دلیل اش هم عشق من به سوژه است. داستان خاصی ندارد. کورش ادیم یک عکس خیلی خوب دارد که اگر آن عکس را ندیده بودم این عکس را نمی گرفتم. ثبت این عکس حاصل سابقه ذهنی من از عکس ادیم و بازی با اهورا بود.
کمی بالاتر گفتی فتومونتاژ هم کار می کنی، یک نمونه را با هم ببینیم؟ داستان پشت این عکس چیست؟
این عکس ها ابتدا کار های تکنیکی بود که بتوانم پانورامای ۳۶۰ در بیاورم. برای تمرین سراغ آرشیوم میرفتم و امتحان می کردم. کم کم به نظرم امد بعضی از عکس هایم با این لباس بهتر می شوند. یکیش همین عکس است. شازده کوچولویی که بزرگ شده و در سیاره اش با گوسفندان متعددی همنشین شده است.
عکاسی فضای باز را بیشتر دوست داری یا عکاسی استودیویی؟
فرقی ندارد. اگر خسته باشم استودیو را ترجیح می دهم.
از کار های استودیوی ات می شود چیزی را دید؟
این یکی را خیلی دوست دارم یک جورایی لوگو تصویری استودیو ام است
یکی از درس هایی که از اشتباهات خود در این سال ها گرفته ای را برایمان شرح می دهی؟
ببین، تمام معنی کار و زندگی و هنر به اشتباه کردن است. اغلب نکات عکاسی را شما پس از اشتباهات متعدد می فهمید.
عکاسی چه چیز هایی را در زندگی آدم به ارمغان می آورد؟
هیچی. فقط کمک می کند از طبیعت لذت کمتری ببرید. شاید این حرفم شوخی به نظر برسد، اما اینطور نیست. خطری که ما را تهدید می کند این است که طبیعتی که دارای ابعاد گوناگونی مثل آرامش / بکری / اکسیژن / صفا و .. است به کادربندی محدود شود. یعنی اگر طبیعتی قابلیت عکس خوب شدن داشت (دارای کادربندی خوبی بود) میتوانی از آن لذت ببری و در غیر این صورت خیر. این خطری است که نباید گرفتارش می شدیم. اما اساسا عکاسی به شما می آموزد تفاوتی بین دیدن و نگاه کردن وجود دارد. باید به پدیده ها نگاه کنیم. به شما نظام ذهنی می دهد. یک عکاس با تجربه، حافظه تصویری بهتری نسبت به گذشته خودش دارد. همچنین عکاسی یک زبان جدید به شما می آموزد. زبانی از هنر های تجسمی با لهجه ی عکاسی.
توصیه ای برای عکاسان تازه کار دارید؟
از با تجربه ها دوری کنید، کاری که فکر می کنید درست است را انجام دهید و تا می توانید بی واسطه اشتباه کنید. غذای جویده ی دیگران را با لذت جویدن و مزه کردن عوض نکنید. شما دو تا انتخاب دارید. یک عکاس خوب باشید که شبیه فلانی عکس می گیرد یا اینکه یک عکاس خوبتر باشید که شبیه خودش عکس می گیرد. امیدوارم دچار برداشت اشتباه از این موضوع نشویم که آموزش ضروری است. شما نیاز به مربی دارید اما قرار نیست در نقش یک مرید دنبال مرادی از عرفان عکاسی بروید. معمولا نتیجه ی این حجم از ذوب شدن در اساتید تقلید هایی دست چندم از کار های تولید شده است.
وب سایت محمدرضا معصومی
http://mrmasoumi.ir
۸ دی ۱۳۹۹
چند سال پیش کارهاشون رو تو دوسالانه عکاسی در یزد دیدم. با کارهای ایشون و آقای کلاهدوز به عکاسی علاقه مند شدم و ادامه میدم
از سایت لنزک هم تشکر می کنم بابت این مصاحبه خوب و خواندنی
۱۸ شهریور ۱۳۹۶
مصاحبه خوب و خواندی بود. نگاه شان به هنر یک کم با بقیه فرق داره و راحت صحبت مب کنند. عکس هاشون متونع و زیباست و کلاسی کامل برای یاد گرفتن رنگ و نور و ترکیب بندی
۱۱ شهریور ۱۳۹۶
با سلام و احترام
خیلی مصاحبه خوبی بود لذت بردم. دوست داشتم جناب معصومی در ابتدا بیشتر خود را معرفی میکردند.تا بهتر ارتباط برقرار میشد. اثار ایشان خاص و زیبا هستند از ایده بادکنک لذت بردم و از بخشنده بودن و مردم داری ایشان است.
از کلماتی که استفاده کردند زیاد برای جالب نبود مخصوصا استفاده از غذای جویده شده دیگران .در مورد اشتباه کردن فرمودند که جالب بود و اینکه در طبیعت گردی لذتی حاصلمان نمی شود مگر عکسهای زیبا بگیریم.این هم خصلت عکاسی است.
عکسهای ایشان خیلی زیبا است مخصوصا کویر و میدان امام اصفهان. ارزوی موفقیت برای ایشان دارم.
با تشکر
۹ شهریور ۱۳۹۶
به آقای معصومی تبریک میگم . عکساشون بسیار عالی و بی بدیل بود . چند بار نگاه کردم.
۷ شهریور ۱۳۹۶
واقعا ممنون از شما به خاطر ترتیب دادن این مصاحبه ی فوق العاده…
و همینطور تشکر از جناب آقای معصومی به جهت اینکه بسیار خوب مفاهیم مورد نظرشون رو به دور از مفاهیم استادانه بیان کردند…به شخصه بسیار لذت بردم از این مصاحبه و استفاده کردم…مخصوصا از سوال آخر…