عکاسی رنگی یا سیاه و سفید، مسئله این است. عکاسی دیجیتال، تبدیل عکس های رنگی به سیاه و سفید را بسیار آسان کرده است. بنابراین مسئولیت این تصمیم گیری، عکاسی سیاه و سفید یا رنگی، بر عهده عکاس است. گاهی این انتخاب می تواند دشوار باشد. از این رو ما در این مطلب لنزک قصد داریم بگوییم که چه موقع عکس های رنگی و چه موقع عکس های سیاه و سفید بهتر جواب می دهند.
در سال ۱۸۸۶، فیزیکدان و مخترع گابریل لیپمن (Gabriel Lippmann) اولین عکس رنگی را بدون کمک از هیچ گونه ماده رنگی یا رنگ کردن ایجاد کرد. در سال ۱۹۰۶، لیپمن روند کار خود را همراه با تصاویر رنگی از یک طوطی، یک کاسه پرتقال، یک دسته پرچم، و یک پنجره شیشه ای رنگ آمیزی شده به نمایش گذاشت. او با این کشف، جایزه نوبل فیزیک را به دست آورد.
اما لیپمن در آزمایشات خود ایده دیگری در سر داشت. انتخاب سوژه هایی برای عکس هایش که نه تنها ذاتا رنگی هستند، بلکه در مغز انسان به شدت با رنگ همراه اند. شاید لیپمن بدون این که خودش متوجه شود، یکی از اولین عکاسانی بود که خطی بین عکاسی رنگی و سیاه و سفید کشید.
امروزه، عکاسی دیجیتال هم نعمت و هم مسئولیت انتخاب بین حالت رنگی و سیاه و سفید در پس پردازش را به ما اعطا کرده است. تصمیم گیری برای انتخاب بین این دو اغلب می تواند فرآیند پر دردسری باشد. اگرچه تصمیم گیری آگاهانه بین یک تصویر رنگی و یک تصویر سیاه و سفید مهارتی است که نیازمند تمرین و آزمون و خطاست، در نهایت انتخاب به شخص خود شما بستگی دارد.
با این حال، چند نکته وجود دارد که اگر بین این دو گزینه گیر کردید می توانید در نظر داشته باشید. در ادامه این مطلب لنزک با ما همراه شوید تا شش نکته مهم برای تصمیم گیری در مورد این که عکس رنگی بگیرید یا سیاه و سفید مطرح کنیم.
روابط رنگ ها
اولین چیزی که هنگام انتخاب بین عکس رنگی یا سیاه و سفید باید در نظر بگیرید، در واقع خود رنگ است! از خودتان بپرسید؛ چه چیزی است که شما را به سمت یک تصویر می کشد؟ اگر متوجه شدید که رابطه بین رنگ های متمایز در تصویر شما مهم هست، رنگ بهترین گزینه شماست. عکس های رنگی همیشه به طور موفقیت آمیز به سیاه و سفید تبدیل نمی شوند. تصویری با رنگ های متضاد مانند قرمز و سبز اغلب وقتی به سیاه و سفید تبدیل می شود، تُن های آن مشابه به نظر می رسند، و تصویری کمتر گیرا و تیره ایجاد می کند.
بیشتر بخوانید: دنیای ما یک دنیای سیاه و سفید نیست، چگونه تصاویر را به صورت تک رنگ تجسم کنیم
احساس
درست همانطور که هنرمندان قرن ها از رنگ در نقاشی استفاده کرده اند تا احساس را نشان دهند، رنگ ها در عکس نیز می توانند فضای احساسی یک تصویر را شکل دهند. رنگ پیام آور قدرتمندی است که می تواند احساسات بیننده را تحت تاثیر قرار داده، بین ایده ها ارتباط برقرار کرده، و چشم ها را به طرف یک تصویر هدایت کند.
در حالیکه تصاویر سیاه و سفید به دلیل ارتباط آن با عکاسی مستند به طور کلی یک حس نفسانیت یا جدیت را در بیننده ایجاد می کنند، رنگ بسته به رنگ بندی، می تواند بر یک احساس شادی یا غم تاکید کند. درست همانطور که ما رنگ های گرم مثل قرمز و نارنجی را به راحتی و گرما ربط می دهیم، به همین شکل رنگ های موجود در یک عکس را هم به هم ارتباط داده، و یک سرنخ در مورد تصویر به بیننده می دهیم و یک تجربه همه جانبه ایجاد می کنیم.
تُن یا تعادل رنگی یک عکس می تواند به زمانی از روز یا فصل اشاره کند که یک احساس یا تجربه خاص را در تصویر انتقال می دهد. به نظر می رسد که زمان در عکس های سیاه و سفید کمتر از تصاویر رنگی محسوس است، چون آنها بدون رنگ بندی (color schemes) مربوط به نوع خاصی از فیلم، فرآیند، یا روندی در پردازش دیجیتال هستند. اغلب تشخیص زمان عکس های خبری سیاه و سفید با یک نگاه گذرا سخت است، بنابراین سوژه با زمان حاضر مرتبط می ماند.
می بینید که چطور نسخه رنگی، احساس کاملا متفاوتی دارد؟
توجه
ما رنگ را همه جا در اطراف خود در بازاریابی، معماری، و چاپ می بینیم. از رنگ برای جلب توجه بیننده و کشیدن آنها به سمت عکس استفاده می شود. اما حفظ تعادل در این کار خوب است و اگر در استفاده از آن زیاده روی شود، اغلب می تواند باعث پیچیده شدن تصویر شود. به دنبال یک رنگ غالب یا ترکیب رنگ در کار خود باشید. بصری ترین تاثیر اغلب یا با ایزوله کردن یک رنگ خاص یا با داشتن دو رنگ مکمل در تصویر ایجاد می شود. رنگ های مکملی مانند آبی و زرد، یا سبز و سرخابی وقتی به چشم انسان می رسند یکدیگر را کامل می کنند و یک حس جنبش (حرکت) و عمل ایجاد می کنند.
لنزک: بسیاری از هنرمندان هنوز برای از یافتن رنگهای مکمل از چرخهٔ قدیمی رنگهای گوته بهره میگیرند – سرخ و سبز، آبی و نارنجی، زرد و بنفش (ویکی پدیا).
اگر تصویر شما این ترکیبات را دارد، ممکن است بهتر باشد به صورت رنگی عکس بگیرید و به جای تبدیل عکس به سیاه و سفید، وقت خود را صرف تاکید بر مولفه های رنگی تصویر کنید. فقدان رنگ به جای ترکیبات رنگی چشم نواز، بر نور و سایه ها تاکید می کند.
زمان مشاهده
بسیاری از عکاسان تصاویر سیاه و سفید را به دلیل گرایش به دور کردن سوژه از واقعیت ترجیح می دهند. در عکاسی مستند، برعکس آن نیز درست است چون انسان جهان را به صورت رنگی می بیند، و یک تفسیر از جهان به صورت تک رنگ به ما وقفه ای برای بررسی کردن می دهد. در هر دو مورد، حذف رنگ از یک تصویر به بیننده کمک می کند تا بر آنچه که در یک تصویر اتفاق می افتد تمرکز کند. با توجه به عدم وجود نشانه هایی که ما به طور طبیعی در تصاویر رنگی به دنبال آنها می گردیم، بیننده تمایل دارد به یک عکس از نزدیک تر نگاه کند تا آنچه را که در تصویر اتفاق می افتد «بخواند». زمان مشاهده کندتر به این معنی است که تصویر زمان بیشتری با بیننده ارتباط برقرار می کند، احساسات را به میزان بیشتری انتقال می دهد، و شاید حتی بعد از این که بیننده دست از نگاه کردن فیزیکی به عکس برداشت نیز در ذهن او می ماند.
محتوا
به بیان ساده، تصاویر سیاه و سفید تاکیدی بر نور، شکل، یا بافت ایجاد می کنند. اگر محتوای عکس مهم تر از رنگ سوژه است، یا شما احساس می کنید که رنگ در یک عکس تنها حواس بیننده را از پیامی که می خواهید تصویر انتقال دهد پرت می کند – آن وقت عکاسی در حالت سیاه و سفید احتمالا انتخاب خوبی است.
در عکاسی سیاه و سفید، تمرکز از رنگ ها به تُن ها تغییر می کند. بنابراین در یک تصویر سیاه و سفید، سوژه هایی مثل دود، سایه ها، تغییرات ظریف و نامحسوس در نور و گرد و غبار واضح تر می شوند. به دلیل ارتباط ما با این سوژه ها و ظاهر ماورایی آنها، حس درام می تواند در یک تصویر سیاه و سفید آشکارتر از یک تصویر رنگی شود.
سادگی
اغلب یک عکس رنگی اگر بیش از حد رنگ داشته باشد، خیلی شلوغ یا پیچیده به نظر می رسد. گاهی اوقات تبدیل تصویر به سیاه و سفید راهی برای جدا کردن آن تُن ها به تصویری است که برای چشم ها ساده تر است. تصاویری که محدوده تُن های (tonal range) وسیعی دارند، معمولا به عنوان عکس های سیاه و سفید خوب عمل می کنند. همچنین اینطور هم می توان گفت که اغلب تصاویر سیاه و سفید، وقتی طیف مشخصی از سیاهترین سیاه تا سفیدترین سفید، و انواع تن های خاکستری در بین آنها وجود داشته باشد، بهتر عمل می کنند.
لنزک: وقتی رنگ را از تصویر حذف کنیم، عکاسی سیاه و سفید، فقط تُن ها (tones) باقی می مانند. محدوده ای از سفید ترین سفید تا سیاه ترین سیاه و درجه هایی با روشنایی مختلف بین آن ها.
محدوده تُن ها(tonal range) . تصویر فوق برای درک عمیق تر شما از مفهوم تن (tone) آورده شده است.
چند توصیه
مراقب اصلاح سریع عکس باشید! عکاسان کم تجربه گاهی اوقات به دام تبدیل یک تصویر زیر متوسط به سیاه و سفید می افتند تا به قول معروف «آن را نجات دهند». عکس هایی که خارج از فوکوس یا تار باشند، یا به طور ضعیف نورپردازی شده باشند، ممکن است با تبدیل به سیاه و سفید نجات پیدا کنند و ممکن هم هست نکنند. اما وقتی در یک مجموعه از تصاویر که عمدتا رنگی هستند ارائه شوند، به طرز مشکوکی واضح و مشخص به نظر می رسند.
مشکل تکیه کردن بر سیاه و سفید به عنوان عصای زیر بغل این است که شما آنچه را که در وهله اول اشتباه انجام دادید، بررسی نمی کنید. در حالیکه تبدیل به سیاه و سفید ممکن است یک عکس را نجات دهد یا ندهد، تکیه کردن بر تبدیل تصاویر به شما کمک نخواهد کرد که شیوه تکنیکی خود را توسعه دهید.
عکاسی دیجیتال شگفت انگیز است، چون در آن ما گزینه عکاسی به صورت رنگی و تبدیل کردن به سیاه و سفید در پس پردازش را داریم. با فیلم، این کار حداقل بسیار دشوار و حداکثر غیر ممکن بود. اگر در مورد یک تصویر مطمئن نیستید، در فتوشاپ با آن بازی کنید! برخی ابزارها در فتوشاپ مانند تنظیمات از پیش ایجاد شده برای تبدیل سیاه و سفید طراحی شده اند تا مجموعه خوبی از تغییرات را به شما بدهند تا با آن آزمایش کنید. اگر یک تصویر شلوغ و بیش از حد اشباع شده به نظر می رسد، اما شما یک تبدیل سیاه و سفید کامل نمی خواهید، اشباع تصویر را با لایه تنظیماتی Vibrance یا ابزار Curves که در پنل Adjustment Layers است، کم کنید.
نتیجه گیری
آزمایش کردن با عکس های رنگی و سیاه و سفید جالب است، اما مهم نیست شما کدام گزینه را انتخاب می کنید، مطمئن باشید که می دانید چرا آن رنگ بندی خاص را انتخاب می کنید و مطمئن شوید که انتخاب شما در مجموع به کیفیت تصویر می افزاید (به جای اینکه از آن بکاهد!)
نویسنده: مگان کندی (Megan Kennedy)
منبع
برگرفته از: digital-photography-school
۲ آذر ۱۳۹۵
ممنون از مطالب مفیدتون