ریچارد برناب : بهترین کارهای من زمانی انجام می شوند که تنها هستم.

ریچارد برناب نه تنها یک عکاس و نویسنده پرکار در کارولینای جنوبی آمریکا است، بلکه او تورها و کارگاه های آموزشی در سرتاسر دنیا برگزار می کند و تاکنون دو کتاب الکترونیکی منتشر کرده است. من به تازگی او را ملاقات کرده و سوالاتی از او پرسیدم .

دو کتاب الکترونیک اخیر مولف «Essential Light» و «Essential Composition» راه را برای مصاحبه با او هموار کردند . من ریچارد برناب را در تقویم سال ۲۰۰۹ شرکت کانون با نام پرتره های باد – Portraits of Wind شناختم که ۱۳ عکس از چشم انداز ها و حیات وحش جنوب شرقی آمریکا را به نمایش گذاشته بود اما بعد از آن خبری از او نداشتم. زمانی که شانس این را پیدا کردم تا کتاب های الکترونیکی منتشر شده از او را مرور کنم و بخوانم تصمیم گرفتم تا کارهای بیشتری از او را بشناسم.

دلبستگی ریچارد برناب به طبیعت به دوران جوانی او بر می گردد. او به خاطر می آورد که او در حومه نیوجرسی بزرگ شده است . او می گوید «زمان بیکاری از پشت خانه خودمان یا برکه کوچک پایین جاده چوب جمع می کردم، اسم درخت ها، پرنده ها یا حشره هایی را که می دیدم یاد می گرفتم.»

رفت و آمد در مناطق روستایی جنوب شرقی آمریکا به عنوان یک نوجوان شرایطی را رقم زد که منجر به انتخاب حرفه عکاسی در فضای باز شد، و باعث شد در سال ۲۰۰۶ او اولین کتاب خود، نور وشگفتی کارولینای جنوبی- South Carolina Wonder and Light, که چشم اندازها و حیات وحش ایالت خود کارولینای جنوبی را نمایش می دهد را ارائه کند.

خودتان را به عنوان ریچارد برناب بیشتر معرفی کنید:

من یک عکاس و نویسنده حرفه ای از کارولینای جنوبی آمریکا هستم.

چطور کشف کردید که می خواهید یک عکاس شوید؟

من کشف نکردم که می خواهم عکاس شوم بلکه بعد از مدت زمانی متوجه شدم که عکاسی رسالت و حرفه من است. زمانی که کسی با دلبستگی های زندگی خود مواجه شود یا برای همیشه نجات پیدا خواهد کرد یا نابود خواهد شد. خوشبختانه ابراز خودم و چیزهایی که عاشق آنها هستم از طریق یک دروبین و لنز ، مرا از یک زندگی جمعی بی فایده نجات داد.

۱۰ سال پیش شما تصمیم گرفتید که تمام وقت خود را صرف عکاسی کنید. با توجه به اینکه گذراندن زندگی از راه عکاسی سخت تر از دهه های گذشته شده است آیا شما این روزها از انتخاب خود پشیمان نیستید؟

اصلاً پشمیان نیستم. صرف نظر از این که در دنیا چه اتفاق خواهد افتاد، هر ساله کار من جدی تر و با موفقیت بیشتری از سالهای قبل دنبال می شود. دو یا سه سال اولیه فعالیت من، سخترین سالها بودند و مدت ها مرا تحت تاثیر قرار دادند و اکنون که به گذشته نگاه می کنم می بینم به جای نجات یافتن به آسانی می توانست نابود شود. دهه گذشته فضای کار متفاوت از امروز بود اما لزوماً نه آسان تر و نه سخت تر بود. فضای کار همیشه در حال تغییر است و در خلال این تغییرات فرصت ها به وجود می آیند. به نظر من یک زمان نسبتاً عالی برای این است که عکاس شویم به علاوه من کاری را انجام می دهم که عاشق آن هستم برای چه پشیمان شوم؟

شما عکاسی ،اهل کارولینای جنوبی هستید. جایی که به عنوان مکان مناسب عکاسی شناخته شده نیست. با این حال از عکس های شما این طور به نظر می رسد آنجا هم به خوبی دیگر مکان ها مناسب عکاسی است. پس چه چیزی باعث می شود که آنجا ویژه و خاص باشد و چه ویژگی هایی لازم است تا زیبایی مکان هایی که در جدول «مکان هایی که باید دید» عکاسی و بیشتر عکاسان نیستند را کشف کرد؟

کارولینای جنوبی ویژگی های زیادی دارد که به عکاسان ارائه شود ولی من دیگر به اندازه گذشته زمان زیادی را آنجا سپری نمی کنم. کوه ها، درختان سرو، باتلاق ها، ساحل ها و خشکی های وسط آب را می توان به عنوان ویژگی هایی نام برد که ممکن است برای عکاسان طبیعت جاذبه داشته باشند.

شما در ایسلند و پاتاگونیا که مقصد معمول عکاسان هستند بوده اید و گفته اید که قصد دارید دیگر مکان های عکاسی را هم بازدید کنید اما اگر به شما گفته شود که شما تنها می توانید یک مکان را برای عکس گرفتن در باقیمانده عمر خود انتخاب کنید، کجا را انتخاب خواهید کرد و چرا؟

من مطمئن نیستم که بتوانم خودم را تنها به یک مکان محدود کنم. من آنهایی را که خودشان را وقف یک ناحیه جغرافیایی یا یک موضوع خاص کرده اند و گستردگی حالات عکاسی را فدای عمق در عکاسی می کنند بسیار تحسین می کنم. من فکر می کنم که زود خسته شوم و ترجیح می دهم که مکان ها و چیزهای جدیدی را کشف کنم. از طرفی بازدید پاتوق های قدیمی که تو مدت ها آنجا را ندیده ای باعث شعف و شادی می شوند و احساس می کنی که همه آنها را برای اولین بار می بینی.

در سال ۲۰۰۶ اولین کتاب شما، نور و شگفتی کارولینای جنوبی، توسط انتشارات Mountain Trail منتشر شد. و شما اخیراً دو کتاب الکترونیکی «ترکیب بندی ضروری» و «نور ضروری» را ارائه کرده اید. نویسندگی برای شما چه معنایی دارد و از اینکه دو کتاب الکترونیکی درباره جنبه های ضروری عکاسی ارائه کرده اید چه احساسی دارید؟

فقط تاجایی که به عکاسی مربوط می شود نویسندگی یک حالت از ابراز وجود است که حالتی از ابراز را شامل می شود که به اندازه هنرهای تجسمی برای من طبیعی و ذاتی نیستند. من باید در نویسندگی جدی تر کار کنم و این برای من دو یا سه برابر یک نویسنده ماهر که صرف نوشتن می کند زمان می برد. اما هرچه پیش می رود من در کار نویسندگی بهتر و سریعتر می شوم و زمانی که کار من به پایان می رسد همیشه احساس غرور می کنم. حتی اگر آن بیشتر از زمان لازم طول بکشد. من ایمیل های فراوانی به خصوص درباره این دو کتاب دریافت کرده ام، این خیلی برای من خوشایند است که فهمیدم افرادی را در کار عکاسی کمک کرده ام که هرگز آنها را شخصاً ملاقات نکرده ام.

به عنوان یک صاحب اثر ، عکاس و نویسنده آیا قصد داریدکه کتابهای سنتی و الکترونیکی بیشتری منتشر کنید؟ و آیا بین روند انتشار کتابهای معمول و الکترونیکی تفاوتی وجود دارد؟

بله، من کتابهای الکترونیکی دیگری با موضوع عکاسی از طریق فروشگاه مجازی (الکترونیکی) خودم در ماههای آینده منتشر خواهم کرد.

انتخاب بین کتابهای الکترونیکی و کتابهای چاپی بستگی به نظر شخصی و میزان راحتی شخص با هر رسانه خاص دارد. با این حال کتابهای چاپی پرهزینه، توام با اسراف هستند و حمل آنها مخصوصاً اگر در پرواز ۴ یا ۵ کتاب همراه داشته باشید مشکل است. از آنجایی که خوانندگان بیشتری فرمت و تکنولوژی همراه با کتابهای الکترونیک را می پسندند، من فکر می کنم در آینده نه چندان دورشاهد از رده خارج شدن عبارت چاپی خواهیم بود.

شما کارگاه ها و تورهای عکاسی برگزار می کنید درحالی که شما می گویید تاکنون هیچ آموزش عکاسی ندیده اید و در کارگاه یا کلاسی شرکت نکرده اید پس چرا افراد باید در کارگاه های شما شرکت کنند؟

من چیزهای زیادی می توانم آموزش دهم. می توانم فوت و فن دوربین و نوردهی ، ترکیب بندی و غیره را آموزش دهم. می توانم دیدگاه و افکار خودم که به فرایند خلق تصویر می پیوندد را به اشتراک گذارم. من می توانم ترکیب بندی کارآموزان در دوربین را اصلاح کنم و توضیح دهم که مثلاً چطور و چرا جابجا شدن سه قدم به چپ کاملاً باعث تغییر بهتری در عکس می شود. تقریباً هر کسی می تواند این چیزها را آموزش دهد و من معتقدم که همه هم می توانند آنها را یاد بگیرند.

ولی چیزهایی وجود دارند که من نمی توانم آموزش دهم. کنجکاوی و اشتیاق یکی از چیزهایی است که من نمی توانم به یک انسان دیگر ببخشم یا آموزش دهم. با این حال من می توانم بذر کنجکاوی و اشتیاق را در شخص دیگری بکارم و ببینم که آیا آنها جوانه می زنند و سبز می شوند یا فقط می پوسند و از بین می روند. من می توانم شخصی را به آرامی در مسیر خاصی قرار دهم تا ببینم که آیا آنها خودشان به مسیر ادامه می دهند یا متوقف می شوند و با درماندگی برای گرفتن راهنمایی به عقب نگاه می کنند. آنهایی سرانجام موفق خواهند بود که راهنمایی و آموزش را فرامی گیرند و با توجه به دلبستگی و کنجکاوی و اشتیاقی که دارند به حرکت در مسیر خودشان ادامه می دهند.

کارگاه ها و کنفرانس ها فعالیت هایی هستند که گروه هایی از افراد را شامل می شوند. اما من فکر می کنم که شما بیشتر، زمانی عکاسی می کنید که کسی دور و بر شما نباشد. درست است؟ از این که زمان زیادی را با افکار و اهداف خود به تنهایی سر می کنید، مکان های زیادی را می گردید، منتظر وقوع اتفاقات می مانید، خودتان را با شرایط غیر منتظره وفق می دهید چه احساسی دارید؟

بهترین عکس های من زمانی که تنها هستم شکل می گیرند و این گونه ای است که من برای کارکردن ترجیح می دهم که درباره عکس گرفتن جدی باشم و نگرانی درباره آموزش دادن و راهنمایی کردن نداشته باشم. بعضی افراد در تنهایی راحت نیستند اما تنهایی حداقل برای چند روز یا کمتر مرا آزار نمی دهد.

در طول سفرم با قایق در سال ۲۰۰۷، مدت زمانی طولانی با هیچ انسانی در ارتباط نبودم و از سختی سفر غافلگیر شدم. در طول آن سفر خیلی با خودم حرف میزدم و هر دوی ما به این نتیجه رسیدیم که ما به اندازه ای که فکر می کردیم مقاوم نبودیم.

آیا همیشه از آنچه خودت می خواهی عکس می گیری؟ منظورم این است که گاهی اوقات عکاسان دو مسیر دارند کارهایی که خودشان می خواهند انجام دهند و آنچه آنها برای مشتریان خود انجام می دهند، و آنها در بخش هایی مجزا هستند. آیا ریچارد برناب از آنچه عاشقش هست عکس می گیرد؟ آیا تاکنون از روی کنجکاوی و/یا نیاز خواسته اید که کار دیگری انجام دهید؟ آیا این روزها زندگی از راه عکاسی طبیعت ممکن است؟

من اول به سئوال آخر می پردازم: بله ، من زندگی می کنم پس زندگی از راه عکاسی طبیعت ممکن است. من از طبیعت، چشم انداز، حیات وحش و در سفر عکس می گیرم چون من عاشق این چیزها هستم. من هرگز از جشن عروسی یا کودک یا فارغ التحصیلی عکس نگرفته ام. اعتبار آنهایی که این کارها را انجام می دهند به خاطر این است که آنها به این کارها دلبستگی و عشق می ورزند ولی من نه. در طول سالهای کم کاری، من می توانستم پول آسانی که برای عکس گرفتن از این موارد به من پیشنهاد میشد را بگیرم اما در آن صورت من این کارها را فقط به خاطر پول انجام می دادم. هی ، ده سال پیش یک شغل خوب را فقط به خاطر اینکه عاشقش نبودم و قصدم پول بود رها کردم. چرا بخواهم دوباره آن کار را انجام دهم؟ فلسفه من در این مورد خیلی ساده است آنچه را که عاشقش هستی انجام بده. همین وبس! از چیزهایی که عاشق و دلبسته آنها هستی عکس بگیر. در این صورت تو خوشحال تر خواهی بود و هنری با معنی و خردمندانه خلق خواهی کرد و در آنچه که انجام می دهی ممتاز خواهی بود.

این سوالی است که بیشتر خوانندگان دارند و آن اینجا مطرح می شود: توصیه شما به افرادی که می خواهند عکاسی را دنبال کنند مخصوصاً در حوزه ای که شما کار می کنید، چیست؟

من نمی توانم تصور کنم که شخصی به خاطر پول به زمینه عکاسی طبیعت وارد شود، اگر دلیل شما برای انجام این کار چیزی غیر از عشق است پس این کار را فراموش کنید.

یک سئوال شناخته شده دیگر: در این روزها از چه تجهیزاتی استفاده می کنید؟ و زمانی که شروع به کار کردید از چه تجهیزاتی استفاده می کردید؟

الان من از دوربین های کانن (Canon) سری DSLR و همچنین از لنزهای کانن استفاده می کنم. من با دوربین های آنالوگ (فیلمی) نیکون و به علاوه یک دوربین زون VI4x5 شروع کردم.

برنامه های شما در آینده نزدیک چه هستند؟

تا جایی که امکان داشته باشد طبیعت را هم در وطنم و هم در خارج، سیاحت و کشف می کنم و سعی می کنم از دردسر دوری کنم.

م

منبع

برگرفته از: tutsplus

نظرات شما

  1. محسن پیرنیا

    ۱۴ تیر ۱۳۹۴

    شناخت علاقه، شناخت هدف و به دنبال آن بودن به شکل کاملا واقع گرایانه و منطقی و نه از روی احساس، آشنایی با توانایی های خود و اعتماد به این توانایی ها، و در آخر هم عشق، عشقی توصیف ناشدنی، ریچارد برناب را ریچارد برناب کرده است.
    ایکاش من هم روزی بتوانم با او از نزدیک دیدار کنم!!


لطفا نظرتان در مورد مطلب را در اینجا مطرح نمایید. اگر سوالی دارید، در بخش پرسش و پاسخ مطرح نمایید.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *