داستان ها از فرهنگ انسانی جدایی ناپذیرند و داستان سرایی ماندگار است. در عکاسی، داستان سرایی تصویری اغلب یک «مقاله تصویری – photo essay» یا «داستان تصویری – photo story» نامیده می شود. این راهی برای عکاس است تا یک داستان را با مجموعه ای از عکس ها روایت کند – که ممکن است گنجاندن تمام داستان در قالب تک عکس ممکن نباشد. چیزی که عده کمی از مردم متوجه می شوند این است که بین عکاسی و داستان سرایی تصویری از طریق عکاسی تفاوت وجود دارد. در این مطلب لنزک به ۶ نکته برای داستان سرایی با عکس ها خواهیم پرداخت.
جمله «یک تصویر ارزش هزاران کلمه را دارد» خودش به تنهایی هنر داستان سرایی تصویری را توجیه می کند، با این حال این بدین معنی نیست که همه عکاسان داستان روایت می کنند.
کپشن یا عنوان ها نیز بخش جدایی ناپذیری از داستان یک عکس هستند که باید کمک کنند تا بیننده هر تصویر را درک کند. با این وجود، مهم است به یاد داشته باشید که اگرچه عنوان ها ممکن است درک شما از یک تصویر را گسترش دهند، اما این خود تصویر است که باید داستان را بگوید – روش های دیگر هرگز کامل نیستند.
اینها مهم ترین نکات من برای شروع داستان تصویری خودتان هستند:
برنامه ریزی کنید، برنامه ریزی کنید و بیشتر برنامه ریزی کنید
برنامه ریزی یک بخش ضروری از روند داستان سرایی تصویری است. یکی از دوستان خوب من، که عکاس مستند است، یکبار می گفت: «چیزی را که ذهن شما نمی داند، چشم شما نمی تواند ببیند.» هنگام برنامه ریزی برای داستان تصویری تان، این احتمالا مناسب ترین چیزی است که باید بدانید. شما باید قبل از تجسم داستان به خوبی برنامه ریزی کنید. انجام این مراحل از قبل، ساختاری که برای روایت نیاز دارید را به شما خواهد داد.
برنامه شما باید شامل انتخاب موضوع، تحقیق در مورد موضوع، مشخص کردن موضوع خود، و در نهایت، برنامه ریزی عکس هایتان باشد. در مورد نوع تصاویری که می خواهید برای انتقال پیام خود ثبت کنید، فکر کنید. درست مثل یک فیلم، روایت تصویری شما باید آغاز، میانه و پایانی (نتیجه گیری) داشته باشد – یعنی دارای یک برنامه مشخص، چارچوب یا قالب باشد.
اغلب در طول یک جلسه عکاسی ممکن است شما قادر به ثبت عکس ها با ترتیب ذکر شده در بالا نباشید. با این حال، حفظ این ترتیب در ذهن، به شما کمک خواهد کرد تا داستان را در زمان کمتری ویرایش کنید. ویرایش یک داستان تصویری اساسا به معنی انتخاب عکس هاست، نه پس پردازش در نرم افزار ویرایش عکس.
لنزک: هنگام عکاسی برای تکمیل یک «داستان تصویری یا مقاله تصویری» داشتن یک قالب یا برنامه، یا به عبارتی ساده تر اینکه بدانید چه چیزی را قرار است به تصویر بکشید و داستان از چه قرار است (ابتدا و انتهایش چیست؟ چه عکس هایی در این بین به روایت هرچه بهتر داستان شما کمک می کنند؟) کار شما ساده تر و نتیجه بهتر خواهد شد.
تصاویر شما بدون درک نور، ترکیب بندی و انتخاب لوازم عکس برای سوژه انتخابی شما کامل نخواهند شد. جنبه مهم دیگر باید تصمیم گیری برای نشان دادن روایت به صورت رنگی یا تک رنگ باشد. هنگام پس پردازش یک مجموعه از تصاویر، خوب است که روش ویرایش خود را ثابت و یکپارچه نگه دارید – این به شما کمک خواهد کرد تا بین تصاویر یک جریان ایجاد کنید.
تک عکس یا یک مجموعه؟
اغلب در فروم های عکاسی این یک موضوع مورد بحث است که آیا با یک تصویر واحد بهتر می توان روایت کرد یا با مجموعه ای از تصاویر. در این راستا مهم است که به یاد داشته باشید که یک تصویر واحد تنها «نیمی از واقعیت» است، چون هرگز اساس یک داستان، یعنی «چرا؟» را به شما نمی گوید.
این به چه معناست؟ هنگامی که صحبت در مورد عکس باشد، یک تصویر ممکن است تا حدی درست باشد اما تنها بخشی از کل واقعیت بوده و یک عکس، لحظه ای از یک تصویر بزرگتر است. این امر بخشی از مغز ما را آزاد می گذارد تا خودش تصویر را تفسیر کند. همه تک عکس ها داستان نمی گویند. باید به خاطر داشت که یک «داستان تصویری» چیزی جز مجموعه ای از تصاویر واحد متعدد نیست – این تصاویر واحد های روایت تصویری هستند. هر تصویر تنها فصلی از داستان است، و هر فصل به سمت نقطه اوج گشوده خواهد شد.
از طرف دیگر، یک مجموعه عکس به مغز اجازه می دهد تا هر تصویر را به عنوان یک کل پردازش کند. یک مجموعه از تصاویر بر چندین ایده تاکید می کند، درحالیکه یک تصویر واحد معمولا تنها بر یک ایده متمرکز شده است. به یاد داشته باشید که اولین و آخرین تصویر در یک مجموعه از همه مهم تر هستند. اینها «تصاویر هدف» نامیده می شوند – این دو عکس مجموعه را باز و بسته می کنند (ابتدا و انتهای مجموعه هستند) تا توجه بیننده را جلب کنند. این هیچ فرقی با قضاوت در مورد یک کتاب از روی جلد آن ندارد – یک عکس ابتدای قوی افراد را متوقف کرده و آنها را از آغاز تا پایان در داستان نگه می دارد.
تصاویر قوی تری بگیرید
شما ممکن است تصاویر درخشانی داشته باشید که از نظر تکنیکی کامل و عالی باشند؛ با این حال، دو مولفه خاص وجود دارد که یک تصویر قوی را برای یک داستان یا مقاله تصویری حتی قوی تر می کند.
در درجه اول، عکس باید احساسی باشد تا نوعی تاثیر عاطفی بر روی بیننده شما داشته باشد. همه تصاویر برای این که از نظر احساسی در حرکت باشند، لزوما نباید شامل یک عنصر انسانی باشند؛ در عوض می تواند هر چیزی از یک منظره گرفته تا اشیاء بی جان باشند. تصاویر باید یک احساس عاطفی قوی را در روح و روان بیننده بیدار کنند.
دوم اینکه تصاویر باید به صورت متفکرانه با معنا لایه بندی شوند. اینگونه می توانید توجه بیننده خود را برای یک مدت زمان طولانی تر درگیر کنید. این معمولا سخت ترین روند داستان سرایی با عکس هاست.
شما ممکن است به صورت خودآگاه قادر به گرفتن تصاویر با چندین لایه معنا نباشید، اما همیشه در هنگام عکاسی، انتخاب و مرتب سازی تصاویر، حواستان به این تصاویر لایه بندی شده برای داستان باشد.
به غرایز خود اعتماد کنید
خودتان را در حال راه رفتن در میان یک شهر شلوغ با دوربین که دور گردنتان است، برای پروژه داستان سرایی در مورد «پیدا کردن آرامش در هرج و مرج» تصور کنید. همانطور که سعی دارید راه خود را از میان ترافیک باز کنید، یک صدای ثابت بوق می شنوید. ذهن شما مانند قلبتان در حال تپیدن و در تلاطم است؛
شما یک شخصیت جالب را در کنار خیابان می بینید، که نشسته است و بی سر و صدا در میان هرج و مرج روزنامه می خواند. شما در تلاش برای پیدا کردن آرامش خود در میان این شلوغی و هرج و مرج بوده اید و با خودتان فکر می کنید «این همان عکسی است که می خواستم»، بنابراین به آرامی نزدیک می شوید، دوربین را مقابل چشم های خود می گیرید و دکمه شاتر را فشار می دهید.
یک دقیقه بعد صدای ناهنجار یک اتوبوس را هنگام توقف می شنوید، که باعث می شود سر خود را سریع برگردانید و از سر راه کنار بروید، اما همانطور که می چرخید متوجه می شوید که اتوبوس ایستاده و مردم دارند از آن پیاده می شوند. یک مرد در پشت پنجره اتوبوس هست که با آرامش نشسته و سیگارش را می کشد. در عرض چند ثانیه شما دوربین را مقابل چشم خود گرفته و عکس دیگری می گیرید، با کادری که در آن مسافران در حال پیاد شدن از درب ها هستند و مرد پشت پنجره نشسته، و همه اینها در یک کادر است.
اینها دو مثال از دفعاتی بود که من به غرایزم اعتماد کردم. اعتماد به غرایزتان برای گرفتن یک عکس مهم است. در این مورد، پیدا کردن آرامش در میان هرج و مرج و عکاسی از آن بود، با وجود جمعیتی که می توانست آدم را مجبور به حرکت کند و یک عکس هم نگرفت.
عکاسی توانایی ثبت و توقف لحظات است، در زمانی که ممکن است تا قبل از برداشتن دوربین هرگز در مورد آن فکر نکرده باشیم. اینها لحظاتی هستند که الهام بخش ما به عنوان عکاس بوده، و می توانند به ما کمک کنند تا چشم انداز منحصر به فرد خود را ایجاد کنیم. اگر شما به طور خاص به چیزی توجه کردید و فکر کردید این ممکن است فرصت عکاسی خوبی باشد، سعی نکنید موقعیت را بیش از حد ارزیابی کنید، در عوض به غرایز خود اعتماد کرده و ببینید چطور آشکار می شوند. اما، در این روند مراقب باشید – هنوز هم باید عقل سلیم و احترام را مد نظر داشته باشید.
اصیل باشید
به نظر می رسد که اصالت در عکاسی برای برخی از عکاسان به درجه دوم اهمیت تبدیل شده است. ایجاد یک چیز منحصر به فرد با تعداد تصاویر بسیار زیادی که این روزها ایجاد می شوند، همیشه آسان نیست. با این حال، خوب است که برای اصالت تلاش کنید. چرا؟ خب، واقعا هیچ رضایتی در کپی کردن کارهای یک نفر دیگر وجود ندارد. همه ما ایده های فرد دیگری را کپی کرده ایم، یا تصویری که به صورت آنلاین یا در یک مجله پیدا کرده ایم الهام بخش ما بوده است – این یک ویژگی انسانی است، اما هنگام عکاسی برای برجسته بودن نسبت به بقیه باید عنصر اصالت را در ذهن داشت – به خصوص اگر می خواهید مجموعه عکس های شما برجسته باشد.
بیشتر بخوانید: ۶ مرحله تا پیدا کردن سبک عکاسی خودتان
از شکست نترسید
ترس از شکست به ترس از طرد شدن و انتقاد از طرف دیگران، و همچنین به تعویق افتادن مرتبط است. دست از اینگونه فکر کردن بردارید و خودتان را از آن افکار منفی رها کنید. شکست خوردن کاملا طبیعی و سالم است. تمام افراد موفق شکست خورده اند؛ این بخشی از بهتر شدن و دروازه ای به سمت موفقیت است. همین اصل در مورد عکاسی نیز صادق است. شکست به شما کمک خواهد کرد تا فرمولی را که برای شما بهتر عمل می کند پیدا کنید و در نهایت با کمی پشتکار و تعهد به موفق شدن در کار شما منجر می شود. بروید، عکس بگیرید، شکست بخورید و رشد کنید!
منبع
برگرفته از: petapixel
۱۵ تیر ۱۳۹۵
سلام خدمت همه دوستان لنزکی و دست اندرکاران مهربان و دوست داشتنی. امیدوارم که پرانرژی تر از همیشه درحال تلاش برای رسیدن به امیدها و آرزوهاتون باشید. مثل همیشه مطلب آموزنده و گیرا بود. سپاس فراوان. اما اجازه میخوام امروز کمی متفاوت و بهتر بگم بی ارتباط با این آموزش خواهشی از لنزک عزیز داشته باشم. پیش از هر صحبتی امیدوارم عذر خواهی بنده رو پذیرا باشید. راستش روز گذشته یه مجله قدیمی هنرهای تجسمی مربوط به سال ۸۵ رو ورق میزدم که خیلی اتفاقی مصاحبه با یکی از عکاسان پیش کسوت رو دیدم. ایشون عکاس طبیعت بودن. بعد از اینکه مصاحبه رو خوندم تو اینترنت اسم این استاد رو جستجو کردم و متاسفانه فهمیدم که سال ۸۶ بدرود حیات گفتند. ایشون نیکول فریدنی بودند. حالا خواهشم از لنزک عزیز اینه که ای کاش بخشی به سایت اضافه میشد که به معرفی و در صورت امکان مصاحبه با عکاسان پیش کسوت ایران بپردازه تا این گنجینه پنهان برای نسلهای جدیدی مثل ماها شناخته بشه. البته باید عرض کنم که شاید بشه از همون اینترنت پی گیری کرد، اما اول اینکه باید حداقل اسم این اساتید رو دونست و دوم بیان بیوگرافی، سبک کار و آثار این بزرگان توی لنزک که تخصصی برای عکاسی هست تاثیر گذاری بیشتری داره. امیدوارم بی ادبی بنده رو به بزرگواری خودتون ببخشید…