از بین نقاشیهای نام آور، نقاشی مونالیزا، اثر لئوناردو داوینچی از مشهورترین نقاشیهای جهان است. چند سال پیش که به موزه لوور پاریس رفتم، جمعیتی که یکدیگر را کنار میزدند تا به این نقاشی برسند و از آن عکس بگیرند واقعا حیرت انگیز بود. با توجه به اینکه ما در زمان متفاوتی زندگی (مونالیزا در دهه ۱۵۰۰ نقاشی شده است) و از فناوریهای متفاوتی استفاده میکنیم، آیا چیزی در این تصویر مشهور وجود دارد که برای ما الهام بخش باشد؟
درسهایی از مونالیزا برای عکاسان
امروز قصد دارم برخی از جوانب مختلف مونالیزا را بررسی کرده و به چند مورد از ویژگیهای آن که فکر میکنم امروزه به عنوان عکاسان پرتره میتوانیم از آنها بهره ببریم، اشاره کنم.
ترکیب بندی
در بینش امروزی ما ترکیب بندی مونالیزا کاملا استاندارد و ساده است، ولی در زمان خودش چنین ترکیب بندی ای یک نوآوری به شمار میآمد و انقلابی را به وجود آورد که نقاشان تا قرنها از آن پیروی میکردند.
یکی از المانهای ترکیبی که عامل شهرت این اثر از لئوناردو شده ، ترکیب بندی هرمی آن است که سوژهها را به شکلی عریضتر نمایش میدهد، به این صورت که بازوها و دستهای سوژه رئوس مقابل را تشکیل دادهاند و همه چیز دست به دست هم میدهد تا چشمها به سمت بالاتنه و جایی که چشمها و لبخند مشهورش قرار دارد معطوف شود.
ما امروزه میتوانیم از این ترکیب برای خودمان استفاده کنیم. با اینکه اعتراف میکنم این بهترین راه برای گرفتن یک پرتره نیست، ولی ترکیب هرمی ارزش امتحان را دارد.
ژست
همانند ترکیب این نقاشی، ژست مونالیزا امروزه عادی به نظر میآید ولی در آن دوران که اکثر پرترهها خشک و بی حس و نیم رخ بودند این نقاشی انقلابی شگفت انگیز به شمار میآمده است.
بر خلاف نقاشیهای آن زمان، نقاشی مونالیزا به نوعی دارای آرامش بوده، او در این نقاشی به صندلی تکیه و دستهایش را به راحتی بر روی هم قرار داده است. و با اینکه کمی به یک سمت چرخیده ولی کاملا توجه بیننده را جلب میکند.
موضوع عجیب دیگر با توجه به تاریخ کشیده شدن این نقاشی این است که لئوناردو از کادر بندی معمول زمانه خودش استفاده نکرده و برخلاف ژست معمول تمام قد اکثر پرترهها از یک ژست سه چهارم استفاده کرده است. به این صورت داوینچی کادر را با سوژهاش پر کرده و نمایی صمیمانه برای انتقال مفهوم به بیننده را به تصویر کشیده است.
نکته آخر در مورد ژست این عکس، این بوده که لئوناردو چشمان مونالیزا را هم سطح با چشمان ناظر عکس قرار داده است. به این صورت وقتی به چشمان مونالیزا نگاه کنید، حسی از صمیمیت دریافت میکنید (حس نمیکنید که مونالیزا ما را از بالا مینگرد یا برعکس).
این ژست قدیمی امروزه نیز به کار میرود. به وسیله یک ژست سه چهارمی کادر خود را با سوژه پر کنید، سوژه را در حالت آرامش قرار دهید، از او بخواهید که کمی بدنش را از دوربین دور کند و مستقیما به دوربین نگاه کند. چیزی در اختیارش قرار دهید که بتواند دستانش را به آن تکیه دهد (در غیر اینصورت زشت به نظر میآید). به طور کل تمام تلاشتان را بر راحتی سوژه متمرکز کنید.
پس زمینه
نوشتههای بسیاری در مورد پس زمینه نقاشی مونالیزا وجود دارد و امروز میتوانیم به بررسی چندی از آنها بپردازیم.
یکی از ارزشمندترین موضوعات این است که عموما نقاشان معاصر سوژه و پس زمینه را به صورت شارپ و واضح و همراه جزئیات زیادی رسم میکنند، پس زمینه مونالیزا به نظر «محو» میآید، به طوری که هر چه بیشتر از سوژه دور میشود مبهمتر میشود.
این موضوع در آن دوران امری غیرطبیعی بود، این افکتی است که امروزه بسیاری از عکسان با استفاده از دیافراگم های باز تر بدست میآورند، به این صورت که یک پس زمینه مات ایجاد شده که منجر میشود توجه بیننده به سوژه جلب گردد.
با وجودی که گمانه زنیهای بسیاری در مورد پس زمینه این نقاشی وجود دارد (مناظرات بسیاری در رابطه با همخوانی دو طرف تصویر یا تخیلی/فانتزی بودن آن وجود دارد) رنگهای موجود در آن ملایم، لطیف و با دقت بسیاری انتخاب شده و همانطور که گفتم باعث میشود توجهها به مونالیزا جلب گردد.
روشهای مختلفی برای استفاده از پس زمینه یک پرتره وجود دارد. میتواند با نمایش اطراف، مفهومی از سوژه ارایه کند یا اینکه میتواند پردهای خالی و چند تصویر باشد که سوژه در مقابل آن بایستد.
اینطور که پیداست لئوناردو از هر دو آنها بهره برده است. منظره پشت مونالیزا دارای المانهایی افسانه ای و چشمگیر بوده و در عین حال توجهها را از سوژه دور نمیکند. همچنین رنگهای آن مکمل سوژه بوده، به طوری که رنگها و اشکالِ لباس سوژه را انعکاس میدهند.
درسی که از این میتوانید بگیرد این است که، کاملا به پس زمینه دقت کنید چون به شکل قابل توجهی میتواند موجب ارتقا یا نزول کیفیت پرتره شما شود.
نور
یکی از چیزهایی که من در مونالیزا خیلی دوست دارم، شکل تابش نور بر سوژه میباشد. لئوناردو از نور به شکلی استفاده کرده که توجه بیننده به سمتی که دوست دارد دیده شود جلب گردد (چهره و دستها) و قرار دادن دستها و چهره به شکلی همخوان با یکدیگر منجر شده که تعادل در عکس حفظ شود.
لئوناردو از سایه (فقدان نور) برای ایجاد عمق و بُعد در سیماهای مختلف عکس استفاده کرده است، به ویژه در نواحی اطراف گردن مونالیزا و چینهای آستین لباسش.
به چگونگی نورگیری سوژهتان توجه کنید. از آن برای جلب توجهها به بخشهای کلیدی عکستان استفاده کنید و در عین حال با به کار بردن سایه عمق و بُعد را به عکاس هایتان وارد کنید.
لباس
ما قبلا در مورد لباس و پرتره صحبت کردهایم و لئوناردو نیز از لباسهای تیره و مناسبی استفاده کرده است. تکرار میکنم این موضوع نیز با پرترههای دیگر آن دوران که لباسها روشن بودند کمی فرق داشت.
با وجود جزئیات خوب لباس (یراق دوزیهای آن بسیار زیباست و جزئیات در نظر گرفته شده در چینهای بازو عالی است) و حفظ حس عکس، همچنان چشم بیننده تنها به سمت چهره معطوف میشود.
همچنین هیچ گونه زیورآلات یا هر گونه لوازمی که توجه بیننده را از چهره مونالیزا پرت کند نیز در این نقاشی وجود ندارد. اینطور که پیداست لئوناردو قصد داشته که بیش از هر چیز دیگری سوژه بدرخشد.
لباسها المان های دیگری هستند که میتوانند توجه را از سوژه پرت کنند. این درس را از لئوناردو بگیرید و از لباسهایی استفاده کنید که مناسب سوژه بوده و مفهومی را به آنها وارد کنند ولی در عین حال توجه بیننده را به خود جلب نکنند.
کادربندی
یکی از موضوعاتی که تا پیش از امروز در مورد نقاشی مونالیزا اطلاع نداشتم این بوده که در دو طرف شانههای او اشکال گردی وجود دارد.
باور بر این است که چیزی که امروزه در دست داریم نسخه ای کوچکتر از نسخهی اصلی نقاشی است. وقتی که درحال قاب گیری دوباره آن بوده اند بخشی از عکس ازبین رفته است. آن اشکال گرد چه چیزی هستند؟
یکی از پذیرفتهترین نظریات این است که در عکس اصلی مونالیزا دو ستون در دو طرف مونالیزا وجود داشته. و او در اصل بر بالکنی و پشت به منظره آن نشسته است. شما میتوانید لبه افقی بالکن که از دو ستون امتداد یافتهاند را مشاهده کنید.
این یک نسخه بازتولید از نقاشی مونالیزا با وجود ستونها میباشد.
من مطمئن نیستم که ستونهای موجود در این نسخه بازتولید شده همانند نسخه اصلی باشد ولی اینطور به نظر میآید که لئوناردو از تکنیکی به نام کادر بندی در نقاشیاش استفاده کرده است. عملکرد این تکنیک افزایش جلب توجه بیننده به سوژه اصلی میباشد. همچنین کادر بندی قادر است که مفهومی را به پرتره وارد کند (با وجود ستونها نشستن مونالیزا بر بالکن واضحتر است.)
یاد بگیرید که با استفاده از تکنیک کادربندی توجه بینندگان عکستان را به سوژه اصلی معطوف سازید. کادرها میتوانند بخشی چشمگیر و طبیعی از محیط اطراف سوژه شما باشند. در تمامی عکسهایتان از آن استفاده نکنید ولی هر زمان که فرصت آن را پیدا کردید، برای بخشیدن بُعد به کارتان از آن بهره ببرید.
معما
این زن کیست (گفته میشود که این کالبدی زنانه از خود لئوناردو بوده یا اینکه همسر فردی بوده که این نقاشی را سفارش داده است) ؟ پس زمینه آن چیست؟ چرا او لبخند میزند؟
موضوع اسرار آمیزی در مورد سوژه (چهره ای هم دل فریبنده و هم کناره گیر) و شیوهی نقاشی عکس وجود دارد. لئوناردو تکنیکی به نام «محو کردن» را در خط محیطی (لبه های) سوژه به کار برده است که در آن دوران تکنیکی نو بوده و این موضوع نقاشی را اسرار آمیز میکند. این منجر به پرسش بر انگیزی نقاشی برای بیننده و وارد کردن او به دنیای خیال میگردد. وجود المانهایی در نقاشی که میتواند به صورتهای مختلف تفسیر شود منجر به تاثیری بصری بر ناظر میگردد.
یکی از المانهایی که عکسی را به تصویری عالی بدل میکند این است که عکس دارای داستانی قابل بیان بوده و فراتر از یک نمای ضبط شده ثابت باشد.
مونالیزا موجب می گردد که بینندگان از قوهی خیال خود استفاده کنند و از آنجایی که نیمی از داستان نقاشی ناگفته رها شده است، سالهاست که گفتمانهایی در مورد آن شکل می گیرد. این موضوعی است که قابل آموختن نبوده و با افزایش تجربهتان در عکاسی، میتوانید به آن دست پیدا کنید.
منبع
برگرفته از : Digital photography School
لطفا نظرتان در مورد مطلب را در اینجا مطرح نمایید. اگر سوالی دارید، در بخش پرسش و پاسخ مطرح نمایید.