۲۰ تکنیک ترکیب بندی در عکاسی که عکس های شما را بهتر می کنند

وقتی بحث سر این است که چگونه باید عکس هایتان را ترکیب بندی کنید، هیچ قانونی وجود ندارد که قابل شکستن نباشد. گذشته از این، به جز مدیر مدرسه قدیمی شما چه کسی قوانین را دوست دارد؟ با این وجود می توانید از چند راهنمایی برای بهتر شدن ترکیب بندی عکس هایتان استفاده کنید. در این مطلب لنزک، بیست مورد از این راهنمایی ها به همراه مثال هایی برای هر کدام خواهید خواند. با پایه ای ترین تکنیک های ترکیب بندی در عکاسی شروع می کنیم و با پیشرفته ترین تکنیک های ترکیب بندی لیست را به اتمام خواهیم رساند. این مطلب یکی از بهترین آموزش های ترکیب بندی عکاسی لنزک است، از این رو مطالعه اش را به همه لنزکی های عزیز توصیه می کنیم.

اول از همه، باید تعریف کنیم منظور از «ترکیب بندی – composition» چیست. ترکیب بندی در عکاسی به شیوه ای که عناصر گوناگون یک صحنه، داخل کادر عکس قرار می گیرند، اطلاق می شود. همانطور که قبلا گفتم، اینها قوانین سفت و سختی نیستند، بلکه یک سری توصیه و راهنمایی هستند. گفته می شود بیشتر این راهکارها هزاران سال است در هنر استفاده می شوند و در بدست آوردن ترکیب بندی های جذاب تر واقعاً کمک دهنده هستند. من در مورد خودم فهمیده ام که هنگام عکاسی یک یا چند تا از این راهکار ها را در پس ذهنم دارم.

نکات و تکنیک های مطرح شده در این آموزش ترکیب بندی لنزک به هم زنجیره وار مرتبط می باشند، بنابراین مطالعه مطلب را از ابتدا تا انتها به شما عزیزان توصیه می کنیم.

با شناخته شده ترین تکنیک ترکیب بندی شروع می کنیم: قانون یک سوم.

۱

قانون یک سوم

خب، من همین حالا گفتم که وقتی موضوع ترکیب بندی مطرح می شود هیچ «قانون» انعطاف ناپذیر و خشکی وجود ندارد، ولی بلافاصله اولین چیزی که نوشتم «قانون» یک سوم بود. در دفاع از خودم باید بگویم من نقشی در این نام گذاری ندارم. قانون یک سوم (rule of thirds) بسیار ساده است. کادر را به ۹ مستطیل مساوی، با ۳ خط عرضی و ۳ خط طولی، همانطور که در شکل زیر نشان داده شده، تقسیم کنید. بسیاری از سازندگان دوربین عکاسی قابلیت نمایش این شبکه (grid) را در حالت نمای زنده (live view) دوربین قرار داده اند. دفترچه راهنمای دوربین خود را چک کنید تا ببینید چطور می توانید این قابلیت را فعال کنید.

ایده این است که اِلِمان های مهم صحنه در طول یک یا چند خط یا جایی که خطوط همدیگر را قطع می کنند، قرار گیرند. همه ی ما به طور طبیعی تمایل داریم سوژه اصلی را وسط کادر قرار دهیم. قرار دادن آن دور از مرکز با استفاده از قانون یک سوم منجر به داشتن ترکیب بندی جذاب تری می شود.

در این عکس خط افق را تقریبا در امتداد خط یک سوم پایینی کادر و بزرگترین و نزدیک ترین درخت ها را در طول خط سمت راست قرار دادم. قطعاً اگر درخت های بلندتر را در وسط کادر قرار می دادم، عکس دیگر یک چنین تأثیری نداشت.

در این عکس ازمیدان Old Town واقع در شهر پراگ، خط افق را به موازات یک سوم بالایی کادر قرار دادم. بیشتر ساختمان ها در یک سوم میانی قرار دارند و خود میدان یک سوم پایینی را پوشش می دهد. منارهای مخروطی کلیسا نزدیک خط عمودی سمت راست کادر قرار دارند.

بیشتر بیاموزید: آموزش قانون یک سوم برای بهبود عکاسی شما

۲

ترکیب بندی مرکزی و تقارن

حالا که به شما گفته ام سوژه اصلی را در وسط کادر قرار ندهید، می خواهم به شما بگویم دقیقاً عکس این کار را بکنید! بعضی مواقع اگر سوژه را در وسط کادر قرار دهید خیلی خوب جواب می دهد. صحنه های متقارن گزینه مناسبی برای ترکیب بندی مرکزی هستند و در ضمن در کادر های مربعی خیلی خوب به نظر می رسند.

این عکس از پل Ha’penny در شهر زادگاه من، Dublin (پایتخت ایرلند)، کاندید فوق العاده ای برای ترکیب بندی مرکزی بود. سازه ها و جاده ها اغلب سوژه های خیلی خوبی برای این جور ترکیب بندی هستند.

صحنه هایی که دارای بازتاب هستند، فرصت مناسبی برای استفاده از تقارن درترکیب بندی فراهم می کنند. در این عکس، من از ترکیب قانون یک سوم و تقارن برای ترکیب بندی صحنه استفاده کرده ام. درخت نه در مرکز بلکه در سمت راست کادر قرار دارد و آبِ تقریباً بی حرکت و راکد دریاچه، تقارن ایجاد کرده است. شما هم اغلب می توانید از چند تکنیک و راهکار ترکیب بندی در یک عکس استفاده کنید.

۳

جذابیت پیش زمینه و عمق

اضافه کردن مقداری جذابیت در پیش زمینه، راه خیلی خوبی برای ایجاد حسی از عمق در صحنه است. عکس ها به طور معمول دو بُعدی (۲D) هستند. افزودن جذابیت پیش زمینه در کادر یکی از تکنیک هایی است که می توان حس سه بُعدی بیشتری به صحنه داد.

در این عکس که از یک آبشار در هلند گرفته شده، تخته سنگ های داخل رودخانه، منبع فوق العاده ای برای ایجاد جذابیت پیش زمینه هستند. اضافه کردن جذابیت پیش زمینه مخصوصا با لنزهای واید (wide-angle) خیلی خوب از آب در می آید.

این عکس را در منطقه Docklands شهر Dublin گرفتم. میخ لنگر که در جلوی اسکله قرار دارد، جذابیت پیش زمینه خوبی در این عکس ایجاد کرده است. به نظر من عمق خوبی به ترکیب بندی اضافه کرده است. وقتی این عکس را میگرفتم، میخ لنگر فقط چند متر جلوتر از من قرار داشت. قرار دادن آن در کادر به صحنه عمق داد چون عنصری بود که در نزدیکی من قرار داشت و پل و ساختمان های دیگر در دوردست و بقیه چیزها هم مابین این دو فاصله قرار داشتند.

دوستی که آن روز عصر همراه من بود، پایش به یکی از این لنگر ها گیر کرد و در نهایت به یک کلوزآپ خیلی نزدیک از رودخانه رسید! حدس می زنم این هم راهی برای عمق دادن به صحنه باشد 🙂

۴

کادر در کادر

یک روش مؤثر دیگر برای به تصویر کشیدن عمق درون صحنه قرار دادن «کادری درون کادر عکس» است. دنبال عناصری مثل پنجره ها، طاق های قوسی شکل و شاخه های معلق بگردید تا صحنه را با آنها کادربندی کنید. دقت کنید این «کادر» الزاما نباید تمام صحنه را در برگیرد تا مؤثر باشد. برای کسب آموزش بیشتر، مطالعه مطلب «قاب در قاب – آموزش کادربندی در ترکیب بندی عکاسی» لنزک را به شما عزیزان توصیه می کنیم.

در عکس بالا که از میدان St Mark در ونیز گرفته شده، از دروازه طاق دار برای کادربندی قصر سلطنتی St Marks Basilica و برج کلیسا در انتهای میدان استفاده کردم. استفاده از مناظر قابل مشاهده از داخل طاق های قوسی شکل ویژگی مشترک نقاشی عصر رنسانس برای به تصویر کشیدن عمق بوده است. همانطور که می بینید وقتی این عکس را گرفتم، میدان کاملا خالی بوده است. این یکی از مزایای بیدار شدن ساعت ۵ صبح است. صبح های خیلی زود، بهترین زمان عکاسی برای من است تا از خانه بیرون بزنم و با دوربین این طرف و آن طرف بروم.

کادر ها لزومی ندارد پنجره ها یا قوس های ساخت دست بشر باشند. عکس زیر از County Kildare در ایرلند گرفته شده است. این بار، از تنه درخت در سمت راست و از شاخه معلق آن برای ساخت قابی اطراف چشم انداز که شامل پل و خانه قایقی می شود، استفاده کردم. دقت کنید با اینکه این «قاب» تمام چشم انداز را در بر نمیگیرد ولی هنوز هم به تصویر عمق بخشیده است.

استفاده از «یک کادر داخل کادر عکس» فرصت مناسبی است تا از محیط اطرافتان به شکلی خلاقانه در ترکیب بندی استفاده کنید.

۵

خطوط هدایتگر

خطوط هدایتگر (Leading lines) یا هدایت کننده به هدایت بیننده درون تصویر و جلب تمرکز بر عناصر مهم، کمک می کنند. هر چیزی مثل مسیرها، دیوارها و یا الگوها می تواند به عنوان خطوط هدایت گر استفاده شود. به نمونه های زیر نگاهی بیاندازید.

در این تصویر از برج ایفل، من از الگوهای روی سنگ فرش به عنوان خطوط هدایتگر استفاده کرده ام. همه خطوط روی زمین، چشم های بیننده را به سمت برج ایفل درفاصله دور هدایت می کنند. همچنین توجه کنید که من از یک ترکیب بندی مرکزی برای این صحنه استفاده کرده ام. تقارن محیط اطراف من سبب شده این نوع ترکیب بندی خوب از آب درآید.

خطوط هدایتگر لزوما نباید مثل عکس بالا بصورت مستقیم باشند. در واقع خطوط منحنی می توانند ابزار ترکیب بندی بسیار جذابی باشند. در این جا، این راه، بیننده را ابتدا به سمت راست کادر هدایت می کند و سپس به چپ، به سمت درخت می چرخاند. به علاوه هنگام گرفتن عکس از قانون یک سوم هم استفاده کرده ام.

بیشتر بخوانید: ۱۰ نمونه از خطوط هدایتگر خلاقانه و غیر معمول در عکاسی

۶

خطوط قطری و مثلث ها

اغلب گفته می شود که مثلث ها و خطوط اریب یک «تنش پویا» به عکس می افزایند. البته نامادری من هم کارش را در ایجاد تنش در هر صحنه ای به خوبی انجام می دهد. و اما منظور ما از تنش پویا (dynamic tension) چیست؟ توضیح این مفهوم می تواند سخت باشد و کمی متکلفانه به نظر برسد. این طور در نظر بگیرید که خطوط افقی و خطوط عمودی ثبات را نشان می دهند. اگر شما یک نفر را در حالت ایستاده روی یک سطح افقی ببینید، او کاملا پایدار و با ثبات به نظر خواهد رسید. حالا این مرد را روی یک سطح شیب دار قرار دهید، به نظر کمتر پایدار خواهد بود. این کار باعث ایجاد سطح معینی از تنش بصری می گردد. ما زیاد به خطوط مورب در زندگی روزمره عادت نداریم. آنها ناخودآگاه نشان از بی ثباتی هستند. ترکیب مثلث و خطوط مورب در عکس های ما می تواند به ایجاد این احساس «تنش پویا» کمک کند.

گنجاندن مثلث ها درون یک صحنه راهی بسیار موثر برای ارائه تنش پویا است. مثلث ها می توانند اشیاء مثلث شکل واقعی یا مثلث های ضمنی (غیر آشکار) باشند. این موضوع را با جزئیات بیشتری توضیح خواهم داد.

این عکس از پل ساموئل بکت در دوبلین، تعداد زیادی مثلث و خطوط مورب را با صحنه آمیخته است. این پل به خودی خود یک مثلث واقعی است (در واقع قرار بود کنار آن چیزی شبیه یک ساز چنگ باشد). همچنین چند مثلث ضمنی در صحنه وجود دارد. توجه کنید که چگونه خطوط هدایتگر در سمت راست کادر تماما قطری هستند و مثلث هایی را تشکیل می دهند که همه در همان نقطه بهم می رسند. این مثلث ها ضمنی هستند. داشتن خطوط قطری که به جهت های مختلف می روند تنش پویای زیادی به صحنه می افزاید. یک بار دیگر می توانید ببینید که من چگونه دو روش را برای ایجاد تصویر ترکیب کرده ام: خطوط هدایتگر و قطری.

در این تصویر از هتل de Ville در پاریس، مثلث های ضمنی و خطوط قطری حس تنش پویا را ایجاد کرده اند. ما در زندگی روزمره عادت به دیدن ساختمان هایی که به چنین زاویه ای متمایل هستند، نداریم. این وضعیت کمی مغایر با احساس تعادل ماست. این چیزی است که تنش های بصری را ایجاد می کند.

۷

الگوها و بافت ها

انسان ها به طور طبیعی جذب الگوها می شوند. الگوها از لحاظ بصری جذاب هستند و هارمونی ایجاد می کنند. الگوها می توانند ساخت دست بشر مثل یک ردیف از قوس ها یا طبیعی مانند گلبرگ های گل باشند. جای دادن الگوها در عکس های شما همیشه روشی خوب برای ایجاد یک ترکیب دلپذیر است. بافت هایی با نظم کمتر هم می توانند بسیار چشم نواز باشند.

عکس بالا در تونس گرفته شده است. من الگوی سنگ فرش ها را برای هدایت چشم به ساختمان گنبدی شکل استفاده کرده ام. خود ساختمان شامل الگویی در قالب یک ردیف از قوس هاست. سقف گنبدی شکل هم قوس های زیرینش را تکمیل کرده است.

در تصویر دوم هم که در تونس گرفته شده، من بافت سنگی که روی زمین کار شده را واقعا دوست دارم. این الگو نسبت به الگوی عکس اول نظم کمتری دارد، اما بازی نور و سایه بر روی سطح بسیار خوشایند است. بافت های جالبی هم بر روی دیوارها و سقف این راهرو وجود دارد. همچنین ممکن است متوجه شده باشید که سقف قوس دار یک «کادر در کادر» در اطراف آن مرد و کافه ی آن طرف گذرگاه ایجاد کرده است.

۸

قانون فرد ها

در دنیای عکاسی، قطعا عجایب زیادی وجود دارد، اما قانون فرد ها چیز کاملا متفاوتی است. این قانون می گوید که اگر تعداد فردی از سوژه ها در یک تصویر وجود داشته باشد، عکس جذابیت بصری بیشتری خواهد داشت. نظریه ی مذکور تعداد زوج عناصر در یک صحنه را عامل حواس پرتی می داند، چنان که بیننده نمی داند روی کدام سوژه تمرکز کند. تعداد فرد عناصر، طبیعی تر دیده شده و آسان تر به چشم می آید. قطعا این قانون در بعضی موقعیت ها قابل اجرا است اما صادقانه بگویم من فکر می کنم در بسیاری از موارد نیز اینچنین نیست. اگر شما چهار فرزند داشته باشید چه؟ چگونه تصمیم می گیرید که کدام یک عکس را ترک کند؟

عکس بالا نمونه ای از قانون فردها است. من عمدا صحنه را به گونه ای کادربندی کرده ام که شامل سه قوس شود. من فکر می کنم که دو قوس به این خوبی جواب نمی داد و ممکن بود توجه بیننده را تقسیم کند. همچنین همینطوری اتفاق افتاد که سه نفر در صحنه باشند. به علاوه این ترکیب استفاده از الگوها و «کادر هایی درون یک کادر» را ایجاد کرده است.

در عکس بالا از دو قایقران در ونیز، خواهید دید که من به طور کامل قاعده ی فردها را نادیده گرفته ام. این درست است که احتمالا توجه شما به عقب و جلو بین دو قایقران حرکت می کند. با این حال این دقیقا شبیه یک مکالمه بین دو نفر است، یک رفت و برگشت. به همین دلیل، من فکر می کنم استفاده از تعداد زوج افراد در این مورد موثر بوده است.

۹

کادر را پُرکنید

کادر را با سوژه ی خود پُر کنید، باقی گذاشتن فضای کم و یا هیچ فضایی در اطراف سوژه می تواند در شرایط خاص بسیار موثر باشد. این کار به تمرکز کامل بیننده بر روی سوژه ی اصلی بدون هیچگونه حواس پرتی کمک می کند. پُر کردن کادر با سوژه به بیننده اجازه می دهد جزئیاتی از سوژه را کشف کند که اگر عکس از دورتر گرفته می شد این کار ممکن نبود. پُر کردن کادر اغلب باعث می شود آنچنان به سوژه نزدیک شوید که عناصری از سوژه را حذف کنید. در بسیاری از موارد، این کار به ایجاد ترکیبی بسیار بکر و جالب می انجامد.

در این عکس از گربه خانگی من در سمت چپ، شما متوجه خواهید شد که من کادر را کاملا با چهره اش پر کرده ام، حتی کناره های سر و یالش کراپ شده است. این کار به بیننده اجازه می دهد روی جزئیاتی مانند چشم یا بافت پوست حیوان واقعا تمرکز کند. احتمالا متوجه شده اید که من از قانون یک سوم هم در این ترکیب بندی استفاده کرده ام. او یک حیوان خانگی دوست داشتنی است، اما شما باید وضع مبلمان مان را ببینید. به علاوه او بچه ها را دوست دارد اما نمی تواند درسته بخوردشان!

در عکس دوم از کلیسای نوتردام در پاریس، من فضای بسیار کمی را در اطراف کناره های ساختمان باقی گذاشته ام. نکته این عکس به نمایش گذاشتن جزئیات معماری نمای جلوی ساختمان است.

۱۰

فضای منفی باقی بگذارید

یک بار دیگر، من می خواهم به طور کامل با خودم مخالفت کنم! در دستورالعمل بالا، به شما گفتم که پُر کردن کادر به عنوان یک ابزار ترکیب بندی موثر است. حالا می خواهم بگویم که انجام کار دقیقا مخالف با پیشنهاد قبلی نیز موثر است. باقی گذاشتن فضای خالی زیاد و یا به عبارتی «فضای منفی» در اطراف سوژه ی شما می تواند بسیار جذاب باشد. این روش حسی از سادگی و مینیمالیسم ایجاد می کند. مانند روش پُر کردن کادر، این شیوه هم به تمرکز بیننده بر روی سوژه اصلی بدون حواس پرتی کمک می کند.

این عکس از مجسمه غول پیکر شیوا خدای هندو در موریس یک مثال خوب از استفاده از فضای منفی است. مشخصا مجسمه سوژه ی اصلی (فضای مثبت) است اما من فضای زیادی که فقط با آسمان پر شده را در اطراف آن باقی گذاشته ام. این عکس توجه ما را بر روی خود مجسمه متمرکز می کند در حالی که به سوژه اصلی «فضایی برای تنفس» یا به عبارتی برای صحبت می دهد. ترکیب بندی هم یک حس سادگی ایجاد می کند. هیچ چیز پیچیده ای در مورد صحنه وجود ندارد. این مجسمه توسط آسمان احاطه شده، همین! من از قانون یک سوم هم برای جای دادن مجسمه در سمت راست کادر استفاده کرده ام.

۱۱

سادگی و ساده گرایی (مینیمالیسم)

در آخرین دستورالعمل، ما دیدیم که چگونه گذاشتن فضای منفی یا خالی در اطراف سوژه ی اصلی می تواند یک حس سادگی و مینیمالیسم ایجاد کند. سادگی به خودی خود می تواند یک ابزار قدرتمند ترکیب بندی باشد. سادگی اغلب به معنی گرفتن عکس با پس زمینه غیر پیچیده است که ذهن را از سوژه ی اصلی منحرف نمی کند. شما همچنین می توانید یک ترکیب ساده با زوم بر روی بخشی از سوژه تان و تمرکز بر جزئیات خاص ایجاد کنید.

در اولین تصویر، من بر روی چند قطره ی آب روی یک برگ در یک باغ زوم کرده ام. این یک سوژه ی ساده است اما به دلیل سادگی اش بسیار زیبا هم هست. یک لنز ماکرو خوب می تواند ابزاری بسیار مفید برای خلق چنین عکس هایی باشد.

من در عکس دوم از یک درخت در سپیده دم، از یک پس زمینه بسیار ساده و منظم برای متمرکز کردن توجه بر روی درخت استفاده کرده ام. این عکس از فضای منفی برای ایجاد یک حس سادگی و مینیمالیسم بهره برده است. من از قانون یک سوم و خطوط هدایتگر هم در ترکیب بندی این عکس استفاده کرده ام.

۱۲

سوژه را ایزوله کنید

استفاده از یک عمق میدان کم برای ایزوله یا مجزا کردن سوژه راهی بسیار موثر برای ساده کردن ترکیب بندی است. با استفاده از یک دیافراگم باز (ضرایب اف کوچک)، شما می توانید پس زمینه را که احتمالا تمرکز را از سوژه اصلی منحرف می کند، مات کنید. این یک تکنیک بسیار مفید برای عکاسی پرتره است. شما می توانید در مورد چگونگی استفاده از تنظیمات دیافراگم های مختلف، سرعت شاتر و ایزو در مطلب «بهترین دیافراگم برای عکاسی پرتره کدام است» و مطالب پیشنهادی پایین آن بیاموزید.

در این تصویر از گربه ی پنهان شده در جعبه، من دیافراگم را روی f3.5 تنظیم کرده ام که دیافراگمی بسیار باز است و پس زمینه خیلی ماتی حاصل می کند. این عکس توجه را روی گربه متمرکز می کند، چراکه پس زمینه مات کمتر تمرکز را بر هم می زند. این روش یک راه بسیار عالی برای ساده سازی یک ترکیب بندی است. احتمالا شما متوجه شده اید که من از این تکنیک برای تمرکز توجه بر روی قطرات آب روی برگ در دستورالعمل قبلی هم استفاده کرده ام.

۱۳

نقطه دید خود را تغییر دهید

بیشتر عکس ها هم سطح چشم گرفته می شوند. در مورد من، این فاصله به سختی ۱٫۵ متر است! گرفتن عکس از خیلی بالا و یا خیلی پایین می تواند شیوه ای برای خلق یک ترکیب بندی جالب تر و بدیع از یک سوژه آشنا باشد. من غالبا عکاسان حیات وحش را درحالیکه برای گرفتن عکس های بی نقص بر روی شکم در میان گل و لای به شکل خاصی دراز کشیده اند، می بینم.

این عکس از پاریس در شب از پشت بام یک برج گرفته شده است. همیشه زمان بازدید از هر شهر، سعی می کنم ساختمان هایی با جایگاه تماشای منظره که اجازه عکاسی از بالای شهر را می دهد، پیدا کنم. بالا رفتن به شما این شانس را می دهد که از مناظر تماشایی یک شهر، به ویژه در شب عکاسی کنید.

گاهی اوقات برای پیدا کردن آن نقطه مناسب برای عکاسی باید پایتان را به آب بزنید. عکس بالایی را من در حالی گرفتم که در یک رود ایستاده بودم. در واقع من مجبور شدم مدتی برای تمام شدن یک باران شدید و بازگشت خورشید صبر کنم. هرچند این عکس ارزشش را داشت که پایین بروی و حرکت آب و جریان یافتن آن روی سنگ ها را ثبت کنی.

۱۴

به دنبال ترکیب های رنگی خاص بگردید

استفاده از رنگ به خودی خود یک ابزار ترکیب بندی است که اغلب نادیده گرفته می شود. تئوری رنگ چیزی است که همه ی طراحان گرافیک، طراحان مُد و طراحان داخلی با آن آشنا هستند. ترکیب های رنگی خاصی یکدیگر را بخوبی تکمیل می کنند و می توانند از لحاظ بصری بسیار قابل توجه باشند.

نگاهی به چرخه رنگ بالا بیندازید. می توانید ببینید که رنگ ها در بخش های یک دایره بصورت منطقی مرتب شده اند. به رنگ هایی که در چرخه ی رنگ مخالف هم هستند، رنگ های مکمل گفته می شود. به عنوان عکاس، ما می توانیم به دنبال صحنه هایی آمیخته با رنگ های مکمل به عنوان شیوه ای برای ایجاد ترکیب بندی جذاب و گیرا باشیم.

آیا تا به حال توجه کرده اید که چه تعداد پوستر فیلم طرح های رنگی آبی و زرد/نارنجی دارند؟ این کار کاملا آگاهانه برای جلب توجه در تبلیغات انجام می شود.

من خودم ترکیب رنگ جذاب آبی/زرد را در این عکس از Custom House در دوبلین به کار گرفته ام. رنگ زرد ساختمان نورپردازی شده تضاد زیبایی با آبی عمیق آسمان پیدا کرده است.

قرمز و آبی نیز رنگ های مکمل در چرخه رنگ هستند. مرکز خرید Stephen’s Green در دوبلین با نورهای قرمز برای کریسمس سال گذشته روشن شده بود. این رنگ در برابر آبی عمیق آسمان اوایل شب بسیار چشمگیر بود. من عاشق عکاسی از شهرها در طول ساعت هایی هستم که آسمان آبی رنگ است. آبی عمیق آسمان در این زمان یک پس زمینه بسیار جذاب به معماری شهر و چراغ ها می دهد. سیاه خالص آسمان در اواخر شب چنین گیرایی و تضاد شدیدی با نور چراغ های شهر ایجاد نمی کند.

بیشتر بخوانید: آموزش استفاده از رنگ در عکاسی [۵ نکته مهم]

۱۵

قانون فضا

قانون فضا (rule of space) در رابطه با جهتی است که سوژه (ها) در تصویر شما در حرکت اند یا به آن نگاه می کنند. به عنوان مثال اگر شما از یک ماشین در حال حرکت عکس می گیرید، بهتر است در جلوی ماشین فضای بیشتری نسبت به پشت آن باشد. این کار این مفهوم را می رساند که در کادر فضا برای حرکت ماشین وجود دارد. برای نمونه به عکس قایق در زیر نگاهی بیاندازید.

در این عکس، قایق در سمت چپ کادر قرار گرفته و از چپ به راست حرکت می کند. توجه کنید که چگونه فضای بسیار بیشتری برای قایق برای حرکت به جلو در جهت حرکتش (به سمت راست) نسبت به فضای پشت آن وجود دارد. ما به طور ذهنی تصور می کنیم که قایق در حال حرکت به سمت این فضا در امتداد حرکتش در رودخانه است. همچنین تمایل ناخودآگاهی داریم که در جهتی که سوژه به سمت آن قرار دارد نگاه کنیم. اگر قایق درست در سمت راست کادر بود، این موضوع ما را به بیرون از عکس هدایت می کرد!

این قانون همچنین می تواند در عکاسی از مردم نیز استفاده شود – که فضای نگاه نام دارد. قانون فضای نگاه پیشنهاد می کند که سوژه باید به جهتی درون کادر عکس نگاه کند، نه اینکه به سمت بیرون از کادر. به نوازنده در عکس بالا نگاه کنید. من از او درحالی که سمت چپ کادر نشسته عکس گرفته ام. او به سمت راست (از جهتی که ما به آن نگاه می کنیم) در داخل منطقه ای از فضای بین خود و کناره ی راست کادر نگاه می کند. اگر او به سمت دیگری بود، به خارج از کادر نگاه می کرد و این غیرعادی به نظر می رسید. با نگاه به فضای درون کادر، او نگاه ما را به آن مرد تکیه زده بر نرده پشت سر و سپس به زوج در سمت راست هدایت می کند.

بیشتر بخوانید: فضای نگاه در عکاسی – به سوژه خود فضایی برای نگاه کردن بدهید

۱۶

قانون چپ به راست

نظریه ای وجود دارد که می گوید انگلیسی زبان ها تصاویر را از چپ به راست «تفسیر می کنند» همانگونه که متون را می خوانند. به همین دلیل، پیشنهاد می شود که هر حرکتی که در یک عکس به تصویر کشیده می شود باید از چپ به راست جریان یابد. این شیوه خوب است، اما برای بیننده ای که در کشورش متون از چپ به راست خوانده می شوند. بسیاری از زبان ها مانند فارسی و عربی از راست به چپ خوانده می شوند. صادقانه بگویم، من عکس های فوق العاده ی زیادی که در آنها «جریان» از راست به چپ است گرفته ام.

من یک بار توسط یک کارشناس برای اینکه یک زن در عکس من از راست به چپ راه می رفت مورد انتقاد قرار گرفتم. او به من گفت این عکس از قانون چپ به راست پیروی نمی کند. من به آن کارشناس یادآوری کردم که عکس را در تونس گرفته ام، جایی که در آن مردم از راست به چپ می خوانند. البته برد با من نبود.

عکس بالا از قانون چپ به راست پیروی می کند. زن به همراه سگ خود در حال راه رفتن از سمت چپ به سمت راست کادر است. این عکس به «قانون فضا» هم پایبند است. شما متوجه خواهید شد که فضای خیلی بیشتر در مقابل زن نسبت به پشت سر او وجود دارد. او فضای زیادی برای راه رفتن در کادر دارد. من قانون های «یک سوم» و «کادر در کادر» را نیز در گرفتن این عکس به کار گرفته ام.

لنزک: در شماره فوق به قانون «چپ به راست» اشاره شده که برای ما فارسی زبان ها برعکس و «راست به چپ» می باشد. طبق این قانون/توصیه مخاطبان فارسی زبان احتمالا همانطور که متون را از راست به چپ می خوانند، تماشا و تفسیر عکس را نیز از راست به چپ انجام خواهند داد – بنابراین جریان حرکت سوژه باید از راست به چپ باشد. اما همانطور که نویسنده توضیح می دهد، رعایت این قانون یا توصیه مانند قوانین دیگر الزامی نیست.

۱۷

عناصر صحنه را در توازن قرار دهید

اولین دستورالعمل های ترکیب بندی که ما در این آموزش لنزک دیدیم «قانون یک سوم» بود. البته این بدان معنی است که ما اغلب سوژه ی اصلی عکس را در یک طرف کادر در امتداد یکی از خطوط مشبک عمودی جای می دهیم. گاهی اوقات این کار به عدم تعادل در صحنه منجر می شود. این می تواند نوعی تهی بودن را در بقیه کادر ایجاد کند.

برای غلبه بر این اتفاق، شما می توانید یک سوژه ثانویه ی کم اهمیت تر یا کوچکتر در طرف دیگر قاب عکس خود قرار دهید. این کار بدون اینکه تمرکز از سوژه ی اصلی را خیلی کم کند، ترکیب بندی را متعادل خواهد کرد.

به این عکس از تیر چراغ برق تزیینی در پل الکساندر سوم در پاریس نگاه کنید.

خود تیر چراغ برق سمت چپ کادر را پُر کرده است. برج ایفل در دوردست، تعادل را در طرف دیگر کادر برقرار ساخته است.

احتمالا شما می گویید که این قاعده در تقابل با ایده «فضای منفی» که در قانون شماره ۱۰ ذکر شد، به نظر می رسد. در تضاد با «قانون فرد ها» هم هست که بیان گر حضور تعداد فرد از عناصر در صحنه است. همانطور که من در ابتدای این آموزش گفتم، هیچ قانون غیر قابل شکستنی در ترکیب بندی عکاسی وجود ندارد. برخی از این دستورالعمل ها در تضاد با یکدیگرند و این خوب است. برخی از این دستورالعمل ها برای انواع خاصی از عکس ها مفید و برای دیگر عکس ها موثر نیستند. این سوالی از قضاوت و تجربه است.

عکس بالا در ونیز گرفته شده است. یک بار دیگر، یک تیر چراغ برق تزئینی در یک طرف کادر غالب است. برج کلیسای دورتر در طرف دیگر کادر تعادل را فراهم می کند.

این کار یک اثر ثانویه هم بر ترکیب بندی دارد. مشخصا برج کلیسای دور بسیار بزرگتر از تیر چراغ برق در زندگی واقعی است. در عکس چون برج در دور دست است کوچکتر به نظر می رسد. این موضوع به افزودن حسی از عمق و مقیاس کمک می کند.

۱۸

مجاورت

مجاورت ابزار ترکیب بندی بسیار قدرتمندی در عکاسی است. مجاورت به گنجاندن دو یا چند عنصر در یک صحنه بر می گردد که این عناصر می توانند در تضاد با یکدیگر و یا مکمل هم باشند. هر دو رویکرد می تواند موثر باشد و نقش مهمی در فعال کردن یک عکس برای داستان گویی بازی کند.

به این عکس گرفته شده در پاریس نگاهی بیاندازید. در نیمه پایین کادر، ما پایه نگهدارنده ی کتاب نسبتا زمخت در هم و برهم و پوسترهای آویزان از بالا را داریم. و بالاتر از همه این ها کلیسای با شکوه جامع نوتردام متعلق به قرون وسطی وجود دارد. این گوهر معماری مظهر نظم و ساختار است بر خلاف پایه نگهدارنده کتاب ساده اما جذاب که در زیر آن قرار دارد. به نظر می رسد این دو نماد در تقابل مستقیم با یکدیگر هستند و در عین حال درکنارهم به خوبی جلوه می کنند. هر دو با روش های مختلف معرف شهر پاریس هستند و نقش مهمی در توانا ساختن عکس برای روایت یک داستان ایفا می کنند.

عکس بالا هم در فرانسه، اما این بار در روستای زیبا و کوچک میساک در جنوب غرب گرفته شده است. در این عکس، ماشین قدیمی Citroen 2CV در وطنش در مقابل یکی از کافه های رایج فرانسه در پس زمینه دیده می شود. این دو عنصر هر یک کاملا معرف دیگری هستند. مردی که پشتش به ماست و در کافه نشسته صاحب ماشین است و وقتی من برای عکاسی از ماشینش اجازه گرفتم شگفت زده به نظر می رسید. او پرسید چرا میخواهم از چیزی قدیمی عکس بگیرم. او نمی دانست با پارک کردن ماشینش در مقابل یک کافه خاص ناخواسته یک صحنه اصیل فرانسوی ایجاد کرده است.

۱۹

مثلث های طلایی

آیا شما هنوز با من همراهید؟ تقریبا دارد تمام می شود… قول می دهم. ترکیب بندی مثلث های طلایی (golden triangles) بسیار شبیه به قانون یک سوم کار می کند. به جای شبکه ی مستطیل ها این بار کادر را با یک خط مورب از یک گوشه به گوشه ی دیگر تقسیم می کنیم. سپس دو خط دیگر از گوشه های دیگر به خط مورب وصل می کنیم. همانطور که در زیر نشان داده شده دو خط کوچکتر با زاویه ی قائم به خط بزرگ می رسند. این کار کادر عکس را به یک سری مثلث تقسیم می کند. همانطور که می بینید، این شیوه ترکیب بندی به ما کمک می کند عنصر «تنش پویا» که در قانون شماره ۶ این مطلب لنزک به آن پرداخته شد را داشته باشیم. مثل قانون یک سوم، از خطوط (در این جا خطوط مثلث ها) کمک می گیریم تا عناصر مختلف را در صحنه جایگذاری کنیم.

عکس بالا شامل خطوط قطری قوی ای است که خطوط «مثلث های طلایی» را دنبال می کنند. مسیر نورهای ترافیک کاملا خط مورب گوشه بالا سمت راست به گوشه پایین سمت چپ را دنبال می کنند. بالای ساختمان سمت چپ نزدیک به قطر کوچکتر در سمت چپ می باشد. تقاطع خط کوچک سمت راست با خط بزرگتر، گوشه بالای ساختمان را ملاقات می کند.

عکس بالا استفاده از قانون ترکیب بندی مثلث ها را به شیوه ای زیرکانه تر نشان می دهد. سر مجسمه ها یک مثلث ضمنی ایجاد می کند. این خط ما را به برج ایفل در دورتر هدایت می کند. تقاطع خط کوچکتر در سمت چپ با خط بلندتر درست در وسط برج ایفل رخ می دهد. خط کوچکتر در سمت راست درست بین دو مجسمه قرار می گیرد. قانون مثلث ها یک شیوه ی پیچیده ی تنظیم عکس به نظر می رسد، اما ترکیب بندی هایی واقعا قابل توجه ارائه دهد.

۲۰

نسبت طلایی

نسبت طلایی (golden ratio) چیست؟ خوب در واقع بسیار ساده است: دو کمیت در نسبت طلایی هستند اگر نسبت آنها همان نسبت مجموع مقادیرشان به مقدار بزرگتر باشد. صبر کنید، چه شد؟ خوب، اگر بیش از حد پیچیده به نظر می رسد، شاید این فرمول ریاضی به فهم آن کمک کند:

منظور شما از اینکه حالا بیشتر گیج شده اید چیست؟

این درست است که روش نسبت طلایی در ایجاد یک عکس می تواند در ابتدا بسیار پیچیده به نظر برسد، اما در واقعیت بسیار ساده است. این روش چیزی شبیه یک نسخه کمی پیچیده تر از قانون یک سوم است. به جای یک شبکه منظم، کادر عکس به یک سری مربع، مانند نمونه ی زیر، تقسیم می شود. الگویی که با عنوان «شبکه فی -Phi Grid» شناخته می شود. سپس شما می توانید از این مربع برای رسم مارپیچی که شبیه پوسته ی حلزون است استفاده کنید. این طرح «مارپیچ فیبوناچی» نامیده می شود. مربع ها به جایگذاری عناصر در صحنه کمک می کنند و مارپیچ به ما ایده می دهد که صحنه چگونه جریان یابد. این چیزی شبیه یک خط هدایتگر نامرئی است.

اعتقاد بر این است که روش ترکیب بندی مارپیچ طلایی بیش از ۲۴۰۰ سال وجود داشته و در یونان باستان ابداع شده است. این شیوه به طور گسترده ای در انواع بسیاری از هنرها و همچنین در معماری به عنوان راه ایجاد ترکیب بندی های زیبا و دل انگیز استفاده می شود. این روش به ویژه در هنر رنسانس به کار رفته است.

خوب، من باید در اینجا اعترافی بکنم. من واقعا هرگز هدفمند عکسی را با استفاده از نسبت طلایی نگرفته ام. وقتی که به عکس هایم دوباره نگاه می کنم، متوجه می شوم که گهگاهی تصادفا از این روش استفاده کرده ام.

من این عکس را در ونیز گرفتم. پل و پله ها در سمت چپ مربعی بزرگ را به نسبت سمت راست اشغال کرده اند. سپس مارپیچ فیبوناچی ما را از اینجا به بالای پل و پایین به سمت دو خانم نشسته در کنار آن هدایت می کند. این یک خوش شانسی بوده و گویا خوب هم از آب درآمده!

نسبت طلایی می تواند در جهات مختلف تنظیم شود. در این عکس گرفته شده در پراگ، مارپیچ ما را از سوی پل به سمت قلعه در ساحل دورتر هدایت می کند. یک خوش شانسی دیگر!

بدیهی است، که در ذهن داشتن تمامی این دستورالعمل های ترکیب بندی هنگام عکاسی غیرممکن است. مغز شما ذوب خواهد شد! با این حال، یک تمرین خوب این است که تلاش کنید هر بار که بیرون می روید از یک یا دو نمونه از این روش ها استفاده کنید. برای مثال می توانید یک جلسه عکاسی را به جستجوی موقعیت هایی برای به کار بردن روش «کادر در کادر» اختصاص دهید.

پس از مدتی، خواهید دید که بسیاری از این دستورالعمل ها در عکاسی شما نهادینه شده اند. شما به طور طبیعی و بدون نیاز به فکر کردن شروع به استفاده از آنها خواهید کرد. همانطور که در قانون نسبت طلایی دیدید، من یکی از این روش ها را حتی بدون آن که تشخیصش دهم استفاده کرده بودم!

همراهان لنزکی حسابی خسته نباشید. امیدواریم که این آموزش لنزک برای شما عزیزان مفید واقع شده باشد و به شما کمک کند عکاسی تان را به سطح بالاتری ارتقا دهید.

نویسنده: باری اُ کارول (Barry O Carroll)

م

منبع

برگرفته از: petapixel

نظرات شما

  1. Soltanii

    ۱۶ فروردین ۱۴۰۲

    خیلی ممنون عالی و جامع بود

  2. معمار

    ۲ بهمن ۱۴۰۱

    فوق العاده بود ممنون

  3. راضیه

    ۱۳ بهمن ۱۴۰۰

    مررررسی بابت سایت خوب و توضیحات عااالیتون

  4. حمیدرضا

    ۲۰ بهمن ۱۳۹۹

    سلام
    اون میدان Old Town در جمهوری چک و شهر پراگ Prague است که به اشتباه پاراگوئه ترجمه کردید.

    سپاس از مطالب آموزنده تون

    1. سامان نویسنده

      ۲۱ بهمن ۱۳۹۹

      سلام خدمت شما

      تشکر فراوان از اینکه برامون نوشتید و از دقت نظرتون. حتما چک و اصلاح می کنیم.


لطفا نظرتان در مورد مطلب را در اینجا مطرح نمایید. اگر سوالی دارید، در بخش پرسش و پاسخ مطرح نمایید.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *