در این آموزش، عکاس حرفه ای منظره و سفر، دیوید کلاپ توضیح می دهد که چرا عکاسان نباید پتانسیلی که دوربین های APS-C برای گرفتن عکس های عالی ارائه می دهند را نادیده بگیرند. در ادامه این مطلب لنزک با ما همراه شوید.
بسیاری از عکاسان روزهایی را که اولین دوربین های APS-C در بازار در دسترس عموم قرار گرفتند، به یاد دارند. من شخصا ورود آنها را در شروع سفر عکاسی ام به یاد می آورم، زمانی که عکاسی با فیلم کم کم رو به کاهش می رفت.
من با یک حالت سردرگمی روبروی فروشگاه دوربین محله ام ایستاده بودم و آرزوی داشتن دوربین کانن EOS 10D جدید را می کردم، اما تنها بعد از چند سال عکاسی با دوربین محبوبم که یک دوربین فیلمی EOS 5 بود، هنوز نمی توانستم از آن دست بکشم.
هر دوی این دوربین های فیلمی ۳۵ میلی متری را می شد «فول فریم» در نظر گرفت و ایده فروش و تنزل رتبه سیستم ها به یک سنسور ۲۴ میلی متری هنوز هم غیر جذاب بود.
علت آن چه بود؟ در ابتدا لنزهای واید بودند، ابزاری ضروری برای عکاسان منظره. جایگزین کردن با یک سنسور APS-C به معنای کراپ کردن فاصله کانونی ۱۷ میلی متری محبوب من به یک فاصله ۲۷ میلی متری غیر جذاب بود.
تنها راه حل این مشکل این بود که حتی از این هم عریض تر کار کنیم – ۱۰-۲۲mm EF-S در یک دوربین با سنسور کراپ در انتهای واید لنز ۱۶ میلی متر ارائه می دهد، بنابراین شما می توانستید بگویید که «این مشکل حل شده است»، اما اگر آن روز من ۱۰D 6.3 مگاپیکسلی ضعیف و کم قدرت را خریده بودم، تمام لنزهای دوست داشتنی من با فواصل کانونی خاصشان، تبدیل به فواصل کانونی ناشیانه می شدند (۲۴-۷۰ میلی متر =۳۸-۱۱۲ میلی متر، ۷۰-۲۰۰ میلی متر = ۱۱۲-۳۲۰میلی متر).
لنزک: علت این افزایش فواصل کانونی که در پاراگراف بالا می بینید، ضریب بُرش است. اگر با این عبارت آشنا نیستید، مطلب «ضریب بُرش دوربین چیست» را مطالعه نمایید. در این مطلب با ضریب برش (crop factor)، فاصله کانونی موثر و در نهایت سنسور های کراپ بیشتر آشنا خواهید شد.
بنابراین من تا سال ۲۰۰۶ که توانستم از پس خرید دوربین کانن EOS 5D فول فریم ۱۲ مگاپیکسلی که نقطه عطفی برای دوربین های دیجیتال بود برآیم، صبر کردم و لنزهایم را سالم نگه داشتم.
متعاقبا، اگر شما با علاقه به عکاسی حیات وحش، هم زمان با من از طریق یک در دیگر وارد دنیای عکاسی شده باشید، اجازه دهید بگویم که تجربه شما کاملا متفاوت بوده است.
عکاسان حیات وحش دوربین های دیجیتال و کراپ سنسور را با آغوش باز پذیرفتند. یک لنز ۵۰۰ میلی متری به یک هیولای باورنکردنی ۸۰۰ میلی متری تبدیل می شود، بنابراین اجازه دهید یک دوربین برجسته دیگر، یعنی کانن ۷D را بررسی کنیم.
این دوربینی است که همه چیز را برای عکاسان حیات وحش تغییر داد. این دوربین یک کراپ سنسور مقرون به صرفه با ضریب بُرش ۱٫۶x بود که یک رزولوشن فوق العاده ۱۸ مگاپیکسل با ۸ فریم در ثانیه ارائه می داد.
آیا این دوربینی با کیفیت عالی بود؟ خب این دوربین مشکل نویز بیش از حد در ایزوهای پایین تر داشت (حتی در ایزو ۴۰۰) و به همین دلیل است که همه به یاد می آورند که به دوستان کراپ سنسوری خود در مورد «ارتقاء به دوربین های فول فریم» توصیه می کردند، که پتانسیل کیفیت بیشتری ارائه می دادند.
بنابراین هدف این آموزش این است: دوربین های APS-C مشکل کیفیت داشتند، چراکه سنسورهای ۲۴ میلی متری آنها همراه با تعداد بسیار زیادی پیکسل بسته بندی شده بود، درحالیکه طراحی سنسور هنوز در حال توسعه بود. مدت زیادی از آن روزها گذشته است و پیام من به شما ساده است – کیفیت وجود دارد و یک دوربین کراپ سنسور ابزار بسیار مفیدی در بین تجهیزات عکاسی شماست.
چرا به دوربین کراپ سنسور نیاز دارید
یک پتانسیل باورنکردنی در عکاسی با دوربین های کراپ سنسور در کنار دوربین ها و لنزهای فول فریم وجود دارد. این چیزی است که بسیاری از ما نادیده می گیریم، به خصوص در دنیای عکاسی از چشم انداز ها و مناظر. در اینجا به شما می گوییم که چرا فرمت APS-C ارزش وقت شما را دارد:
عمق میدان
ضریب بُرش ۱٫۶x به این معنی است که یک لنز با ترکیب بندی معادل بر روی یک دوربین فول فریم، به یک فاصله کانونی بسیار واید تر (عریض تر) بر روی یک APS-C نیاز خواهد داشت. اجازه دهید به مقایسه لنز واید من برگردیم – یک فاصله کانونی ۲۸ میلی متر بر روی یک دوربین فول فریم، ترکیب بندی یکسانی با یک فاصله کانونی ۱۷ میلی متر بر روی یک APS-C دارد.
استفاده از یک لنز ۱۷ میلی متری به این معنی است که عمق میدان به مراتب بیشتری خواهید داشت، بنابراین حتی اگر تصویر یکسان به نظر برسد، تفاوت بسیار زیادی در عمق میدان وجود دارد. دیافراگم f11 در ۱۷ میلی متر، افزایش DOF بسیار زیادی نسبت به f11 در ۲۸ میلی متر دارد.
به این تصویر فانوس دریایی نگاه کنید – این عکس بر روی یک دوربین کانن EOS M3 با استفاده از یک لنز ۱۱-۲۲ میلی متری در ۱۱ میلی متر گرفته شده است. عمق میدان موجود در ۱۱ میلی متر آنقدر زیاد است که من می توانستم در دیافراگم f/8 از تنها چند قدم جلوی لنز تا تقریبا ۷۰ متر به سمت بالا از فضای داخلی عکس بگیرم!
تنها راه به دست آوردن این تصویر در فوکوس با یک دوربین فول فریم، عکاسی در ۱۷ میلی متر f/22 بود، یک مزیت بزرگ به دلایل زیر:
۱- نور بسیار بیشتری در f/8 وجود دارد، بنابراین سرعت شاترهای من به مراتب سریعتر هستند.
۲- در نتیجه من می توانم دوربین را در دست بگیرم – سرعت شاترهای دوربین های فول فریم به طور قابل توجهی افت پیدا می کند و یک سه پایه ضروری خواهد بود.
۳- در f/22 دوربین فول فریم با پراش نور (diffraction) رو به رو می شود، که باعث از دست رفتن کنتراست و وضوح (شارپنس) می شود.
از آنجا که بردن سه پایه در این ساختمان به دلیل راه پله های تنگ مجاز نبود، بنابراین اتفاق آراء برتری دوربین APS-C نسبت به دوربین فول فریم است.
این یک مثال مشابه دیگر است – EOS M3 به یک فاصله کانونی ۱۱۰ میلی متر در f/11 نیاز داشت تا عکس این گل های آفتابگردان از جلو تا عقب شارپ شود. همین ترکیب بندی بر روی یک دوربین فول فریم به ۱۷۶ میلی متر نیاز دارد و حتی در f/22 هم غیرممکن بود بتوان شارپنس یا وضوح جلو تا عقب به دست آورد. یک پیروزی دیگر برای APS-C، این بار با یک لنز بلند.
بدون از دست دادن کیفیت – عملکرد ایزوی بهتر
دوربین های نویزدار در ایزوهای پایین تر به معنی مشکلات بزرگ برای کراپ سنسورها بود. بدون وارد شدن به جزئیات تکنولوژی، پیکسل پیچ (pixel pitch) یک دوربین فول فریم تقریبا ۱۰ میکرون است، درحالیکه یک کراپ سنسور حدود ۴ میکرون است. این امر قبلا باعث ایجاد نویز بیش از حد در ایزوهای پایین می شد، اما در حال حاضر کیفیت بسیاری از کراپ سنسورهای مدرن آنقدر بهبود یافته است که حد ایزو به طور قابل توجهی از روزهای ایزو ۴۰۰ دوربین کانن EOS 7D به ایزو ۱۶۰۰ افزایش یافته است، حتی در دوربین های سطح مبتدی.
حتی مگاپیکسل بیشتر
اکثر سنسورهای APS-C دارند به ۲۰ مگاپیکسل می رسند، برخی از آنها از این هم فراتر می روند. دوربین کانن EOS M3 که من در این مقاله به آن اشاره کردم ۲۴ مگاپیکسل است، که تعداد پیکسل های آن بیشتر از تمام DSLR های من است. سنسور هیجان انگیز یعنی اینکه من دارم با کیفیت DSLR عکس می گیرم، اما بدون هیچ افت کیفیتی. واقعا اوقات هیجان انگیزی است.
اندازه و وزن دوربین
بسیاری از دوربین های APS-C فوق العاده سبک هستند. دوربین های سطح مبتدی مانند کانن EOS 1200D در مقایسه کوچک هستند اما تصاویر فوق العاده ۱۸ مگاپیکسلی ایجاد می کنند. یک بار دیگر به دوربین M3 برگردیم، وزن کل سیستم لنزها، در محدوده ۱۱-۲۰۰ میلی متر (که معادل ۱۸-۳۲۰ میلی متر در دوربین های فول فریم است) تنها ۱٫۲ کیلوگرم است! این دوربین یک آداپتور نیز دارد که می توانید از آن برای اتصال به هر لنز دوربین فول فریم استفاده کنید. مزایای آن را می بینید؟
پتانسیل عکاسی دوربین در دست
نکته آخر در دست نگه داشتن دوربینتان است (عکاسی بدون سه پایه). آیا تا به حال چیزی در مورد قانون «فاصله کانونی/۱» شنیده اید؟ هنگام عکاسی دوربین در دست، سرعت شاتر شما باید فاصله کانونی/۱ یا سریع تر باشد تا از ثبت لرزش دوربین و مات شدن عکس ها جلوگیری شود.
بنابراین اگر ما دوربین کراپ سنسور ۱۷ میلی متری را با دوربین فول فریم ۲۸ میلی متری مقایسه کنیم، سرعت شاتر مورد نیاز برای این که ترکیب بندی در هر دو دوربین یکسان شود به ترتیب ۱/۱۷ و ۱/۲۸ ثانیه است.
این بدین معنی است که APS-C را می توان در سرعت شاترهای بسیار آهسته تر در دست نگه داشت، تقریبا دو برابر آهسته تر! اگر شما تثبیت کننده تصویر را به این معادله اضافه کنید، دوربین APS-C را می توان در سرعت شاترهایی که به ۱/۴ ثانیه می رسند، بدون از دست دادن وضوح در دست نگه داشت. رکورد شخصی من ۱/۲ ثانیه است، که با معادل آن در یک دوربین فول فریم غیرممکن است.
من با این عکس، که گرفتن آن با یک دوربین فول فریم غیرممکن بود، شما را ترک می کنم. این عکس به یک فاصله کانونی بیش از ۴۰۰ میلی متر، یا دقیق تر بگوییم در حدود ۴۸۰ میلی متر نیاز داشت. من از M3 متصل به یک لنز ۷۰-۳۰۰ میلی متر در ۳۰۰ میلی متر استفاده کردم. بدون این دوربین ۲۴ مگاپیکسل من مجبور به استفاده از یک دوربین ۲۰ مگاپیکسل ۶D میشدم، که موجب از دست دادن رزولوشن شده و اصلا قادر به کادربندی تصویر نبودم.
من با تجربیاتی که به عنوان یک عکاس منظره و سفر دارم، در حال حاضر در شگفتم که چه عکس هایی را بدون استفاده از قابلیت همه کاره بودن سنسور APS-C در کیف دوربینم از دست داده ام. از همه اینها گذشته، دوربین کراپ سنسور سطح ابتدایی اصلا شبیه یک دوربین مبتدی نیست.
اکنون کیفیت بسیار بهبود یافته است، و دیگر دلیلی وجود ندارد که یک دوربین کراپ سنسور را نیز در بین دوربین های خود جای ندهید. آن را یک وسیله پشتیبان در نظر نگیرید؛ این دوربین به اندازه یک دوربین فول فریم ضروری است و می تواند خلاقیت و کیفیت تصاویر شما را بیش از پیش بهبود بخشد.
منبع
برگرفته از: Digital Camera World
۳ مهر ۱۳۹۵
سلام
وقت بخیر سوالی که داشتم اینه که مگر یکی از مولفه های تاثیر گذار در عمق میدان علاوه بر موارد فوق فاصله کانونی لنز نیست ؟ تا اونجایی که من می دونم جند عامل بر روی عمق میدان تاثیر بسزایی دارند :
۱- فاصله کانونی
۲- دیافراگم
۳- فاصله سوژه تا دوربین
۴- سایز سنسور
معمولا مسئله عمق میدان در فواصل کانونی بالای ۵۰ میلیمتر و سوژهای نزدیک تر از دو سه متر بوجود می آید
ضمنا مسئله نویز بیشتر در کراپ سنسور ها هم خود مسئله دیگری است که گریبان گیر دارندگان آنان شده است
نرم افزار های مخصوص اندروید وجود داره که با مولفه های فوق قادر به محاسبه دقیق عمق میدان می باشد .
در نهایت از مقاله بسیار مفیدتون و سایت لنزک کمال تشکر رو دارم
سایتی که بی هیچ چشم داشتی علم عکاسی را در ایران از حالت انحصار خارج کرده و کمک شایانی به گسترش این هنر نموده .
۱۳ اسفند ۱۳۹۴
با سلام مقاله جالبی بود به شخصه استفاده کردم ، ممنون
۱۴ اسفند ۱۳۹۴
درود فراوان
سپاس از اینکه دیدگاه ارزشمندتان را با ما به اشتراک می گذارید.
همیشه موفق باشید
۱۳ اسفند ۱۳۹۴
با سلام خدمت تمام لنزکی های عزیز
بادرنظرگرفتن قانون هایپرفوکال واینکه برای دستیابی به عدد عمق میدان درسنسورهای aps-c بایدضریب کراپ رادرفاصله کانونی درنظرگرفت عمق میدان یک لنز ۱۱mmوf8 دریک دوربین باسنسور aps-c بربر است بالنزی با فاصله کانونی۲۴ و f8
دریک دوربین فول فریم ودوست عزیزمان درموردعکس فانوس دریایی وکلا این مقاله کم لطفی زیادی کرده است