عکاسی منظره زندگی مرا متحول کرد. نه تنها نحوه نگرش من به دنیای فیزیکی را کاملا تغییر داد (آن را بهتر کرد)، بلکه نحوه تجربه و ارتباط من با آن را نیز عمیقا دگرگون کرد. می دانم که اینها کلمات بزرگی هستند. و بسیار جدی و عمدی از آنها استفاده می کنم.
نکته: عبارت «عکاسی منظره»، که در این مقاله استفاده شده است، دربرگیرنده ژانرهای متعددی از عکاسی است که شامل عکاسی شهری، سفر، و معماری می باشد.
اینطور نیست که من قبل از عکاسی در زندگی ام قدردان سفر یا طبیعت نبودم – بودم. اما واقعا آن را درک نمی کردم. من یک صحنه زیبا را می دیدم، از این تجربه لذت می بردم و… می رفتم.
Il altro regalo
من درست زمانی بچه دار شدم که عکاسی دیجیتال به طور جدی آغاز شد. نوآوری ها در کیفیت سنسور، ذخیره سازی، و اشتراک گذاری آنلاین شروع به تغییر روش استفاده مردم از دوربین ها کرد. من احساس می کردم که باید هر لحظه را ثبت کنم و با خوشحالی کارت حافظه ام را پر کرده، آن را روی کامپیوترم خالی می کردم، و این کار را دوباره و دوباره انجام می دادم.
من زیاد به ترکیب بندی یا فوکوس یا نوردهی فکر نمی کردم. سپس یک روز دوربین کامپکتم را در پارک جا گذاشتم. همسرم پیشنهاد داد که یک دوربین بهتر بخریم – من با خوشحالی پذیرفتم. من یک دوربین DX سطح مبتدی با یک لنز پرایم ۳۵mm انتخاب کردم و اینجا بود که تحول بزرگ آغاز شد.
Ancora qui
من شروع به مرور وبلاگ ها و وب سایت های عکاسی کردم. و کم کم تصاویری را کشف کردم – از کوه ها و رودخانه ها و سواحل و جنگل ها و دریاچه ها و شهرها – که مرا در حیرت فرو می بردند و سرگیجه می گرفتم: این مکان ها چه بودند؟ چه کسانی این عکس های حیرت آور را گرفته بودند و چطور این کار را کرده بودند؟
Matera!
برخی از آنها جاهایی بودند که من قبلا رفته بودم. چرا آن موقع مثل الآن مرا تحت تاثیر قرار نداده بودند؟ ناگهان آتشی در وجودم افروخته شد – یک حس فوریت. تا دوباره از مکان هایی که قبلا در آنجا بودم بازدید کنم و همچنین مکان هایی که قبلا هرگز آرزوی دیدنشان را نداشتم را کشف کنم. نه تنها این، بلکه می خواستم از این مکان ها عکس هم بگیرم، تصاویری مانند آنهایی که دیده بودم و مرا طلسم کرده بودند.
Civita antica I
اولین چیزی که در مورد عکاسی منظره مرا شگفت زده کرد این بود که چگونه عمل ساده متوقف کردن زمان و مکان برای یک لحظه منحصر به فرد و خلاصه کردن آن به دو بُعد می توانست چیزی با ارزش هنری عمیق ایجاد کند.
Due mondi I
سپس، مفهوم ترکیب بندی و پرسپکتیو را کشف کردم؛ که هر صحنه از المان های خاصی تشکیل شده و فقط مجموعه بسیار محدودی از زوایا و نماها آن المان ها را به گونه ای ترکیب می کنند که هارمونی و تقارن را به حداکثر می رساند، به طوری که نتیجه برای چشمان ما خوشایند باشد. و این که تنها تعداد انگشت شماری از افراد در میان ما استعدادی دارند که به آنها اجازه می دهد به طور مداوم این تعادل را پیدا کنند.
Posto pazzo
Podere I
من از رقص نور و سایه آگاه شدم…
Vita Italiana
… و طلوع و غروب خورشید.
Rocca
Casa del macellaio
من مسیرها و خطوط هدایتگر را کشف کردم، و این که عکاسان چطور می توانند از المان ها در صحنه برای هدایت نگاه بیننده در هنگام بررسی آن استفاده کنند تا توجه او را به قسمت های خاصی جلب کنند.
Sono arrivato
Villa girasoli
و هنگامی که از این چیزها آگاه شدم، دیگر هرگز نتوانستم دنیا را مثل قبل ببینم.
دیدن یک منظره زیبا کجا و دیدن آن در اولین نور، هنگامی که خورشید سر از افق در می آورد کجا!
Questo. è. Roma
یا هنگامی که اشعه های خورشید در آسمان می درخشند.
Foro di Cesari
آن لحظه جادویی که چراغ ها شروع به روشن شدن می کنند.
Serata senese III
در لحظاتی مانند این، که در آن آخرین نور یک صحنه تاثیرگذار را در برمی گیرد و آن را فراموش نشدنی می کند.
Civita antica I
قبل از عکاسی، در زندگی ام اگر به طور تصادفی با یک غروب زیبا روبرو می شدم، برای من یک امتیاز محسوب می شد. اکنون خودم رنگ و درام را در آسمان ها دنبال می کنم. من می توانم به سرعت به شکل و کیفیت ابرها در آسمان نگاه کنم و پیش بینی خوبی در مورد این که طلوع یا غروب خورشید چقدر جالب خواهد بود، بکنم.
Vicino al praco
Arco di Constantio
گفتم «طلوع خورشید»؟ از آنجا که زود بیدار شدن برای من یک چالش مادام العمر بوده است، خیلی کمتر برای کاوش و عکس گرفتن در صبح زود آماده می شدم. و هنوز هم همینطور است، اما گاهی این کار را انجام می دهم. و هر وقت که این کار را می کنم، به یاد می آورم که واقعا هیچ راه بهتری برای شروع روز وجود ندارد.
E qui
Va bene
پیش از این هرگز متوجه نشده بودم که راحت ترین نما لزوما بهترین نما نیست و این که چیزهای ساده مثل پایین آمدن یا ارتفاع گرفتن یا پیدا کردن اشیائی که صحنه را کادربندی می کنند، واقعا می تواند به همه چیز جان ببخشد.
Strade Romane
Podere II
Finale
من کم کم متوجه انعکاس ها شدم…
Piazza Grande
… و بافت ها…
… و پیش زمینه ها.
کم کم نقاشی هایی را دیدم که در واقعیت جاسازی شده بودند.
Senza tempo
من دیگر حتی نمی توانم با آرامش رانندگی کنم. اگر مسافر باشم و یک دوربین همراهم باشد، نمی توانم در مقابل گرفتن چند عکس، هر زمان که دید واضحی دارم، مقاومت کنم.
La costa
Tiber
در آخر، این فقط تجربه من نیست – من عکاسان زیادی را دیده ام که تحول و دگرگونی تقریبا یکسانی را توصیف کرده اند.
و این قدرت عکاسی منظره است. نظر شما چیست؟
A roma
نویسنده: طلحه نجیب (Talha Najeeb)
لطفا نظرتان در مورد مطلب را در اینجا مطرح نمایید. اگر سوالی دارید، در بخش پرسش و پاسخ مطرح نمایید.