آموزش ترکیب بندی حرفه ای در عکاسی

چه بخشی از تصویر توجه شما را جلب می کند؟ معمولا این ساختار ترکیب بندی است که صحنه را شکل می دهد. یک عکس دارای ترکیب بندی ضعیف می تواند یک سوژه فوق العاده را کسل کننده کند، اما یک ترکیب بندی خوب پتانسیل تبدیل یک وضعیت عادی به چیزی فوق العاده را دارد. به همین دلیل است که ترکیب بندی بسیار مهم است و برای هر عکسی که می گیرید باید در درجه اول اهمیت قرار داشته باشد. در این مطلب لنزک، به چگونگی ثبت عکس هایی با ترکیب بندی های جذاب و قوی می پردازیم و مباحث بسیار مهمی در مورد ترکیب بندی در عکاسی را به شما عزیزان آموزش خواهیم داد.

هر عکس خوب متشکل از سه مولفه کلیدی است. مولفه اول و مهمتر ترکیب بندی، سپس نورپردازی، و البته مولفه سوم، لحظه است. به هر تصویر عالی که نگاه کنید، متوجه این سه مولفه خواهید شد.

من می خواهم در مورد ترکیب بندی و اینکه عکاسان چطور می توانند کار خود را با ایجاد تصاویر معنی دار بهبود بخشند، صحبت کنم.

هنگام بحث در مورد اصول مختلف و اهمیت ترکیب بندی، چند نکته ضروری هست که باید درک شوند: مردم به سمت عکس های ما کشیده نمی شوند اگر هیچ چیز جذابی برای جلب توجه آنها وجود نداشته باشد. برای درک درست ترکیب بندی و ثبت عکس های معنی دار و قوی، ما باید درک کنیم که ذهن انسان چطور کار می کند.

اصول اولیه

در واقع، «ترکیب بندی» قرارگیری المان های مرتبط در یک عکس را توصیف می کند. یک تصویر دارای ترکیب بندی قوی چشم بیننده را معمولا با یک نظم و ترتیب خاص به سمت جنبه های اصلی یک تصویر هدایت خواهد کرد. عواملی وجود دارند که می توانند بر نحوه دیده شدن یک تصویر و این که مردم چه برداشتی از کار شما دارند، تاثیر بگذارند. کادربندی، تعیین پوزیشن (موقعیت)، پرسپکتیو، و فاصله کانونی، تنها چند مورد از چیزهایی هستند که می توانند تفاوت زیادی در یک تصویر ایجاد کنند.

هیچ راهی برای مبالغه در مورد اهمیت ترکیب بندی در هر شکل از هنر وجود ندارد. هنر ترکیب بندی یک عکس عالی نسبت به یک عکس خوب، نیازمند قرار دادن متفکرانه المان های خاص است که دیدگاه عکاس را به بهترین شکل به تصویر می کشند.

این کار را می توان با چینش مجدد المان ها به صورت فیزیکی در یک صحنه (به عنوان مثال در پرتره یا عکاسی منظره) انجام داد، که در آن عکاس ممکن است از سوژه بخواهد موقعیت خود را تغییر دهد، یا ممکن است یک چوب را از صحنه بردارد تا فضا را تمیز کند. روش دیگر با تجسم و پیش بینی یک لحظه است، قبل از این که آشکار شود؛ یک مثال عالی از پیش بینی ترکیب بندی، عکاسی خیابانی است.

عکاسان خیابانی باید سریع فکر و عمل کنند تا خود را با دنیای به سرعت در حال حرکت هماهنگ کنند. در این نوع عکاسی اغلب از لحاظ فیزیکی ممکن نیست که سوژه خود را جا به جا کنید یا از او بخواهید موقعیت خود را تغییر دهد، بنابراین شما باید لحظه را پیش بینی کرده و هنگامی که آن لحظه آشکار می شود، برای فشار دادن دکمه شاتر آماده باشید. این یک «لحظه زودگذر» نامیده می شود، چیزی که هنگام کار با محیط های به سرعت در حال حرکت و تغییر باید به خاطر داشته باشید.

نقاشی معکوس

عکاسی و نقاشی، به عنوان اَشکال مختلف هنر، اشتراکات زیادی دارند. درست همانطور که نقاشی ها نشان دهنده تصاویری از تخیل هنرمند هستند، یک عکس را نیز می توان از طریق تخیل عکاس با از پیش تجسم کردن یک تصویر نشان داد.

تفاوت بین عکاسی و نقاشی این است که نقاشان به طور معمول با یک بوم خالی شروع می کنند و المان ها را با یک قلم مو اضافه می کنند. عکاسان اغلب برعکس کار می کنند، با یک «بوم پر» شروع کرده و به طور گزینشی المان های حواس پرتکن یا ناخواسته را از تصویر حذف می کنند. گفته شده است که نقاشی ها کمتر از عکس ها واقع گرایانه هستند، که به طور معمول درست است، چون یک عکس معمولا چیزی است که وجود خارجی دارد. با این حال، یک عکس دارای ترکیب بندی ضعیف نیز می تواند غیر واقع گرایانه و گمراه کننده شود. هر دو شکل هنر نیازمند یک نگاه دقیق نسبت به جزئیات و ارزش ترکیب بندی هستند.

کشش بصری

برای درک کشش بصری و استفاده بهینه از آن در تصاویرتان، شما باید اول در نظر بگیرید که مغز انسان چگونه به اطلاعات بصری پاسخ می دهد.

به ذهن خود به عنوان یک آرشیو بصری فکر کنید که اطلاعات را پردازش کرده و تصویری از چگونگی درک شما از جهان در سرتان ترسیم می کند. وقتی ما تصویری را برای اولین بار می بینیم، مغز ما به طور غریزی این اطلاعات را پردازش می کند تا تصویر بزرگتری را به ما نشان دهد. برای درک این موضوع، مهم است توجه داشته باشید که بدون مغز ما، ثبت آنچه که چشمانمان می بیند امکان پذیر نیست؛ به عبارت ساده، آنچه را که مغز ما نمی شناسد، چشم های ما نمی تواند ببیند.

از آنجا که ما در یک دنیای سه بُعدی زندگی می کنیم، مغز ما باید اطلاعات را پردازش کند تا آنها را به چشم هایمان بفرستد، علت آن این است که عکس دو بُعدی است و این تمام چیزی است که چشم های ما تشخیص خواهد داد. وقتی ما تصویری را می بینیم، مغز ما به طور خودکار ویژگی های مهم را انتخاب کرده و آنها را به دید ما پاس می دهد (می فرستد). مغز همچنین برای چگونگی احساس ما وقتی تصویری را می بینیم نیز مسئول است. بدون مغز، ما به سمت یک تصویر جذب نمی شویم یا از لحاظ عاطفی تحت تاثیر قرار نمی گیریم.

با این حال، مغز ما در مورد میزان اطلاعاتی که می توانیم در یک زمان خاص جذب کنیم، محدود است. نیازی نیست که پیام خود را به صورت علنی و آشکار نشان دهید – شما می توانید هر چقدر که می خواهید جزئی و ظریف عمل کنید – فقط تا زمانی که توجه بیننده خود را به سمت جنبه های اصلی تصویر جلب کنید.

اغلب امکان به دست آوردن یک درک کلی از جزئیات کوچک و معنی بخشیدن به آنچه که یک تصویر نشان می دهد، بدون آشکار کردن کل داستان، وجود دارد. اگر شما ذهن بیننده را به شیوه ای قابل توجه درگیر کنید، با موفقیت کار خود را انجام داده اید؛ اگر توجه آنها از بخش های بسیار مهم تصویر منحرف شود، این احتمال وجود دارد که علاقه خود را از دست بدهند و بروند.

اضافه کردن «کشش» به تصاویرتان می تواند توجه ذهن بیننده شما را به صرف زمان بیشتر برای بررسی تصویر برانگیزد. کلید کار پیدا کردن تعادل مناسب است. با مقدار مناسب جزئیات، مخاطب شما تشخیص خواهد داد که چیز بیشتری در مورد این تصویر وجود دارد، که به آن معنا می دهد.

لنزک: ابتدا چشم یا توجه بیننده را معطوف به جنبه های کلیدی (بخش های مهم تصویر) کنید. مخاطبی که به تصویر شما کشیده، جذب یا علاقه مند شود، حال به کشف جزئیات و معنای تصویر خواهد پرداخت.

عکس آجرکاری – مجموعه تصاویری که پیش از گرفتن عکس اصلی ام ثبت کردم

من با یک گروه عکاسی بودم که متوجه شدم این مردها دارند با آجر خانه ای در یک دهکده ماهیگیری کوچک در ویتنام مرکزی می سازند. گروه به راه خود ادامه داد، هیچ کس توقف نکرد تا این صحنه را به عنوان یک فرصت عکاسی بالقوه تماشا کند.

من ۵ دقیقه وقت صرف تماشای این مردها و حرکات آنها کردم. من می خواستم یک حس کشش را با استفاده از لایه ها و بافت های آجرکاری ایجاد کنم، با این حال یک دیوار آجری خالی سوژه جذابی نبود. سه عکس اول خیلی «صریح» یا واضح نشان می دادند که این مردها دارند یک خانه می سازند. همانطور که من صحنه را تماشا می کردم، لحظه ای که آن مرد در پشت دیوار ناپدید خواهد شد تا آجر دیگری بردارد را پیش بینی کردم، که یک نقطه جذابیت به جزئیات اضافه کرد. جدا کردن شاخ و برگ ها در پس زمینه و تنها قرار دادن آجرکاری در کادر مرا قادر ساخت تا توجه بیننده را به سمت مردها جلب کنم.

فوجی X100S، لنز ثابت ۳۵mm f/2 @ 35mm، ۱/۲۱۰s @ f4، ایزو ۸۰۰، در مُد نوردهی دستی. کنتراست، منحنی ها، و اشباع در نرم افزار لایت روم تنظیم شدند.

حذف موارد فرعی

ترکیب بندی هرگز نباید حقایق را پیچیده کند. تمام کاری که لازم است انجام دهید کمی تمرین است تا به چشم خود یاد بدهید اصول مختلف ترکیب بندی را شناسایی کند. هنگامی که خودتان را با مولفه ها (اجزاء) آشنا کنید، کم کم متوجه الگوهایی که برای سبک عکاسی شما جواب می دهند خواهید شد.

یک بخش ضروری از روند ثبت تصاویر قوی و معنی دار، حذف هر گونه جزئیات بی ربط یا فرعی است. هر عکسی که ما می گیریم یک کادر است؛ به همین دلیل است که گزینشی بودن در زمینه چیزهایی که ما کادرمان را با آنها پر می کنیم، تمرین خوبی است. البته، داستان یا روایت بسته به این که ما تصمیم می گیریم سوژه خود را چطور به تصویر بکشیم متفاوت خواهد بود، اما «قوانین» پایه یا دستورالعمل هایی هست که باید در نظر گرفته شود. به عنوان مثال، شما ممکن است بخواهید تصویرتان را برای تفسیر باز (آزاد) بگذارید. اگر اینطور است، به احتمال زیاد بخش های خاصی از صحنه را حذف کرده، و به بیننده اجازه خواهید داد تا قطعات را کنار یکدیگر قرار دهد.

راه دیگر ترکیب بندی یک کادر، کادربندی در داخل یک کادر دیگر است. این کار می تواند به جلب توجه بیننده به بخش اصلی یک تصویر کمک کند. یک عکس دارای ترکیب بندی قوی معمولا با نوعی تفکر یا مفهوم ساخته خواهد شد که چشم بیننده را به گردش طبیعی در میان کل کادر هدایت می کند. وقتی شما تنها قطعات لازم را در تصویر می گنجانید، روایت شما ارتباط برقرار کردن با چیزی که می خواهید بگویید را ساده تر و سریع تر خواهد کرد.

فاصله نسبی

فاصله نسبی هنگام صحبت در مورد ترکیب بندی معمولا به فاصله بین سوژه(های) شما و بقیه اشیاء در کادر اشاره دارد.

یک قانون کلی، اجتناب از تداخل (روی هم قرار گرفتن، همپوشانی) سوژه های شماست، چون این امر معمولا پیام تصویر را بیش از حد پیچیده می کند. به عنوان مثال، اگر دو نفر در حال راه رفتن در جهت های مخالف بودند، از نظر بصری بهتر است که از گرفتن عکس هنگامی که سوژه ها از کنار هم می گذرند (هنگام تقاطع سوژه ها) اجتناب کنید.

زیر نظر گرفتن فاصله نسبی بین سوژه های شما، پیش زمینه، و پس زمینه به نحوه ترکیب بندی عکس شما کمک خواهد کرد. شما به وضوح نمی خواهید سوژه هایتان همپوشانی داشته باشند، اما همچنین نمی خواهید هیچ حواس پرتی در پس زمینه از روی نقطه کانونی اصلی یا مرکز توجه تصویر شما بگذرد (تقاطع پیدا کند). یک روش خوب این است که اول پس زمینه خود را کادربندی کنید و منتظر لحظه مناسب باشید تا وقتی همه چیز آماده شد عکس را بگیرید. این کار وقت می برد، اما نشان می دهد که شما در مورد عکس خود فکر کرده اید.

کادر را پُر کنید

در حالی که می توان از فضای منفی (فضای دور سوژه اصلی) به طور موثر برای ایجاد عکس های قوی استفاده کرد، یک گفته قدیمی از عکاس معروف رابرت کاپا هست که می گوید «اگر تصاویر شما به اندازه کافی خوب نیستند، شما به اندازه کافی نزدیک نشده اید.»

رابرت به نصب کردن یک لنز تله فوتو بر روی دوربینش و زوم کردن اشاره نمی کند؛ منظور او نزدیک تر شدن فیزیکی به سوژه و بیشتر غوطه ور شدن در آن لحظه است. این رویکرد می تواند با نگنجاندن جزئیات غیر اصلی در تصویر به شما کمک کند، چون کادربندی و فوکوس تنها بر روی سوژه شما خواهند بود. پر کردن کادر هدف مورد نظر شما را آشکار می کند، که به انتقال پیام شما از لحظه ای که مخاطب عکس را می بیند کمک می کند.

وقتی ما کادر را با سوژه نزدیک و شخصی پر می کنیم، پویایی تصویر تقویت شده و عکس دراماتیک تری ایجاد می شود. به عنوان مثال، یک پرتره کلوزآپ خیلی صمیمی تر از یک پرتره تمام قد است، چون بلافاصله چشم بیننده را به چشمان سوژه شما متصل می کند. هنگام عکاسی خیابانی نیز خوب است که با یک لنز واید به سوژه نزدیک شوید تا به بیننده حس بودن آنجا در آن صحنه را بدهید. سعی کنید بین سوژه و پس زمینه تضاد یا کنتراست پیدا کنید تا تاثیر بیشتری به تصاویر خود ببخشید.

همچنین لازم به ذکر است که پر کردن کادر اگر به دقت انجام نشود، می تواند مشکل ساز شود. یک نمونه از آن، از دست دادن بخش های مهم روایت با کراپ کردن المان های مهم خواهد بود. راه حل گرفتن چند عکس است، به جلو و عقب حرکت کنید تا ببینید کدام حالت بهترین نتیجه را می دهد. اگر وقت دارید، استفاده از پاهایتان به انرژی خیلی کمی نیاز دارد. از استفاده از یک لنز زوم خودداری کنید، چون این کار شما را تنبل می کند. یک لنز پرایم سریع بهترین دوست شماست.

از کراپ کردن اجتناب کنید

این کار ممکن است ترجیح شخصی من باشد، اما سعی کنید از کراپ کردن تصاویر خود در پس پردازش اجتناب کنید. به نظر من به دست آوردن ترکیب بندی کامل و عالی در داخل دوربین رضایت بیشتری به همراه دارد. این کار نه تنها هنگام پس پردازش بر روی کامپیوتر در وقت من صرفه جویی می کند، بلکه وقتی دارم عکس هایم را ترکیب بندی می کنم نیز مرا هشیارتر و دقیق تر می کند.

البته، این کار ممکن است برای همه مناسب نباشد و بسته به چیزی که از آن عکس می گیرید متفاوت خواهد بود، اما به نظر من تمرین بهتر کردن ترکیب بندی بدون تکیه بر کراپ کردن در پس پردازش خوب است.

الگوها و تکرار

وقتی ما به تصاویر نگاه می کنیم الگوها (Patterns) از نظر زیبایی شناسی خوش آیند هستند، اما بهتر از آن وقتی است که الگو شکسته یا قطع شده است. این ممکن است در زندگی روزمره کسل کننده به نظر برسد، با این حال وقتی ما شروع به فکر کردن از منظر ترکیب بندی می کنیم، واقعا می تواند بر روی عکس هایمان تاثیر بگذارد. اگر به الگوها به عنوان یک ریتم عکس فکر کنیم، می بینیم که آنها به ساختار عکس هماهنگی و هارمونی می بخشند. وقتی شروع به آزمایش کردن با تکرارهای مختلف می کنیم (خطوط، الگوها، رنگ ها) تصاویر ما جان می گیرند.

دو راه برای استفاده از تکرار در عکاسی وجود دارد: شما یا می توانید بر آن تاکید کنید یا آن را کاملا بشکنید. پر کردن کادر شما با الگوهای تکراری توجه بیننده را به سمت عکس جلب خواهد کرد. یک قانون خوب این است که تا جایی که می توانید از نزدیک فوکوس کنید، شاید زوم کردن بر روی قسمت های پر جزئیات به طوری که الگو، تکرار خود را در طول کل کادر از سر گیرد. این کار همچنین به عمق و پیچیدگی تصویر می افزاید.

به عنوان مثال، من از خطوط و بافت آجر برای اضافه کردن تکرار استفاده کردم. این کار تصویر را بصری تر کرده و به آن یک احساس پازل مانند می دهد.

وقتی ما شروع به شکستن الگوها می کنیم، «کشش» را در یک تصویر افزایش می دهیم. این می تواند راه خوبی برای تمرکز کردن بر روی المان های خاص باشد. به عنوان مثال یک خط مستقیم که به طور ناگهانی تغییر جهت می دهد و چشم شما را به سمت سوژه اصلی یا نقطه کانونی هدایت می کند. تعیین موقعیت سوژه شما در داخل یک الگوی جلب توجه کننده می تواند به برانگیختن توجه بیننده شما و تشویق او به نگاه کردن عمیق تر به یک تصویر کمک کند.

برای مطالعه مقالات و آموزش های لنزک در زمینه «ترکیب بندی»، اینجا کلیک نمایید.

نویسنده: درو هاپر (Drew Hopper)

وب سایت و صفحه اینستاگرام درو هاپر (Drew Hopper)

drewhopperphotography.com

instagram.com/drewhopper

م

منبع

برگرفته از: petapixel

نظرات شما


لطفا نظرتان در مورد مطلب را در اینجا مطرح نمایید. اگر سوالی دارید، در بخش پرسش و پاسخ مطرح نمایید.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *