من در این مقاله، درس هایی را که در تورهای عکاسی یاد گرفته ام، با شما به اشتراک خواهم گذاشت – نکاتی که به پیشرفت شما در عکاسی مستند کمک می کنند. نکته ها و ایده های این آموزش عکاسی بیشتر مربوط به خلاقیت یک عکاس هستند تا جنبه تکنیکی عکاسی و می توانند در خیلی از ژانر های عکاسی مورد استفاده قرار بگیرند.
تصور کنید که تقریبا دو هفته وقت را بدون هیچ گونه مداخله دیگری صرفا به مشاهدات بصری خود اختصاص داده اید. تنها چیزی که مهم است، بهبود عکاسی شماست. در طول هر تور، ما معمولا به یک نوع هماهنگی خاصی در گروه می رسیم. تعاملات ما با یکدیگر، اعتماد ما به مهارت های یکدیگر و حساسیت ما نسبت به لحظه تعیین کننده افزایش می یابد.
با گذشت زمان، وقتی که به خانه برمی گردیم، طبیعتا این چیزها کم کم محو می شوند. به همین دلیل است که نوشتن درس هایی که یاد گرفته ایم کلید تضمین ماندگاری آنهاست. لیست شخصی من حداقل ده برابر طولانی تر است، اما در این مقاله من فقط به ۱۰ مورد از مهم ترین آنها اشاره خواهم کرد.
به خاطر داشته باشید که این درس هایی که من یاد گرفته ام در مورد خلاقیت هستند. این ایده ها و دیدگاه ها بیشتر مربوط به خلاقیت یک عکاس هستند تا جنبه تکنیکی عکاسی.
یک داستان در تصاویرتان داشته باشید
خیلی از ما گاهی اوقات با هزاران تصویر به خانه برمی گردیم فقط برای این که متوجه شویم اکثر آنها فاقد هرگونه داستانی هستند و سازگاری بصری ندارند.
به همین دلیل است که یادگیری برقراری ارتباط با سوژه و ایجاد همدلی قبل از بالا بردن دوربین بر روی چشم، بخش بسیار مهمی از فرآیند عکاسی است.
بیشتر بیاموزید: داستان سرایی در عکاسی چیست و چگونه می توانید آن را بهبود بخشید
رابطه بین سوژه و پس زمینه
این یکی از نادیده گرفته شده ترین تکنیک ها در عکاسی است، اما تفاوت بسیار زیادی در نتیجه نهایی ایجاد می کند. ما به یک کادر تمیز نیاز داریم، بنابراین باید در مورد این که سوژه خود را نسبت به تمام خطوط و فضاهای پس زمینه در کجا قرار می دهیم، بسیار دقیق باشیم. با این حال، اگر واقعا توجه کنیم، استثنائاتی ممکن است بین سوژه و محیط اطرافش رخ دهد. این امر می تواند به نوعی رابطه غیر قابل توصیف منجر شود که عکس های شما را از این هم فراتر می برد.
لحظه تعیین کننده
در گذشته، من سالها با یک ایده اشتباه در ذهنم عکاسی می کردم. من فکر می کردم که ثبت یک لحظه تعیین کننده قوی وابسته به سریع بودن است.
اما بعدا دیدگاه دیگری را کشف کردم. «این مسئله وابسته به بودن در مکان و زمان درست نیست، بلکه وابسته به بودن در یک مکان به مدت کافی است تا لحظه مناسب شما را پیدا کند.»
به عبارت دیگر، برقراری ارتباط با خودِ درونی سوژه، تماشای دقیق حالات او، پیش بینی رفتار و حرکاتش، و فشار دادن دکمه شاتر در زمان اوج عمل او، ممکن است ما را به عکس متفاوت و بهتری برساند.
من فکر می کنم که تمام رفتارها به هر شکلی، دیر یا زود یک «لحظه تعیین کننده» دارند. ما تنها با مشاهده دقیق می توانیم آن حرکات دست یا آن اقدامات ظریفی که واقعا یک داستان می گویند را به تصویر بکشیم.
یک قدم عقب بروید
رابرت کاپا چند دهه قبل گفته بود: «اگر عکس شما به اندازه کافی خوب نیست، به اندازه کافی نزدیک نیستید». این جمله ارزشمندی است که به من کمک کرد تا به موقع از شر کمرویی خودم خلاص شوم و در بسیاری از مواقع مرا خیلی به سوژه هایم نزدیک کرد. اما اکنون، فکر می کنم که باید به صورت موردی درباره آن قضاوت و تصمیم گیری شود.
به نوعی، در دهه اخیر، با وجود تمام تکنولوژی های موجود، و تمام صفحه نمایش های دوربین ها و سیستم های فوکوس سریع و دقیق، من فکر می کنم که ما بیش از حد نزدیک شده ایم. یک پرتره فقط مربوط به دیدن جزئیات واضح و شارپ در چشم ها نیست؛ فقط وابسته به چین و چروک ها و نورپردازی رامبراند بر روی صورت سوژه نیست. گاهی اوقات، این که یک قدم عقب بروید و به خودتان اجازه ندهید که توسط سوژه وسوسه شوید، داستان شما را تقویت می کند.
در دل عملی که از آن عکس می گیرید قرار بگیرید
تفسیرهای مختلفی می توان از این توصیه داشت و من واقعا فکر می کنم که جمله رابرت کاپا در بالا بیشتر از «نزدیکی فیزیکی» با این نکته ارتباط دارد.
فرض کنید که ما با سوژه ای ملاقات می کنیم که دارد با دست هایش کاری انجام می دهد، در حالی که صورت و چشم هایش رو به سمت همان جایی هستند که دست هایش کار می کنند.
به عنوان مثال در تور ما، این کار اغلب می تواند کار کردن در مزرعه، بریدن یونجه، نواختن فلوت یا حتی هم زدن غذا در یک دیگ باشد.
البته، شما با عکاسی از زوایای بیرونی مختلف به صحنه نزدیک می شوید، اما یک زاویه وجود دارد که معمولا عکاسان آن را فراموش می کنند. پایین آوردن دوربینتان تا نزدیک دست های سوژه و عکس گرفتن رو به سمت بالا در مقابل چشم هایش همان چیزی است که من به آن «در دل عمل بودن» می گویم.
راه دیگری نیز برای «بودن در دل عمل» وجود دارد. ما در تورمان، با گروه هایی از افراد ملاقات می کنیم که مشغول کارند، یا در خیابان در حال گپ زدن هستند، یا در روزهای یکشنبه در حال بیرون آمدن از کلیسا می باشند، یا در بازار با یکدیگر معاشرت می کنند.
مشاهده این گروه ها و عکاسی کاندید یا بی هوا از «بیرون» می تواند شروع خوبی باشد. اکثر اوقات، یک پل ارتباطی باز می شود و شما می توانید برای نوشیدن یک نوشیدنی یا نگاه انداختن به چیزی که آنها به آن افتخار می کنند، به «داخل» دعوت شوید.
بسیاری از ما احتمالا احساس خجالت، یا معذب بودن می کنیم. اما این فرصتی است که باید از آن استفاده کرد. بیرون آمدن از منطقه امنتان ممکن است شما را در موقعیت های غیر منتظره ای قرار دهد که اکثر اوقات به عکس های بهتری منجر می شوند.
اکثر ما، زمانی که به «بودن در دل عمل» فکر می کنیم، یک چیز بسیار پویا، قوی و پرانرژی را در ذهن تصور می کنیم. سومین تفسیر از این توصیه کمی ظریف تر است. این یکی نیز در مورد ارتباط برقرار کردن با روح افراد است. اگر ما وارد قلب آنها شویم، در واقع به دل «عمل» می رویم. یک پرتره قوی باید غافلگیر کننده باشد. ما باید افراد را در لحظه ای که غرق در کار خود هستند غافلگیر کرده و بخشی از عمیق ترین افکار آنها را ثبت کنیم.
وسوسه نشوید، روی صحنه کار کنید
حتی اکنون بعد از برگزاری تورهای زیاد، من هنوز هم باید به خودم یادآوری کنم که صحنه نباید مرا وسوسه کند. این یکی از تله هایی است که عکاسان اغلب اوقات در آن می افتند.
مغز جذابیت صحنه را می بیند، ما می ترسیم که آن لحظه محو شود و بدون فکر کردن شروع به عکس گرفتن می کنیم.
این اشتباه است. به جای این که به صفحه نمایش نگاه کنید و از آنچه به دست آورده اید خوشحال شوید، سباید تمرکز کنید. خودتان را وادار کنید که ارتباط خود را با صحنه حفظ کرده و تا وقتی که آماده شود، بر روی آن کار کنید.
افکار خود را بنویسید
ما در تورهایمان شرکت کنندگان را تشویق می کنیم که افکار خود را بنویسند. یک دفترچه یادداشت با خود به همراه داشته باشید. من یکی دارم که افکار و نقل قول های پنج سال گذشته خود را در آن نوشته ام و پر از توصیه هایی برای خودِ آینده ام است.
نوشتن همه چیزهای مهم، تمام نقاط عطفی که گذرانده اید و تمام ایده های جدید به شما کمک خواهد کرد تا بهتر شوید. توصیه خودتان درست در لحظه ای که بیش از همه به آن نیاز دارید، از ذهن نیمه هشیارتان بیرون می آید.
علاوه بر این، هنگامی که شما امتیاز بحث کردن در مورد عکس ها در طول یک ورکشاپ عکاسی با افرادی که شاهد همان صحنه بوده اند را دارید، ایده خوبی است که همه چیز را بنویسید. من فکر می کنم که این یکی از غنی ترین تجربیاتی است که می توانید داشته باشید، چون به دیدگاه های مختلف در مورد یک صحنه یکسان دسترسی خواهید داشت.
نظرات افراد دیگر می تواند دیدگاه شما را کامل کرده و شیوه تفکر یا دیدن شما را در آینده تقویت کند. بنابراین در طول یک تور، به دنبال گرفتن بازخورد باشید. هر جا احساس می کنید عزت نفستان آسیب می بیند خودکار خود را بیرون آورید، چون این بهترین لحظه برای نوشتن یک درس است.
با خودتان و عکاسیتان روراست باشید
برای من سالها طول کشید تا بفهمم که داشتم عکس های یک نفر دیگر را می گرفتم. حتی اکنون هم گاهی اوقات بدون این که متوجه شوم که دارم از برخی از ترکیب بندی های اساتید بزرگ تقلید می کنم، عکس می گیرم.
بعضی اوقات، در مورد تعداد لایک هایی که در رسانه های اجتماعی دریافت می کنم حساس می شوم. در واقع، شناختن خودتان، عکس گرفتن از اعماق وجودتان، و عکاسی فقط برای کسب رضایت خودتان، چیزی است که اهمیت دارد.
صبور باشید، و پوست پیاز را بکنید
بسیاری از بهترین فرصت های عکاسی در اولین برخورد شما با سوژه یا محلی که از آن بازدید می کنید، به وجود نمی آیند. من در طول تورهایمان یاد گرفته ام که بارها و بارها بازدید از مکان ها و افراد یکسان، مرا بیشتر به عمیق داستان آنها می برد.
نگرش واضح «من دوباره اینجا هستم، هیچ چیزی بهتر از دفعه قبل نمی تواند اتفاق بیفتد» تنها شما را به بن بست می رساند. در عوض سعی کنید تا نگاه تازه ای به صحنه داشته باشید، شور و شوق خود را زنده نگه دارید و آماده باشید. یک پیاز را لایه به لایه پوست بکنید تا بیشتر و بیشتر به عمق آن برسید. زندگی هیچ وقت خسته کننده نیست، مگر این که ما تصمیم بگیریم آن را اینطور ببینیم.
لنزهای کمتر، تجهیزات ساده
من معمولا سعی می کنم از بحث های تکنیکی فاصله بگیرم، چون به نظر من خسته کننده هستند و ما را از آنچه که واقعا اهمیت دارد دور می کنند. با این حال، یک مورد وجود دارد که من با آن دست و پنجه نرم کرده ام و فکر می کنم اکنون به مسیر درست نزدیکتر شده ام. چند سال پیش، من نمی خواستم کار عکاسی را شروع کنم، مگر این که تمام لنزهای پرایم و زوم ۱۴-۲۴mm، ۲۴-۷۰mm، ۷۰-۲۰۰mm، همه با دیافراگم f/2.8 را داشته باشم.
من می خواستم بتوانم تمام زوایا را پوشش دهم، تا به هر ایده ممکنی که می توانستم داشته باشم پاسخ دهم. آن زمان، من متوجه نشده بودم که داشتن تمام این گزینه ها خلاقیت شما را محدود می کند. در حال حاضر من فقط از لنز ۲۴-۷۰mm استفاده می کنم و همین لنز تقریبا برای اکثر موقعیت های عکاسی من کافی است. ایده پشت آن این است که تمام حواس خود را با یک فاصله کانونی خاص تطبیق دهید، تا بتوانید عمق یک موقعیت را «ببینید»، به جای این که انتخاب های مختلف حواستان را پرت کنند.
رهبر تور ما، جیکوب، حتی با کمتر از این عکس می گیرد، و اغلب تنها از یک دوربین Panasonic Lumix GX8 با یک لنز پرایم ۱۵mm استفاده می کند. این رویکرد استفاده از تک لنز و دوربین به شما یاد می دهد که جهان را از طریق محدودیت های تجهیزات خود ببینید و خلاقانه خود را با آن تطبیق دهید.
من فکر می کنم که درس های عکاسی بی پایان اند و در نقطه ای از زندگی، آنها دیگر فقط مربوط به عکاسی نیستند و تبدیل به آموزه هایی برای زندگی می شوند.
کدام نکته یا نکته ها از این آموزش را مفید تر یافتید؟ لطفا دیدگاه خود درباره این آموزش عکاسی را با ما به اشتراک بگذارید.
نویسنده: میهنا تورکو (Mihnea Turcu)
لطفا نظرتان در مورد مطلب را در اینجا مطرح نمایید. اگر سوالی دارید، در بخش پرسش و پاسخ مطرح نمایید.