«نقد عکس» نام یکی از بخش های لنزک است. در بخش نقد عکس، که آخر هفته ها برگزار می شود، ما عکس ارسالی یکی از خوانندگان عزیزمان را منتشر می کنیم و از شما خواهش می کنیم که انتقادات سازنده خود را در مورد آن مطرح نمایید. این یک راه عالی برای یادگیری بیشتر در مورد عکاسی، مطرح کردن دیدگاه ها و نقد شدن عکس خود شماست. در ادامه از شما برای شرکت کردن در این بخش و مطرح کردن نظرتان در مورد عکس نقد شماره ۱۱۶ دعوت می کنیم.
قوانین ساده این بخش
- گاهی ما عمدا عکس هایی که بی عیب نیستند را انتخاب می کنیم، پس لطفا با انتقادات سازنده خود به دوستانتان کمک کنید
- آزادانه هر نصیحتی که می دانید مفید است را مطرح کنید – ترکیب بندی، نورپردازی، ویرایش و…
کاندید این هفته بخش نقد عکس (برای مشاهده سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید):
عکس
مشخصات عکس :
- دوربین: Canon EOS 60D
- دیافراگم: f/3.5
- سرعت شاتر: ۱/۱۶۰۰sec
- حساسیت سنسور: ISO-125
- فاصله کانونی: ۱۸mm
عکاس: آقای سامان خوش پیمان
قصد داشتید چه چیزی را به تصویر بکشید؟
این کودک شاد و بازیگوش روزی همانند ان مرد گوشه ای مینشیند و غرق در افکار و مشکلات زندگی میشود و به یاد روزهایی می افتد که شاد بوده و به دور از مشکلات زندگی.
لطفا نظر خود را در قسمت نظرات، پایین همین صفحه، مطرح نمایید. شما چگونه چنین صحنه یا عکسی را به طور متفاوتی به تصویر می کشیدید؟ تشکر فراوان از همه عزیزانی که هفته گذشته در این بخش دیدگاهشان را مطرح نمودند.
سازنده ترین نظرات در سایت به شکل برجسته ای نمایش خواهند یافت. شما هم می توانید با کلیک روی این لینک عکس خود را برای بخش نقد ارسال نمایید.
مروری بر نقد عکس هفته گذشته
یکی از دیدگاه های برجسته هفته گذشته: محسن پیرنیا: سلام به همه و پدرام صفرزاده عزیز. (گفتند یافت می نشود جسته ایم ما……) واقعیت امر اینه که در عکاسی مفهومی باتوجه به اینکه دیدگاه عکاس چی بوده و با چه طرزفکری عکس رو ثبت کرده، کمی کار نقد رو مشکل میکنه. عکسی که من دیدم یه جور حس آرزومندی و از دست دادن چیزی رو که در گذشته وجود داشته و الان نیست، القا میکنه.فضای خاکستری شهر و پشت به تصویر بودن سوژه با بادکنکی در دست، به خوبی با همدیگه سازگار شدن. واقعا جای تبریک داره. اما چند نکته هم که به نظرم میرسه فقط برای خالی نگذاشتن عریضه بگم. پدرام عزیز، راستش منم با دوستی که گفته بود فضای عکس تنگ شده موافقم. من فکر میکنم اگه زوم دوربین رو روی ۳۵ یا mm50 میگذاشتی به گویایی عکس افزوده میشد. بی تعارف بگم اگه سوژه رو بیشتر توی کادر تصویر قرار داده بودی و مثلا شانه های سوژه هم توی عکس نشون داده میشد مرکزیت بادکنک خیلی کمتر شده و بیننده با دیدن عکس بیشتر به فرد توجه میکرد. خصوصا اینکه سوژه هم پشت به تصویر ایستاده. راستش خیلی به عکسهایی که از پشت سر سوژه گرفته شده نگاه کردم و توی همه، این وجه اشتراک رو دیدم که یا سوژه به صورت تمام قد در عکس قرار داده شده و یا اگه نشسته بوده، نیم تنه اون توی کادر قرار داشته. امیدوارم عکسهای آموزنده و زیبای بیشتری از تو ببینم. پیروز و سربلند باشی.
لنزک: نقد فوق یکی از نقد های برجسته مطرح شده در هفته گذشته می باشد. ما سعی می کنیم هر هفته یکی از نقد های سازنده خوانندگان عزیزمان را در این قسمت معرفی کنیم، اما قطعا قضاوت در مورد «برجسته ترین» نقد بر عهده شما است. از این رو توصیه می کنیم شما نیز تمامی این نقد ها را مطالعه بفرمایید. برای مطالعه تمامی نقد های مطرح شده در هفته گذشته، روی عکس فوق کلیک کرده و به پایین صفحه مراجعه نمایید.
۴ فروردین ۱۳۹۵
من نظر اقای حیدری رو درباره اینکه فرد مسن تری باید میبود قبول ندارم چون اون نیمکت جای یک فرد میان سال هست و فرد پیر باید دورترمینشست و انتخاب درستی بوده ‘ ولی بت مظر دومشون که کنتراست کمتر میبود موافقم
۲۴ بهمن ۱۳۹۴
سلام
به نظر من در خصوص موضوع عکس، اگر توضیحات اولیه داده نمیشد که این عکس چه چیزی را میرساند، بیننده ممکن بود برداشت زیادی از موضوع عکس نکند. اگر پسر به دوربین نزدیک بود و شادی وی مشخصتر بود و مرد پس زمینه هم مسن تر بود شاید مناسب تر میبود.
یک نکته ای که میتوانست به زیبایی عکس و همچنین به انتقال موضوع کمک کند، تبدیل عکس به سیاه و سفید بود. در این صورت با حذف رنگ توجه بیشتر به موضوع معطوف میشد. ضمنا کنتراست زیاد عکس هم به داشتن عکس سیاه و سفید مناسب کمک میکرد.
در خصوص کادر بندی، اگر طاق اول بریده نمیشد بهتر بود. ضمنا اگر عکاس کمی به سمت راست میرفت تا ستون اول و دوم سمت راست روی هم بیفتد و منظره پشت معلوم نشود و به علاوه مرد هم بیشتر نشان داده شود بهتر بود.
ضمنا اگر عکس در ساعتی دیرتری از روز گرفته میشد کمی از مشکل نور دهی عکس و کنتراست زیاد حل میشد. به علاوه میشد در هر ساعتی از روز از فلاش برای پر کردن سایههای روی صورت پسر استفاده کرد.
از این که بیشتر روی نکات منفی تمرکز شد عذر میخواهم. ولی فرض بر این است که قصد، گرفتن عکس هنری بوده و نه عکس خبری یا snapshot.
موفق باشید
۱۸ بهمن ۱۳۹۴
دوست عزیز ahvazcity اگر شما چیزی در عکس تشخیص نمیدی دلیل بر اون نیست که عکس در بیان اون ناموفق بوده. برای نشون دادن شادی کودک چطوره لباس عروسی تنش کنیم یا مثل جوکر یه لبخند قرمز براش درست کنیم؟ یا برای نشون دادن سرزندگیش چطوره که روی دوچرخه بندری برقصه؟ مفهوم این عکس به خوبی قابل درک بود. شاید با ادبیات متفاوت برای افراد متفاوت. ولی تفکراتی که با دیدن این عکس به ذهن متبادر میشه یقینا بسیار به هم نزدیک خواهد بود. همه عکس ها اینقدر از لحاض مفهومی ساده نیستند. دوست دارم بدونم در مورد مفاهیم پیچیده در عکس ها چه استدلالی واهید داشت. لابد اون ها هم توهمات و خیال پردازی های عکاس ها هستند
۱۸ بهمن ۱۳۹۴
به گفته یک عکاس خبره برون مرزی (که الان اسمش در حضور دهنم نیست)”عکس بد نداریم” و هر عکس نشان دهنده حال و هوای آن لحظه عکاس و اشخاصی که در عکس حضور دارند است.
و اما :
همانطور که میبینیم عکس به جای خاصی فوکوس ندارد و از لحاظ معنایی یه حالت نوستالوژیک به خودش گرفته است و با نگاه اول ناخودآگاه مارا به گذشته میبرد شاید گذشته خودمان و همچنین شاید برای ایرانیان یاد آور فیلم قصه های مجید باشد.که همراه با یک حس البته خوش آیند “افسوس و دلتنگی” نسبت به گذشته است.همان دوران بی ریایی و به دور از غل و غش .که عکاس خواسته با نزدیکتر قرار دادن پسر بچه دوچرخه سوار این احساس را برساند.
عکاس می توانست مرد را یه نیمکت نزدیکتر بیاورد ولی این کار را نکرده و با دور تر قرار دادن مرد سه هدف داشته :
-یک اینکه دور بودن شخص میتواند نشانه گذر سال های زیاد و حتی تنهایی بیشتر باشد.
– دوم اینکه عکاس خواسته از عمق میدان استفاده کند.
– و سوم اینکه نگاه بیننده را بعد از انتقال حس تصویر , به آن مرد بیاندازد که در دور دست نشسته و به بیننده بگوید احساست درست است و من نیز احساس تو را دارم و به تصویر کشیدمش.
ولی اگر سا یه ها در تصویر روشن تر بودند با اینکه ممکن بود کمی از مزایای عکس (انتقال حس و حال)کم شود ,ولی جزئیات سا یه ها کمی بیشتر به چشم میخورد و از دور هم لذت بخش تر بوده وهمین معنا را می توانست به بیننده انتقال دهد.
۱۷ بهمن ۱۳۹۴
فضای تاریخی؛ پرسپکتیو؛ کادرهای تو در تو؛ خطوط تیز مورب/عمودی/افقی؛ نور شدید و سایه های غلیظ، مواردی هستند که به لحاظ بصری در عکس به شکل پررنگی نمود یافته اند؛ دیگر عناصر موجود در تصویر بدینگونه اند: تعدادی نیمکت در امتداد هم؛ بچه ی دوچرخه سوار و فرد نشسته بر نیمکت؛ و همچنین تکرار و ضرباهنگ ایجاد شده به وسیله ستونها/سایه ها که چشم بیننده را به عمق تصویر هدایت می کنند؛
تا بدینجای کار می تواند جزو نقاط قوت عکس باشد؛ اما از دیدگاهی دیگردر این عکس اگرچه بیننده تلاش دارد چهره گیرا و جذاب کودک را به نظاره بشیند و در شادی های او شریک شود ولی نور شدید و سایه های غلیظ نمایان شدن چهره ی کودک و شادی های وی را مخدوش کرده است و در ادامه خطوط تیز، مورب، متقاطع و کنتراست شدید فضایی نسبتا مشوش و مضطرب به عکس داده است که می تواند با هدف عکاس در تضاد باشد و البته فرد نشسته در انتهای کادر نیز به لحاظ سنی آنچنانکه باید درست انتخاب نشده است . . .
این عکس در چه حالت عکس بهتری می توانست باشد: ۱- بر روی نیمکت فردی سالخورده ترجیحا با عصا و … می نشست که بیانگر سن و سال زیاد فرد باشد.
۲- در صورت امکان در شرایط نوری کم کنتراست تر(نیمه ابری / غروب / …) عکاسی میشد بشرطی که سایه ها بطور کامل از بین نمی رفتند و یا در بهترین حالت عکاس این عکس را در همین شرایط منتها با فرمت Raw عکاسی کرده و بشکل دستی در فتوشاپ اندکی از کنتراست عکس( و کنتراست چهره کودک و فرد) را کاهش می داد.
ضمن خسته نباشید به عکاس گرامی؛ از دست اندرکاران سایت لنزک؛ به جهت راه اندازی چنین سایت پرمایه ای کمال تشکر را دارم؛ درود به همه ی شما عزیزان؛
۱۷ بهمن ۱۳۹۴
سلام
من فکر نمیکنم هر عکسی رو که میگیریم بتونیم یک داستان پشتش بذاریم و به دیگران بگیرم که این منظور من هست و شما هم این رو برداشت کنید!
اولا که بازیگوشی پسر بچه دیده نمیشه! شادی ش هم دیده نمیشه، غم و اندوه و تفکر مرد نشسته هم مشخص نیست!
چطور این دوتا رو به هم ربط میدین؟
لابد تکرار صندلی ها رو هم باید بعنوان تکرار یک چیز ثابت و محکم و تفکری عمیق در نظر بگیریم یا همچین چیزهایی؟؟؟
من فکر میکنم بهتره اگر یک عکس میخواد مورد نقد هنری قرار بگیره، خودش بدون در نظر گرفتن صحبت های عکاس، با بیننده حرف بزنه! و بشه مورد نقد قرارش داد
از نظر هنری، من میگم چیز خاصی توی این عکس نیست
اگه قرار نقد تکنیکی هم کنیم که باید گفت کادر تا حدودی مشکل داره. سرعت شاتر خیلی بالاس! چهره ها نویز دارن! و چیز خاصی ازشون معلوم نیست. همچنین اگه عکاس فکر میکرد که برای فیکس کردن بچه که در حال حرکت با دوچرخه ش هست باید سرعت شاتر رو زیاد کنه، باید بگم که بنظر نمیاد سرعتیش بیش از ۵۰۰ مورد نیاز بوده باشه! فکر نمیکنم سرعت حرکت دوچره ۴۰۰ کیلومتر بر ثانیه بوده باشه که نیاز باشه شاتر روی ۱۶۰۰ تنظیم بشه!!!
ارتفاع دوربین از زمین کم هست و باید بالاتر میرفت…
عکاس عزیز، لطفا از نوشته های من ناراحت دلخور نشید، قصد بنده نوشتن مطالبی هست که به درد خودم و شما و خواننده ها بخوره.
همچنین، روی نقد هم میشه نقد کرد و اگر کسی نظر مخالف من رو داره، میتونه بنویسه
ممنون میشم نوشته ها و تفکر من هم تصحیح بشه
ممنون از لنزک برای اجازه ی نشر…
۱۹ بهمن ۱۳۹۴
موافقم
۱۷ بهمن ۱۳۹۴
به لحاظ موضوع مفهوم رو بی واسطه میرسونه، عکس خوبیه، مخصوصا که الگو های تکرار شونده حس گذر عمر رو تاکید میکنه.
مفهوم دیگه ای که از عکس دوست دارم، بزرگی کودک و کوچکی مرد در تصویر است، که تضاد معنا داری ایجاد کرده است.
به لحاظ ترکیب بندی، پرسپکتیو نقطه ای جالبی داره فقط بهتر بود نزدیکترین قوس سقف، برش نمیخورد و فضای تنفس ، براش در نظر میگرفتین و زاویه دید بهتر بود از جایی انتخاب بشه که آسمون پشت سر کودک در کادر نباشه.
به نظرم رنگ ها زیادی اشباع شدن، غیر طبیعی به نظر میان.
به نظرم نقطه قوت عکس، بیشتر موضوع است تا تکنیک ها عکاسی
موفق و موید باشید