در این مطلب لنزک، لیا اسمتهرست (Leia Smethurst) عکاس پرتره تجاری و عروسی در مورد «آموزش مشتریان عکاسی» و یکی از تجربه هایش در این زمینه صحبت می کند. داستان در مورد این است که لیا برای عکاسی از یک رویداد، برای چندمین بار، دعوت می شود و پس از اینکه کار عکاسی خود را به خوبی انجام داده و عکس ها را به مشتری تحویل می دهد، با سوال « مطمئن هستید که همه عکس ها همین است؟» رو به رو می شود.
من چند ماه پیش در طول یک دوره چند روزه یک رویداد را پوشش دادم (عکاسی از آن را به عهده گرفتم) که در طی آن، همانطور که می توانید تصور کنید، صدها عکس گرفته شد. با توجه به مجبوبیت این رویداد، (خوشبختانه، ما آن را بیش از چند سال پوشش داده ایم) می دانستم که افرادی که در آن حضور داشتند، واقعا مشتاق دیدن، به اشتراک گذاشتن، و چاپ کردن عکس ها بودند.
بعد از ویرایش و آپلود عکس های آنها در گالری آنلاین، آنها در نهایت یک گزیده واقعا عالی از عکس ها داشتند که داستان رویداد آنها را به خوبی نشان می داد. تمام تصاویر نشان می دادند که افراد اوقات خوشی دارند، با هم دست می دهند، یکدیگر را در آغوش می گیرند، لبخند می زنند، می خندند، برای عکس های گروهی ژست می گیرند؛ در واقع از شب خود لذت می برند.
هر عکاسی که این کار را برای مدتی انجام داده باشد، می تواند آن شب را به خوبی تصور کند. در واقع، بیشتر از آن. ما می توانیم آن روز، آن رویداد، آن شب، عکاسی، و هر چه هست را تصور کنیم، ما می توانیم آن را جمع بندی کنیم و تشخیص دهیم که همه چیز قرار است چطور پیش برود. هر از چند گاهی غافلگیر می شوید، اما اگر این کار را به مدت طولانی انجام دهید، هیچ چیزی واقعا شما را شگفت زده و متعجب نمی کند – و این چیز خوبی است.
آن شب آرام گذشت، اتفاق خاصی نیفتاد. شما فقط می توانید تعداد زیادی عکس از افراد یکسان در حال انجام فعالیت های مختلف بگیرید. اگرچه ژست های بی شمار و ترکیب بندی های مختلفی از افراد وجود دارد، اما بعد از مدتی شما از همه چیز عکس گرفته اید. جدی می گویم … همه چیز.
من بعد از فرستادن گالری برای مشتری ها، چند دقیقه بعد یک پیام دریافت کردم.
مشتری: مطمئن هستید که همه عکس ها همین است؟ ما یادمان هست که عکس های خیلی بیشتری گرفته شد.
من: سلام! بله، کل عکس ها همین است. عکس های دیگری که گرفته شد، عکس های آزمایشی، یا عکس هایی بودند که شما یا افراد دیگر در آن پلک زده اید، یا بین حالات چهره بودند.
مشتری: بنابراین از ۲ روز (۴ ساعت در هر روز)، تمام چیزی که نصیب ما شد ۶۰۰ عکس بود؟
من: بله خانم. شما بهترین عکس های ممکن را از رویداد خود گرفتید (به دست آوردید).
و ماجرا از این قرار بود.
بنابراین چرا مشتری ها از تعداد عکس ها تعجب می کنند، و چرا این همه تاکید بر «تعداد» آنها وجود دارد؟ چرا باید تعداد عکس ها مهم باشد؟ اگر شما آن روز را کاملا پوشش می دهید، و با دوربین خود مسلسل وار عکس نمی گیرید، آن وقت چرا عکس هایی که تحویل می دهید هیچ وقت کافی نیستند (گاهی اوقات)؟ اگر شما لحظات را همانطور که به طور طبیعی رخ می دهند و آشکار می شوند ثبت می کنید، و همینطور لحظاتی که مشتری ها ترتیب داده اند، (و همچنین، گروه موسیقی، غذا، خود اتاق، وضع ظاهری میز، فضای رویداد، و تک تک مهمان ها در موقعیت های کاندید و ژست گرفته)، چرا مردم فکر می کنند باید هزاران عکس وجود داشته باشد؟
همه این ها به آموزش مشتری مربوط می شود. من همیشه اجازه می دهم مشتریانم همه چیز (چه کسی، چه چیزی، کجا، کِی، و چرا) را بدانند، چه یک عروس و داماد باشند، چه مدیر عامل یک شرکت، و چه یک مدل.
چه کسی: چه کسی آن روز در عکاسی همکاری داشته است (دستیاران، چهره پردازان، و غیره).
چه چیزی: ما دقیقا از چه چیزی عکس می گیریم، چه کاری قصد داریم انجام دهیم، شما در طول عکاسی چه انتظاری باید از ما داشته باشید، و همچنین «بعد» از عکاسی چه انتظاری می توانید داشته باشید.
کجا: آدرس(های) دقیقی که باید پوشش داده شوند.
کِی: زمان و تاریخ دقیق پوشش
چرا: به رویداد بستگی دارد (مراسم عروسی، رویداد، و غیره)
در حالیکه من چند سال با این شرکت کار کرده ام، آنها می دانند چه انتظاری از من داشته باشند. با این حال، خانمی که من با او مکاتبه داشتم، نمی دانست چه انتظاری باید از من داشته باشد – او جدید بود – و هیچ کس در آنجا به او در مورد شیوه معمول کار ما اطلاع نداده بود. در نهایت این مسئولیت من بود که مطمئن شوم او می داند من چطور عمل می کنم، و ما در گذشته چطور به عکس ها رسیدگی می کردیم. بنابراین… اشتباه از من بود!
ما هیچ چیزی را با کنار ایستادن و پایین نگه داشتن دکمه شاتر خود، و گرفتن دوربین به همه جهات و عکس گرفتن تنها برای این که مشغول و فعال به نظر برسیم، پوشش نمی دهیم – چه مراسم عروسی باشد، چه یک رویداد، و چه عکاسی تجاری. ما کاملا از محیط اطراف خود آگاه هستیم، و واقعا سخت تلاش می کنیم تا پیش بینی کنیم بعد از آن چه اتفاقی خواهد افتاد. اگر ما ببینیم اتفاق خاصی می افتد، یا عکس هایی که مشتری های ما ترتیب داده اند، قطعا عکس خواهیم گرفت.
در پایان روز، همه چیز به یک عدد برمی گردد. مشتریان به طور کلی به دنبال چه عددی هستند؟ در طول سال ها، این عدد هم می تواند تغییر (پیشرفت) کرده باشد. برخی از مشتری ها فکر می کنند ۲۰۰ عکس خیلی زیاد است، برخی دیگر به ۲۰۰ عکس پوزخند می زنند و می پرسند «چرا ۲۰۰۰ عکس نیست؟!»
در این زمانه کامیابی فوری، و دوربین های تلفن همراه، ما فراموش می کنیم که عکاسی واقعا یک هنر است. ما دوربین هایمان را مثل گوشی تلفن همراه بالا نگه نمی داریم تا از هر چیزی عکس بگیریم. من مشتری هایی داشته ام که اولین عکس هایشان در فیسبوک قرار می گیرد قبل از این که من بتوانم عکس دوم را بگیرم – باورنکردنی است!
بعضی از مشتری ها از من می پرسند که چه تعداد عکس به آنها تحویل داده خواهد شد، و من به آنها می گویم، «راستش، من جوابی ندارم. ما به طور متوسط ۷۵ عکس در هر ساعت می گیریم، «اما» به این بستگی دارد که مراسم عروسی (یا رویداد) شما چطور باشد!» اگر شما ۸ ساعت پوشش را برنامه ریزی کرده اید، اما تنها ۵۰ نفر را به عروسی خود دعوت کرده اید، و بیشتر از این تعداد را در مراسم نمی پذیرید، احتمالا باید انتظار عکس های به مراتب کمتری داشته باشید تا وقتی که عروسی ۸ ساعته شما ۲۵۰ مهمان دارد، و یک دی جی که یک طبقه کامل را در اختیار دارد، و مقدار زیادی غذا تهیه دیده شده است.
اگر چیزهای زیادی هست که باید از آنها عکس گرفته شود، فرصت های عکاسی بیشتری از آن بیرون می آید. اگر در حال عکاسی از یک گردهمایی آرام از دوستانی هستید که ۲ ساعت از ۴ ساعتی که شما آنجا هستید را شام می خورند، آن وقت احتمالا عکس های زیادی دریافت نخواهید کرد…
زمانی که ما در حال عکاسی از «هیچ چیز» هستیم، در مورد هیچ تعداد تصویر معینی فکر نمی کنیم. در مورد همان لحظه فکر می کنیم. «الآن» دارد چه اتفاقی می افتد؟ آیا ما داریم با موفقیت داستان اتفاقی که امروز در اینجا روی می دهد را به تصویر می کشیم؟ اگر ما بیش از حد بر تعداد معینی عکس که باید بگیریم تاکید کنیم، آن وقت در موقعیتی قرار می گیریم که «فقط» در مورد تعداد عکس ها نگران هستیم، و نه کیفیت عکس ها. آنقدر مشغول شمردن می شویم که دیگر بر روی چیزی که در مقابل ما اتفاق می افتد تمرکز نمی کنیم.
آموزش مشتری بسیار مهم است، و این یادآور خوبی برای خودم بود که حتی اگر چندین سال با یک مشتری کار کرده ام، باید مطمئن شوم که بسیار دقیق عمل کنم.
بسیار به ندرت اتفاق می افتد که یک مشتری در مورد تعداد تصاویری که دریافت خواهد کرد از من سوال کند. ما نه تنها در مورد روند کار خود صحبت کرده ایم، بلکه من در حصول اطمینان از این که آنها درک می کنند باید انتظار چه چیزی را داشته باشند، بسیار دقیق و سخت کوش بوده ام. مشتری ها بسیار خوشنود می شوند از این که ما داستان آنها را با عکس هایمان اینقدر خوب نشان می دهیم، تعداد عکس ها واقعا آخرین چیزی است که آنها باید در مورد آن فکر کنند.
پس لطفا، آموزش مشتریان را هدف خود قرار دهید. هیچ کس نمی خواهد غافلگیر شود!
بسیار مایلیم که دیدگاه اعضای خانواده لنزک را در مورد «آموزش مشتریان» در عکاسی و تجربه ای که امروز مطرح شد بدانیم. همچنین تجارب خود شما عزیزان از انتظارات مشتریان و نحوه مدیریت شما. لطفا در قسمت دیدگاه ها، پایین همین صفحه، برایمان بنویسید.
نویسنده : لیا اسمتهرست (Leia Smethurst)
لطفا نظرتان در مورد مطلب را در اینجا مطرح نمایید. اگر سوالی دارید، در بخش پرسش و پاسخ مطرح نمایید.