در ماه اکتبر، جویی ال از طرف سازمان مردم نهاد آکسفام (Oxfam) به شهر قیاره در عراق سفر کرد. وی برای انجام این پروژه عکاسی سه پیشنهاد کار تجاری را رد کرد زیرا معتقد است که کارهایی از این دست که باعث ایجاد تغییر در مردم می شوند، دلیل اصلی علاقه مند شدن وی به عکاسی اند. این مقاله تصویری (photo essay) که برای ایجاد آگاهی در رابطه با این تراژدی انسانی و محیط زیستی در نشریه ها و سایت این سازمان مردم نهاد به چاپ رسید، و در شبکه های تلویزیونی مختلف نمایش داده شد، توجه های زیادی را به خود جلب کرده است. جویی برای جلب توجه بیشتر مردم و رسانه ها پیشنهاد ترکیب تصویر برداری هوایی و عکاسی پرتره را برای ثبت این روایت تصویری مطرح می کند که از عکاسی خبری (photojournalism) سنتی و معمول متفاوت است. در ادامه این مطلب لنزک، زیر مجموعه عکاسی خبری یا فتوژورنالیسم، از شما عزیزان برای مطالعه مصاحبه پتاپیکسل با جویی ال و تماشای شماری از عکس های این داستان تصویری از چاه های نفتی بمباران شده عراق دعوت می کنیم.
لنزک: داستان ها از فرهنگ انسانی جدایی ناپذیرند و داستان سرایی ماندگار است. در عکاسی، داستان سرایی تصویری اغلب یک «مقاله تصویری – photo essay» یا «داستان تصویری – photo story» نامیده می شود. این راهی برای عکاس است تا یک داستان را با مجموعه ای از عکس ها روایت کند – که ممکن است گنجاندن تمام داستان در قالب تک عکس ممکن نباشد. برای کسب اطلاعات بیشتر، مطلب « ۶ نکته برای داستان سرایی تصویری از طریق عکاسی» را مطالعه نمایید.
این عکس ها شدیدا تحت تاثیرتان قرار می دهند. با در کنار هم قرار دادن این پرتره ها و تصاویر هوایی که بُعد عظیم تری از این فاجعه را نشان می دهند، عمق فاجعه و همچنین این موضوع که مردم عادی در حال زندگی در این شرایط هستند، گریزناپذیر می شوند.
پتاپیکسل (Petapixel): «بعد از دیدن عکس های جویی ال (Joey L) مشتاق شدیم که در مورد این پروژه بیشتر بدانیم و به همین خاطر مصاحبه کوتاهی را با وی ترتیب دادیم».
چی شد که خودت را در حال عکاسی کردن از چاه های نفتی بمباران شده عراق یافتی؟ آیا این کاری برای روزنامه Sunday Times Magazine بود یا یک پروژه شخصی؟ احساس می کنم که باید داستانی پشت این قضیه باشد که چه طور این فرصت به وجود آمد.
جویی ال: این یک پروژه برای سازمان مردم نهاد آکسفام (تاسیس شده برای کمک به قربانیان فاجعه های طبیعی و یاری رسانی به ساکنین مناطق در حال توسعه) است که به صورت خستگی ناپذیر به بازسازی زیرساخت های آسیب دیده در جنگ مشغولند. این عکس هایی که از شهر قیاره در اینجا می بینید، زیرمجموعه کمپین «راهروی موصل» هستند که در آن، این سازمان در شهر ها و روستای های آزاد شده و نزدیک به خط مقدم جنگ با داعش، در حال کار کردن است. بدین ترتیب مردم محلی می توانند به جای ماندن در کمپ های پناهجویی که به خاطر فعالیت های نظامی ارتش عراق و نیروهای کرد در موصل روز به روز شلوغ تر می شوند، زودتر به شهر خود بازگردند.
در کشورهای غربی با نزدیک شدن به روزهای پایانی سال، اکنون زمان مناسبیست برای کمک به خیره ها و ما هم این مجموعه عکس ها را برای نشریه ها و شبکه های تلویزیونی مختلفی ارسال کرده ایم تا به مردم نشان بدهیم که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. من برای بودن در عراق چند پروژه تجاری را رد کردم و کارهایی از این دست دلیل اصلی عکاس شدن من هستند.
آیا پیش از وارد شدن به عراق برنامه مشخصی داشتی؟ تصاویر هوایی ابعاد وسیع این فاجعه را نشان می دهند و این در حالیست که پرتره هایی که از مردم گرفته ای به همراه سایر عکس ها، ما را بیشتر متوجه بُعد انسانی داستان می کنند. آیا این را عمدا انجام دادی؟
جویی ال: وقتی که در ابتدا با «امی کریستین» – مسئول بخش خبری آکسفام در عراق– شروع به برنامه ریزی این پروژه کردیم، می دانستیم که می خواهیم کاری جدید و منحصر به فرد انجام بدهیم. امی می دانست که من پیش تر از این، دو بار در عراق و سوریه کار کرده بودم و با شرایط سیاسی و امنیتی اینجا آشنا بودم و در نتیجه تنها چیزی که برای بحث باقی می ماند شیوه روایت تصویری این داستان بود.
من پیشنهاد این را دادم که هم از تصویر برداری هوایی استفاده کنیم و هم عکاسی پرتره که خب روش اولی کمی از عکاسی خبری (photojournalism) سنتی و معمول متفاوت است. مدت زمان طولانی جنگ جاری در عراق و سوریه باعث شده است که مردم عادی از این بمباران خبری خسته بشوند. ما به یک منظر جدید نیاز داشتیم تا نظر مردم را به خود جلب کنیم. همانطور که شما اشاره کردید، تصاویر هوایی توان نشان دادن عظمت این خرابی را دارند و می توانند نظر بیننده را به خود جلب کنند. درحالیکه پرتره ها، ما را به یاد انسانیت مشترکمان می اندازند.
در این مدت با چه چالش هایی مواجه شدی؟ این را به این خاطر می پرسم که مانند عکاسی در استودیو کنترل چندانی بر روی شرایط محیطی نداشتی.
جویی ال: چالش ها تمامی نداشتند. روز اول، باید مجوز پرواز کوادکوپتر را می گرفتیم زیرا داعش هم در این منطقه از پهباد هایی مشابه برای بمباران و جمع آوری اطلاعات استفاده می کند. معمولا پهباد های داعش را مورد هدف قرار می دهند و ما نمی خواستیم که این خطر را بپذیریم. این منطقه نزدیک به خط مقدم بود و مردم به تازگی از دست داعش رهایی یافته بودند و همانطور که می توانید تصور کنید تنش بالا بود.
خوشبختانه، سازمان مردم نهاد آکسفام از شهرت خوبی میان مردم برخوردار است و به همین خاطر گرفتن این مجوز کار چندان سختی نبود.
روز اولی که شروع به عکاسی کردیم، شرایط جوی به خاطر وجود دود شدید، افتضاح بود ولی خب هنوز می توانستیم که خورشید را ببینیم. روز بعد، آتشنشانان تلاش کردند که آتش را مهار کنند ولی متاسفانه این عملیات همه چیز را بدتر کرد. بعد از ظهر همان روز، آسمان تیره و تار بود. بعضا می توانستی روزنه ای از نور را ببینی. تجربه عجیبی بود و هیچ چیز شبیه به این را تا آن موقع ندیده بودم.
کار کردن با دوربین ها در این شرایط چیزی شبیه به یک کابوس بود. تجهیزاتمان همه چرب و روغنی شده بودند و روی هر چیزی که دست می گذاشتی، سیاه می شدی. لنز ها مه گرفته و دودی می شدند به طوری که هر بیست دقیقه یک بار باید تمیزشان می کردی. بعضی وقت ها مجبور می شدم به نقشه داخلی/سیستم راهنمای کوادکوپتر اعتماد کنم چراکه از مانیتور هیچ چیز را نمی شد دید. خاطرم هست که بعد از کار وقتی حمام می کردم آب به رنگ قهوه ای در می آمد. تنها پس از چند روز بودن در این شرایط، این وضعیت ما بود. حالا تصور کنید وضعیت کسی را که مجبور به زندگی در این شرایط است.
چه طور تلاش میکنی که بخش های متعدد داستانی مثل این را ثبت کنی؟ مثلا جنبه ی محیط زیستی این فاجعه، خطری که ساکنین را تهدید می کند، تلاش ها برای فرونشاندن آتش و حتی داستان شروع این آتش. خیلی چیزها برای گفتن و نشان دادن وجود دارد در این داستان.
جویی ال: ما با مردم صحبت کردیم، با آتش نشان ها، با بهداری و با گروه های نظامی مختلف. همه و همه برای اینکه پیش از شروع کردن کارمان، شناخت بهتری نسبت به همه چیز داشته باشیم.
از یک طرف، خطر تنفس در یک همچین محیطی وجود دارد. آکسفام نگران است که این آلودگی بی انتهای هوا، رودخانه تیگریس را که منبع آب این منطقه است، مسموم کند. و در مورد بُعد نظامی قضیه، نفت سوزان باعث می شود که لایه ای از دود سیاه در فراز این منطقه ایجاد شود که کار مقابله با داعش را سخت تر می کند.
به نظر می رسد که داعش این بمباران را برای دستیابی به دو هدف انجام داد: اول برای مجازات مردمی که آنها را بازپس زد و دوم برای کاستن از سرعت نظامیان و ایجاد فرصت عقب نشینی برای خود. با این دو موضوع در ذهن، ما تلاش کردیم که این داستان را به گونه ای عکاسی کنیم که بیننده به مردم منطقه اهمیت بدهد و متوجه آنها بشود و همچنین تلاش داشتیم که شوکی به جنبش های ضد داعش بدهیم تا واقعا کاری برای این موضوع انجام دهند.
از چه تجهیزاتی استفاده کردی و در طول این مدت چطور از آن ها مراقبت کردی؟
جویی ال: پرتره ها را با دوربین Phase One XF گرفتم. این دوربینی هست که سالهاست برای پروژه های عکاسی تجاری ام از آن استفاده می کنم و همراه داشتنش در عراق باعث شد که کیفیت خاصی به عکس ها اضافه شود. البته کار کردن با این دوربین سخت تر از استفاده کردن از یک دوربین DSLR هست، به خاطر مشکلات متعددی که دارد، ولی نهایتا به خاطر اینکه هدف مان انجام یک کار خاص بود به نظرم ارزشش را داشت.
برای عکس های هوایی هم از یک DJI Inspire با دوربین Zenmuse X5R استفاده کردیم. این دوربین توانایی عکاسی با فرمت خام یا RAW را دارد و تصاویری با حس مشابه دوربین Phase One به ما می داد.
وقتی که داری پرتره هایی مثل این میگیری، آیا تجربه ات در عکاسی استودیویی هم به کمکت آمد؟ چطور و یا چرا نه؟
جنبه های مختلف کار من به عنوان یک عکاس همه به یکدیگر متصل اند و به کمک هم می آیند. برای مثال، تکنیک های عکاسی با فلاش را از عکاسی تجاریم برای استفاده در پروژه های شخصیم قرض می گیرم. یا از تکنیک های عکاسی با نور طبیعی برای استفاده در عکاسی تجاریم بهره می گیرم. یا از مهارت های داستان گوییم برای کمک به این سازمان های مردم نهاد مثل آکسفام کمک می گیرم که حاصل انجام عکاسی تبلیغاتیم هستند.
در آخر، وقتی که داری یک فاجعه مثل این را به تصویر می کشی، به عنوان یک عکاس چه احساسی داری؟ عکاسی کردن از مردمی که جانشان در خطر هست. دانستن اینکه راحتی و امنیت فقط به اندازه یک پرواز هواپیما از تو دور است، آیا این ارتباط برقرار کردن با سوژه ها را سخت می کند؟
جویی ال: شما درست می گویید. وقتی که مجموعه تمام شود عکاس به خانه بر می گردد و عکس ها را روی فیسبوک به اشتراک می گذارد و مردم هم نظر می گذارند که: تو یک قهرمانی و تو از خودت می پرسی: پس مردمی که نمی توانند به خانه شان بازگردند چی؟ اینجاست که عذاب وجدان به سراغت می آید. ولی من خوشبینم و این به خاطر این هست که آکسفام یک سازمان خیلی قویه که جواب نه را نمی پذیرد. بعد از این پروژه، مصاحبه امی کریستین به همراه تصاویر هوایی من از تلویزیون پخش شد و فردایش امی دوباره رفت و به مردم منطقه سر زد. این عکس ها و فیلم ها در خیلی از جاهای دنیا پخش شدند و سیاست مدارهایی که قدرت تصمیم گیری دارند حالا تحت فشار بیشتری هستند.
خیلی مفتخرم که اعلام کنم از وقتی که ما این پروژه را گزارش کردیم، تلاش های نیروهای عراقی و جهانی دست به دست هم داد تا بالاخره این آتشی که در عکس ها می بیند خاموش شود. با این وجود، آتش ها و مشکلات بیشتری وجود دارد که یک به یک باید مرتفع شوند. بعضی وقت ها ترکیب فشار سیاسی و آگاهی تصویری می توانند خیلی موثر باشند و جزئی از این تاثیر بودن به عنوان عکاس، برای من یک افتخار واقعی است.
سپاس ویژه از مترجم میهمان: آقای سامان شریعتی (صفحه اینستاگرام).
وب سایت و صفحه اینستاگرام جویی ال
https://joeyl.com/overview/category/quick-portfolio instagram.com/joeyldotcom
منبع
برگرفته از: petapixel
۹ فروردین ۱۳۹۶
در چنین جاهایی جای عکاسان ایرانی خالی است