آموزش عکاسی از یک گروه موسیقی برای جلد آلبومشان

عکاسی از یک گروه موسیقی یا یک هنرمند می تواند فرآیندی دشوار باشد. معمولا افراد زیادی در تصمیمات خلاقانه دخیل اند. به همین خاطر نتیجه کار ممکن است به جای دیدگاه خلاقانه عکاس برای عکس به ترکیبی از ایده ها منتهی شود. به هر حال، این آموزش می تواند شما را به میان عناصر این فرآیند ببرد و با کمی نگاه خوشبینانه شما را قادر سازد تا یک عکس خیره کننده برای جلد آلبوم یک گروه موسیقی بگیرید.

۱

چگونه ایده خود را پرورش دادم

من خیلی خوش شانس بودم که تعدادی از اعضای این گروه موسیقی را می شناختم. اگرچه تعدادی کمی از موسیقی هایشان را شنیده بودم ولی من یکی از طرفداران موزیک هایشان بودم که این به من درباره ی اینکه چه عکسی می خواهم بگیرم ایده ی خوبی داد.

مدیر گروه با من تماس گرفت و ما درباره ی ایده های مختلف من برای این عکاسی صحبت کردیم. من مکان هایی (لوکیشن) مثل یک کتاب فروشی دست دوم، یک خانه مجلل پر شده از حیوانات یا یک تئاتر قدیمی را پیشنهاد کردم. مدیر ایده من را پذیرفت، پس ما جستجوی لوکیشن های بالقوه را آغاز کردیم.


۲

دیدگاه من برای عکس

موزیک های آنها کاملا تاریک و در فکر فرو برنده همراه با کورسویی از امید هستند پس من خواستم که مفهومی از سایه را به همراه حسی کلاسیک و شاهانه برسانم. من عکسی واضح می خواستم اما با استفاده از نور کم، فقط قسمت های اصلی عکس را روشن کردم.

به هزار دلیل این گروه موسیقی من را به یاد گروه موسیقی National می اندازد که نه تنها صدای مشابهی دارند بلکه هر دو به یک شکل شیک پوش هستند، پس من تعدادی از عکس ها تبلیغاتی آنها را مرور کردم که تعدادی از آنها در خانه های قدیمی گرفته شده بود و حس عالی، ولی تاریک، مشابهی را بازتاب می داد.

هر دو گروه پنج عضو دارند که این در عکاسی از ساختار بچه ها وقتی درون صحنه قرار گرفته اند به من کمک می کرد.

۳

مکان عکاسی

به دلیل کسری بودجه، ما مجبور بودیم با امکانات بسازیم و به ساختمان هایی در منطقه ی کوچکی از لندن اطراف Borough Market رضایت دهیم. قبل از اینکه گروه برسد من با مدیر گروه اطراف منطقه قدمی زدیم تا با این کار او مرا به مکان هایی معطوف کند که حس او با دیدگاه ما از عکس همخوانی داشت.

«داگ»، کسی که با من بود، ساختمانی آن طرف خیابان می شناخت که دکوری راه پله ای داشت، پس ما به آنجا رفتیم تا مکان مطلوبمان را پیدا کنیم. می خواستیم اگر ممکن است گروه موسیقی برای ۱۵ دقیقه وقتی رسیدند بر روی این راه پله بنشینند. این واقعا به خوبی جواب داد، چرا که من می توانستم از عناصر کم ساختمانی و حداقل نور طبیعی ممکن استفاده کنم تا حسی که می خواستم را ایجاد کنم.

البته اگر این به اختیار خودم بودم فکر نمی کردم انجامش دهم، اما گاهی ریسک های آنها ارزش انجام را دارد! نشناختن این محل خاص از قبل این معنی را می داد که من باید زمان زیادی را قدم می زدم و به تنهایی فکر می کردم و تصمیم می گرفتم، اما گاهی فشار چیزی است که به گرفتن عکس های مشکل کمک می کند.

۴

وسایل

من می دانستم که این عکاسی در طول یک بعد از ظهر زمستانی لندن رخ خواهد داد. با دانستن این، من فلاشم، که در آن نور واقعا کم، بسیار ارزشمند بود را برداشتم.

در اغلب سناریو ها من می توانستم نور فلاش را از سقف یا دیوار ها بازتاب دهم که این کار بسیار ملایم تر از فلاش مستقیم روی سوژه بود اگر چه که من از یک پخش کننده (diffuser) استفاده می کردم. من لنز های مختلفی برداشته بودم ولی در انتها از یک لنز ثابت ۲۸mm برای اکثر عکس ها استفاده کردم چرا که ما اغلب در مکان های نسبتا کوچک بودیم پس من به عرض بیشتری نیاز داشتم.

من همه وسایل را دستی نگه داشته و عکاسی کردم. نیازی به سه پایه حس نکردم چرا که می دانستم اگر نیاز به بازتاب دهنده (reflector) داشته باشم یک جفت دست اضافی در آنجا دارم، ولی در پایان به اندازه ای که به فلاش نیاز بود برای آن نیاز پیدا نشد.

۵

به کار بردن قطع مربعی

همان طور که ممکن است به یاد داشته باشید (شاید هم نه!) قطع جلد آلبوم موسیقی مربعی است، پس باید بر این نکته حین عکاسی توجه داشته باشید. این عکس ها که از این گروه (Storybooks) گرفته شده برای هر دو هدف جلد آلبوم و تبلیغات بوده است.

لازم بود که من تنوع زیادی از عکس ها را به مدیریت تحویل می دادم، برخی افقی (landscape)، برخی عمودی (portrait) و برخی مربعی. عکس زیر با کراپ مربعی مورد علاقه من ایجاد شده است که کادربندی ۵ نفر با خطی که از میان کادر به صورت افقی عبور کرده و تاج بالای سرشان به خوبی انجام شده است. اگرچه که آنها بعدا تصمیم گرفتند که این عکس کاملا موضوع دیگری را بیان می کند و بی ربط است.

اگر شما برای یک کراپ نهایی مربعی عکس می گیرید، اکثر مردم ترجیح می دهند که عکس را عمودی بگیرند. به دلایلی، راحت تر است که یک مربع در بالای کادر عمودی تصویر خود تصور کنید تا اینکه در یک کادر افقی این کار را انجام دهید.


۶

چیدمان گروه

اکثر گروه ها یک خواننده برجسته یا یک رهبر دارند پس خوب است در نظر بگیرید که می خواهید او را مرکز توجه کنید یا همه اعضای گروه می خواهند به یک ارزش در تصویر قرار بگیرند. در مورد عکاسی من، توافق شده بود که «کریس»، خواننده گروه، در عکاسی مرکز توجه باشد چرا که او نقطه کانونی گروه است و دیگر اعضا این را می دانند.

این موضوع کار ساختار بندی گروه را برای من آسان می کرد چرا که من یک نقطه اصلی به همراه چهار نقطه فرعی با ارزش یکسان داشتم که باید نظم می دادم.

بر روی استیج، همه عادت داشتند که وسایلشان را در دستشان بگیرند و حالا اینکه بدون وسایل در صحنه قرار می گرفته اند برایشان طبیعی نبود که بدانند باید با دست هایشان چه کنند و چگونه قرار بگیرند. من می توانستم با دستورالعمل های ساده ای به آن ها کمک کنم، ازشان بخواهم شانه شان را بچرخانند، به جهتی خاص نگاه کنند یا بازی با شصت هایشان را متوقف کنند.

وقتی عکس گرفته می شد آنها شروع به آرام شدن و شوخی کردن می کردند و البته ما برای خوردن کمی نوشیدنی کار را متوقف می کردیم تا احساس راحتی بیشتری بکنند.

۷

تصویر یک

این عکس در یک راه پله گرفته شده است. اولین چالش ترکیب بندی بود. دیدگاه من این بود که همه شان را درون راه پله جا بدهم تا الگوی خوش آیند متناوبی ایجاد کنم، اما بعضی بچه ها کاملا بلند قد بودند و با آن راه پله باریک، من مجبور بودم جوری آنها را منظم کنم تا مطمئن شوم چهره همه آنها را دارم. این اولویت اول بود. نتیجتا من حس می کنم این عکس کمی در هم و بر هم به نظر می رسد.

من کریس را در پایین پله ها قرار دادم، کمی به خاطر اینکه بیننده بتواند همه ی او را ببیند و کمی هم به خاطر اینکه از او خواسته بودم به لنز خیره شود. من همچنین می دانستم که بینندگان از پایین پله ها شروع به دیدن می کنند و به میان عکس می روند.

زاویه دید عکس من توسط راه پله محدود شده بود و هم چنین سمت راست پله ها مقداری اثاثیه و دکور مدرن بود که عکس را خراب می کرد. من بهترین تلاشم را انجام دادم تا پنج عضو گروه را کادر بندی کنم و حداکثر ممکن از دکور پلکان و چوب اطراف آنرا بدون از دست رفتن فضای عکس ثبت کنم.

من امیدوار بودم یک راه پله بزرگتر در یک منزل شاهانه تر پیدا می کردیم!

آنجا مقداری منطقی از نور در سقف وجود داشت ولی هیچ نور کناری برای هایلایت (روشنایی) چهره ها موجود نبود. در اینجا من فلاشم را به سمت دیوار سمت چپ نشانه رفتم که نور بازگشتی از آن چهره اعضای گروه را به شکل خوب و ماهرانه ای روشن می کرد.


۸

تصویر دو

این تصویر به بسیاری دلایل یکی از عکس ها مورد علاقه من است. به نظرم از نظر ترکیب بندی بسیار مطلوب است. کریس جلو و وسط قرار گرفته است، در تصویر برجستگی ایجاد کرده و کار جالبی با دست هایش انجام می دهد.

ساختار بقیه گروه نیز واقعا خوشایند است. من فقط به دیده شدن چهره هایشان احتیاج داشتم و با بیرون قرار دادن شانه ها و سرهاشان از تاریکی این کار را انجام داده ام.

نورپردازی هوشمندانه، من از فلاشی که در زاویه حدود ۴۵ قرار داده بودم استفاده کردم. این اجازه می داد که چهره ها روشن باشند در حالی که تاریکی پایین تصویر باقی بماند. نورهای بالای تصویر واقعا دور بودند و به همین خاطر کمکی به روشنایی تصویر نمی کردند ولی به زیبایی بالای تصویر کمک کرده اند.

تنها چیزی که اگر دوباره این عکس را می گرفتم تغییر می دادم این است که از وجود نداشتن سایه بر روی صورت اعضای گروه مطمئن می شدم. مثلا سایه ی روی صورت فرد بالای شانه راست کریس، که با کمی جلو آمدن از بین می رفت.

۹

پس از تولید

من همیشه وقتی در یک عکس نور کافی برای کار وجود نداشته باشد مرحله پس از تولید را مشکل می یابم، پس در این عکس ها باید کار زیادی می شد تا از این مشکل جلو گیری شود. من می خواستم که با سعی و تلاش مجموعه از تن ها (tone) را در کلکسیونی از عکس ها داشته باشم، برخی گرم، برخی کمی سرد، و بقیه سیاه و سفید.

من از تعادل رنگ سفید در تن های متضادی استفاده کردم، تن زرد را برای ایجاد عکس گرم تر و تن سبز/آبی را برای ایجاد عکس های سردتر اعمال کردم. من باید مراقب تنظیم سطوح نور و به خصوص کنتراست می بودم تا جزئیات جالب پس زمینه یا نواحی تاریک را از دست ندهم.

اگرچه می خواستم صورت ها نقاط کانونی عکس باشند اما به جزئیات مکان نیاز داشتم تا به عکس مفهومی که می خواستم را بدهم که اگر سطح تاریکی عکس را زیاد بالا می بردم آنها را از دست می دادم.

۱۰

نکته های پایانی

من از هر عکسی که می گیرم بدون استثنا چیزهایی می آموزم. من از اینکه قبل از عکاسی ارتباط خوبی هم با گروه هم با مدیریت برقرار کردم خوشحالم. این بدین معناست که همه ما با یک دید و با یک هدف شروع به عکاسی کردیم. این چیزی است که وقتی با هم کار می کنیم بسیار کمک کننده است.

اگر فرصت داشته باشید که نیم ساعت زمان بگذارید و محل را بررسی کنید بسیار با ارزش است. من توانستم تعدادی عکس آزمایشی بگیرم و نور را امتحان کنم و محل قرار گرفتن بچه ها را تصور کنم، در نتیجه بار اولی که به هر مکان می رسیدیم من مستقیم به سراغ کار می رفتم.

از نظر تکنیکی من آن روز نمی توانستم بدون فلاشم باشم و به عنوان یک زمینه جدید آرزو می کنم قبل از آن بیشتر در موردش آموخته بودم. اگر شما وسیله ی جدیدی می گیرید، برای شناختن همه ی جزئیات آن قبل از اینکه از آن به صورت حرفه ای استفاده کنید، زمان بگذارید؛ چرا که به جای ایجاد تغییر عکس خوب شما به یک عکس عالی، این وسیله مایه آزار شما خواهد شد.


لطفا نظرتان در مورد مطلب را در اینجا مطرح نمایید. اگر سوالی دارید، در بخش پرسش و پاسخ مطرح نمایید.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *