نقد عکس گمشده در زمان اثر صمد قربان زاده

مسلما این عکس یک تصادف نیست. یک صحنه پردازی دقیق است (حال چه در هنگام عکاسی و چه در مرحله فتومونتاژ که تخصص صمد قربانزاده است). عکاس بر خلاف آنچه امروزه آموزش می دهند که با دیجیتال تعداد زیادی عکس بگیرید و یکی خوب در خواهد آمد، خوب می دانسته چگونه با همین تک شات در انتقال مفهوم قدم بردارد و در دست یافتن به این مهم قبل از آنکه دکمه شاتر دوربین دیجیتال خود را فشار دهد (یا در نهایت در مرحله مونتاژ آخرین ریزه کاری ها را روی اثر نهایی اعمال کند) عکس را دیده است. شاید روزها و ماه ها یا سال ها قبل، او این صحنه را در ذهن اش عکاسی کرده و بر روی نرون های مغزش ذخیره کرده است.

«یک عکس یک تصادف نیست، یک مفهوم است. رویکرد مسلسل وار به عکاسی که در چهارچوب آن عکس های مختلفی گرفته شود به این امید که یکی از آن ها موفق باشد، برای دستیابی به نتایج جدی، مهلک است» – آنسل آدامز.

سوژه ای انسانی در دشتی که بی کرانگی اش هویداست، قبل از آنکه عکاس به ما بگوید، خود با دهانی و چهره ای ناپیدا به سخن در می آید و واژگان عکاس را در گوشمان زمزمه می کند: «گمشده در زمان».

حالا دیگر من هم گم شده ام، ما گم شده ایم، من و تویی که خیره به تصویر، حالا دیگر جزئی از عکس شده ایم. ما هم مثل او خود را در آن دشت بی کران حس می کنیم. در این جا مکان نیز گمشدگی ما، من و تو و سوژه، را فریاد می زند. هیچ المانی که مکان را برای ما غریب زدایی کند وجود ندارد. فقط آنجا، آن طرف تر از سوژه، آن درختان، با پرسپکتیو خاصشان، پیش از آنکه خیال ما را، بخاطر شباهتشان به دنیای عادی ما آدم ها، آسوده کنند بر وحشتمان می افزایند، متحیرمان می کنند و ما را هم با خودشان در امتداد ناپیدایشان گم می کنند.

اما حالت و فرم بدن سوژه، بجای آنکه حالتی فیگوراتیو را ارائه دهد و زن بودن سوژه را موکد کند او را تبدیل به واژه هایی بیانگر می کند، واژه هایی همچون تنهایی، تسلیم، گمگشتگی و واژه هایی که سرشار تسلیم اند. او دستش را روی سینه گذاشته و انگار به عقب پرتاب شده، به عقب تر، به گذشته، به زمانی که دیگر حال نیست.

رنگ ها نیز نقش خود را در این صحنه پردازی دقیق و افزایش کشش بصری عکس به خوبی بازی می کنند. کنتراست خیره کننده رنگ های قرمز و آبی، کنتراستی بین تشویش و آرامش را به نمایش گذاشته اند. اما آنچه تشویش ذهن مرا بیشتر می کند عدم درک تاثیر جنسیت سوژه است، کسی که مشخص نیست چرا و چگونه زن بودنش در این نمایش مؤثر افتاده است. او مرا به یاد دختر سرگردان فیلم سولاریس تارکوفسکی می اندازد، دختری که در دنیایی ویژه بی هیچ مشخصه ای که بتوان بر او الصاق کرد بیننده را بدنبال خود می کشاند و می برد.

«گمشده در زمان» تنها یک عکس برای دیدن نیست، دنیایی است که با دیدنش مرا به شعف نوشتن این کلمات واداشت، دنیایی که یک دنیا واژه برای خوانشش کم است.

نویسنده: علی صارمی

م

منبع

برگرفته از: ali-saremi

نظرات شما

  1. محسن پیرنیا

    ۱۶ اسفند ۱۳۹۵

    سلام به همه.
    البته عکس زیباییه، اما تفسیر این ژانر عکاسی با بیننده ارتباط زیادی داره و منتقد گرامی هم نظر شخصی خودشون رو بیان کردند. نکته بعدی که خواستم عرض کنم اینکه، براستی نباید عکس تصادف باشه اما این جمله از کسی گفته شده که خودش عکاس طبیعته و عکاسی طبیعت صد البته نباید تصادفی باشه. حال اینکه در عکاسی ورزشی و حیات وحش یا بعضی ژانرهای دیگه باید از عکاسی پیوسته، به امید بدست آوردن نتیجه خوب بهره گرفت. هرچند این صحبت بنده هم مطلق و بی شائبه نیست.
    سپاس از لنزک و سپاس از آنسل آردامز به خاطر بیان دیدگاه های بی نظیرش در نحوه ی عکاسیش.

  2. وحید عبدی

    ۱۶ اسفند ۱۳۹۵

    با سلام
    به نظرم عنوان این مطلب رو به تعریف و تمجید و احسنت و باریک الله به عکس جناب صمد قربان زاده تغییر بدید. عکاسی که این نوع عکس ها رو تو ژانر کوبیسم میگیره انتظار داره بیننده برداشت شخصی خودش رو از عکس داشته باشه، در غیر این صورت عکاس ژانر رئالیسم رو انتخاب میکرد، من اصلا هیچ نوع نقد یا نظری در مورد عکس نمیدم ولی تعریف و تمجید نابجا و بیش از حد به نوعی نابی ، ظرافت و رمزآلودگی عکس رو از بین میبره، و نکته آخر این که نقد باید بی طرفانه و در راستای تعالی عکس و عکاس باشه حتی اگر نقد از نوع توصیفی باشه باید بی طرفانه باشه… توصیه میکنم کتاب نقد عکس درآمدی بر درک تصویر اثر تری برت و کتاب مبانی و خصوصا فصل اول کتاب نگاهی به مفاهیم بنیادی عکاسی رو به عنوان منبع نقد مد نظر قرار بدید.

  3. وحید

    ۱۶ اسفند ۱۳۹۵

    بی کرانگی دشت هوایداست!!!!من که جز یه درخت چیز دیگه ای از این بی کرانگی نمیبینم به نظرم نویسنده یا قصد تبلیغ عکاس رو دارن یا دیگه خیلی تحت تاثیر قرار گرفتن.اسم گمشده در زمان برای این عکس مناسب نیست به هیچ عنوان

  4. وحید

    ۱۶ اسفند ۱۳۹۵

    این عکس الان چه ربطی به گمشده در زمان داشت؟من که همچین حسی ندارم نسبت به این عکس

    1. وحید عبدی

      ۱۷ اسفند ۱۳۹۵

      دقیقا اگه اسمش فقط گمشده بود به نظرم خیلی برازنده تر بود… ولی به قول شما هیچ المانی که نشان زمان باشه توی عکس پیدا نیست…


لطفا نظرتان در مورد مطلب را در اینجا مطرح نمایید. اگر سوالی دارید، در بخش پرسش و پاسخ مطرح نمایید.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *