در مقاله امروز می خواهم روند «گام به گام» تکنیک ترکیب زمان (time blending) را از مراحل عکاسی در محل تا ایجاد تصویر نهایی در پس پردازش با شما به اشتراک بگذارم. تکنیک عکاسی ترکیب زمان که به آن انباشت زمان نیز گفته می شود، شامل گرفتن چند عکس یا نوردهی در لحظات مختلف یا با وقفه های زمانی مشخص و سپس ترکیب آن نوردهی ها یا عکس ها در مرحله ویرایش است. نتیجه یک عکس منظره دراماتیک تر یا نمایشی تر است. تکنیک عکاسی ترکیب زمان به عکاس کمک می کند در مواقعی که یک عکس و نوردهی واحد برای ثبت آنچه می خواهد کافی نیست، لحظه های مختلف زمان را به تصویر کشیده و سپس آن ها را با هم ترکیب کند. اما چطور باید این کار را انجام دهید؟ در ادامه این آموزش عکاسی منظره خواهید آموخت.
در محل عکاسی
این تصویر در اوایل سال ۲۰۲۰ در امتداد ساحل جنوب استرالیا ثبت شده است. این منطقه با صخره های آهکی که خط ساحلی را پوشانده اند، یک شگفتی زمین شناسی است. اقیانوس پیوسته سنگ ها را فرسایش می دهد، و صخره (توده)های دریایی و مخروط های عظیم ایجاد می کند که از آب بیرون می زنند.
موقعیت خاص این تصویر نیازمند یک پیاده روی کوتاه در امتداد ساحل برای رسیدن به یک شاخابه خلوت بود که در آن صخره ای که سوژه اصلی ترکیب بندی من است از اقیانوس بیرون آمده، و به طرز باور نکردنی ساختار خود را حفظ می کند، در حالی که اقیانوس دائما به بدنه در حال باریک شدن آن ضربه می زند. این صخره به خاطر شکل خاصش، یک نقطه کانونی قابل توجه برای این ترکیب بندی ایجاد می کند.
آن روز، من کاملا با خودم تنها بودم و تنها صدایی که سکوت اطراف را می شکست، برخورد بی امان امواج به صخره ها بود. وقتی داشتم یک سنگ را پایین می انداختم تا خودم را روی صخره های لیز زیر آن جای دهم، یک صبح مه آلود، تاریک و گرفته بود.
همانطور که ترکیب بندی را آماده می کردم، در مورد داستانی که می خواستم بگویم فکر کرده و شروع به تجسم تصویر نهایی کردم. من می خواستم خاصیت بی رحم اقیانوس و تاثیر آن بر صخره های دریایی اطراف را به نمایش بگذارم. اگرچه صخره محکم است و امتناع آن از تسلیم شدن در برابر آب می تواند زیبایی هایی مانند آنچه در این تصویر دیده می شود ایجاد کند، اما پیروزی اقیانوس اجتناب ناپذیر است.
ترکیب بندی
هدف از ترکیب بندی که من در اینجا انتخاب کردم، تاکید بر درام و قدرت اقیانوس است. نور تخت و غیرجذاب بود، بنابراین من تصمیم گرفتم تمام «اکشن (عمل)» تصویر را بر حرکت آب متمرکز کنم. برای انجام این کار، دوربین را خیلی نزدیک به زمین قرار دادم، تقریبا ۳۰ سانتی متر بالاتر از آب.
این کار پیش زمینه ترکیب بندی را درست در مقابل بیننده قرار می دهد، به این منظور که چشم ها را به میان صحنه بکشاند و یک تجربه حسی ایجاد کند. اگر من دوربین را در ارتفاع چشم قرار می دادم، نمی توانستم این درام و اکشن را در حرکت جزر و مدی ثبت کنم، و تصویر جذابیت کمتری پیدا می کرد.
علاوه بر این، من این دو سنگ بزرگ فرسایش یافته و بافت دار را پیدا کردم که آنها را در دو طرف کادر قرار دادم تا یک «مسیر» طبیعی به سمت صخره دریایی متعادل در دوردست، که نقطه کانونی مرکزی و نهایی تصویر است، ایجاد کنم. همچنین قبل از انتخاب این نقطه مدتی نیز به جریان آب که بالا و پایین می رفت نگاه می کردم، که متوجه شدم امواج ورودی فضای بین دو سنگ را پر کرده، و حرکت و اکشنی به وجود می آورند که یک خط هدایتگر دیگر به سمت صخره دریایی ایجاد می کند.
تنظیمات
اکنون، بیایید در مورد تنظیمات دوربین صحبت کنیم.
برای این تصویر، من از یک لنز ۱۶-۳۵mm F/4 استفاده کردم. این یک ترکیب بندی واید کلاسیک، با یک پیش زمینه بزرگ برای جلب توجه اولیه بیننده است. به دلیل فیزیک لنز واید، در فاصله کانونی ۱۶mm، سوژه های نزدیک به دوربین برای چشم انسان بزرگتر، و سوژه های دورتر از دوربین حتی دورتر به نظر می رسند. این یک جلوه کشیدگی (امتداد) ایجاد می کند که بسته به موقعیت و سوژه می تواند برای عکاس مفید یا مضر باشد.
در این تصویر، من در فاصله کانونی ۱۶mm عکس گرفتم تا از این جلوه برای ایجاد درام در پیش زمینه استفاده کنم، و سوژه اصلی (صخره دریایی) به اندازه کافی به دوربین نزدیک هست که در این زاویه باز تاثیرگذار باقی بماند.
در حالت عادی، من اکثر تصاویر منظره ام را در مُد اولویت دیافراگم می گیرم، و اجازه می دهم عمق میدان مورد نظرم سرعت شاترم را مشخص کند. این مفاهیم بخشی از «مثلث نوردهی» هستند که یکی از ارکان اصلی عکاسی است و در یادگیری نحوه استفاده از دوربین ضروری می باشد.
اگر با این اصطلاح آشنا نیستید، یک جستجوی اینترنتی مقالات عالی زیادی به شما ارائه می دهد که می تواند در یادگیری برخی از مفاهیم بنیادی برای استفاده در عکاسی خودتان مفید باشد. با این حال، در این نمونه، سرعت شاتر اهمیت یکسانی با دیافراگم دارد. به همین دلیل، من تصمیم گرفتم در مُد دستی عکس بگیرم.
بعد از چند عکس آزمایشی، متوجه شدم که به دلیل نزدیکی پیش زمینه به دوربین، به یک دیافراگم F/11 نیاز دارم تا کل کادر را در فوکوس به دست آورم.
با این حال، در دیافراگم F/11 سرعت شاتر را کمی مطابق میل خودم زیاد می کردم. برای این تصویر، من سطح خاصی از جزئیات را در حرکت آب می خواستم تا درام، سرعت، و قدرت اقیانوس در صحنه را نشان دهم. بنابراین، با تغییر به مُد دستی، کمی صحنه را کم نوردهی کردم تا سرعت شاتر مورد نظر ۱/۱۳ ثانیه را به دست آورم که تعادل مناسبی از تاری حرکتی و جزئیاتی که در آب می خواستم را به من می داد.
ترکیب زمان
اول از همه، این که چرا من در این تصویر از تکنیک «ترکیب زمان» استفاده کردم، درست به اندازه نحوه انجام آن مهم است. من در حالی که داشتم ترکیب بندی می کردم، متوجه شدم آنطور که موج ها در کادر من به سنگ ها برخورد می کردند، اکشن و حرکت در آب همزمان اتفاق نمی افتادند.
من می خواستم آن درام کامل و حال و هوای اقیانوس که خودم شخصا دیدم و تجربه کردم را در یک تصویر واحد بگنجانم. بنابراین یک نوردهی برای عکسی که در ذهن داشتم کافی نبود.
برای نشان دادن حرکت امواج در زمینه میانی و همچنین پیش زمینه، من باید دو تصویر متفاوت را با هم ترکیب می کردم. به علاوه، به دلیل نزدیک بودن زمان برخورد یک موج به سنگ های زمینه میانی و تاثیر آن بر سنگ های پیش زمینه جایی که من دوربینم را قرار داده بودم، عکاسی در مُد پیوسته دوربین به منظور ثبت هر دو برخورد، و گرفتن چندین عکس در کمتر از یک ثانیه ضروری بود.
برای انجام این کار، من از یک ریموت کنترل شاتر استفاده کردم، یک لوازم جانبی دوربین ارزان قیمت که به بدنه دوربین متصل می شود و شما را قادر می سازد تا دکمه شاتر را فشار داده و پایین نگه دارید، و نوردهی های پیوسته بگیرید، تا وقتی که دکمه بدون نیاز به نگرانی در مورد لرزش دست شما بر روی بدنه دوربین، رها شود.
با استفاده از کنترل شاتر، ده ها عکس گرفتم قبل از این که آن اکشن موج عالی که می خواستم ثبت کنم را پیدا کنم:
این دقیقا همان چیزی بود که به دنبالش بودم و آن درام و اثر هدایتگری که می خواستم در تصویر نهایی نشان دهم را ایجاد کرد.
پس پردازش
تجسم تصویری مانند این که دو یا چند نوردهی را با هم ترکیب می کند در محل عکاسی می تواند سخت باشد. این تصویر تا زمانی که شما نوردهی ها را در پس پردازش کنار یکدیگر قرار ندهید تا آن تصویر نهایی را به دست آورید که تنظیمات و ویرایش های نهایی را بر روی آن انجام می دهید، به نتیجه نمی رسد.
به همین دلیل، تجسم محصول نهایی در محل عکاسی به تمرین و قوه تخیل نیاز دارد.
روند کار پس پردازش من تقریبا همیشه شامل ویرایش های «کلی» اولیه بر روی تصاویر در نرم افزار ادوبی لایت روم، قبل از آوردن تصاویر به فتوشاپ برای تنظیمات «موضعی» و اصلاح قبل از رسیدن به یک محصول نهایی است.
هنگامیکه که من بر روی یک تصویر «ترکیب زمان» کار می کنم، اولین گام های من همگام سازی نوردهی ها و ترازهای سفیدی در تصاویری است که قرار است با هم ترکیب شوند. در محل عکاسی، من مرتکب اشتباه روشن کردن تنظیمات براکت بندی دوربینم شدم، به این معنی که دو تصویر در اینجا سرعت شاترها و نوردهی های کمی متفاوتی داشتند. به همین دلیل، مجبور شدم نوردهی ها را تغییر دهم تا با هم منطبق شوند.
من تراز سفیدی را نیز به طور قابل توجهی سرد کردم، کنتراست اضافه کردم، و کمی تنظیمات اسلایدر HSL را بر روی هر دو تصویر اعمال کردم تا حس و حال تاریک، طوفانی، و سهمگینی که می خواستم را افزایش دهم:
در این نقطه، آماده بودم تا تصاویر را با انتخاب هر دو، راست کلیک کردن، و انتخاب «Open as Layers in Photoshop» وارد (فتوشاپ) کنم.
این فرصتی برای ترکیب دو تصویر با استفاده از ماسک های لایه فراهم می کند. اما قبل از این که بتوانم این کار را انجام دهم، باید مطمئن شوم که تصاویر به درستی هم تراز شده باشند. حتی با استفاده از سه پایه هم، در صورتی که سه پایه ذره ای جابجا شود، چه به دلیل ضربه خوردن، حرکت در باد، یا در اثر جریان اقیانوس، دو نوردهی می توانند کمی تغییر کنند.
برای انجام این کار، من از نوار کشویی «Edit» در نوار ابزار استفاده کرده و «Auto align layers» را انتخاب کردم و اجازه دادم تا فتوشاپ با استفاده از تنظیمات خودکار خود این عملکرد را اجرا کند. گاهی اوقات، اگر دو تصویر تفاوت های غیر قابل چشم پوشی داشته باشند، عملکرد هم تراز کردن خودکار (auto align) نیز ممکن است خوب کار نکند. بنابراین، من همیشه تفاوت ها را با تغییر مُد ترکیبی لایه بالایی به «Difference» بررسی می کنم که قسمت هایی که در آن دو تصویر در رنگ سفید متفاوت هستند را نشان خواهد داد.
در صورت لزوم، من با جابجا کردن موقعیت یکی از آنها، یا کمی چرخاندن آن، آنها را به صورت دستی هم تراز می کنم (معمولا این کار در هنگام انباشت فوکوس ضروری است، چون نقاط کانونی با اختلاف زیاد می توانند فاصله کانونی لنز شما را کمی تغییر دهند؛ اما این موضوع دیگری است که جای آن اینجا نیست).
و اما قسمت سرگرم کننده ماجرا. بعد از این که تصاویر به خوبی هم تراز شدند، یک ماسک لایه به نوردهی بالایی (تصویر پایه ام) اضافه کردم. در این مورد، اولین نوردهی ثبت شده من بود، چون از آن برای بخش عمده تصویرم استفاده خواهم کرد. نوردهی دوم در اکشن موج پیش زمینه استفاده خواهد شد.
با انتخاب ماسک لایه، من از قلم موی سیاه با سختی (hardness) 0% استفاده می کنم و بر روی قسمت هایی که حرکت آب پیش زمینه در تصویر دوم است رنگ می کنم، و آن قسمت از لایه پایینی را ظاهر می کنم، و ترکیبی از دو نوردهی در یک نوردهی «ترکیب زمانی شده» نهایی ایجاد می کنم.
هنگامی که از ماسک لایه راضی شدم، تمام لایه ها را برای تنظیمات نهایی با هم ادغام می کنم (Ctrl/Cmd + Shift + Alt + E).
بعد از کمی تنظیمات موضعی و انتخابی کنتراست، رنگ، و dodge و burn، تصویر نهایی ما آماده است!
امیدوارم که این مقاله مفید بوده باشد و به شما ایده های شخصی درباره نحوه ترکیب بندی در محل عکاسی ضمن تجسم یک تصویر نهایی بدهد. این تکنیک در همه شرایط قابل استفاده نیست، اما می توان از آن به طور موثر برای گفتن یک داستان تاثیرگذار در بسیاری از محیط ها استفاده کرد.
نویسنده: مت فیشر (Matt Fischer)
لطفا نظرتان در مورد مطلب را در اینجا مطرح نمایید. اگر سوالی دارید، در بخش پرسش و پاسخ مطرح نمایید.